eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
•|📜♥️|• •| 🌙~ اللهمّ‌اجْعَل‌سَعْیی‌فیهِ‌مَشْکوراًوذَنْبی‌فیهِ‌مَغْفوراً وعَملی‌فیهِ‌مَقْبولاًوعَیْبی‌فیهِ‌مَسْتوراًیاأسْمَعِ السّامعین.  خدایاقرار بده‌کوشش‌مرادراین‌ماه‌قدردانـى‌شده وگناه‌مرادراین‌ماه‌آمرزیده‌وکردارم‌رادرآن‌مورد قبول‌وعیب‌مرادرآن‌پوشیده‌اى‌شنواترین‌شنوایان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_237594863510487207.mp3
7.93M
♥️🖇 بسم‌الله‌رفقا:) {ختم‌قرآن‌ڪریم📖} 🌱 باصداے‌دلنشین:استادمعتزآقایے🎙 زمان:۳۲دقیقہ🕜 [هروزیڪ‌جزء‌عشق^ـ^🌈] 🤲🏻 ┅═══✼❤️✼═══┅┄ @shahidhojajjy ┅═══✼❤️✼═══┅┄
میدونیـد‌چیہ؟!🙃 هفتہ‌دیگہ‌ایـن‌موقع‌دلـمون‌خیلی‌بـرا‌رمضان‌تنگــ‌میشه💔 ...
یه نکته جالب در مورد سردار قاآنی بگم؛🤔... ایشان به احترام حاج قاسم هنوز پشت میز ایشان نمی‌نشینند، بلکه در اتاق ایشان روی صندلی های مدعوین به امور رسیدگی می‌کنند!❤️ ســردا‌ر‌دلہـا😇 @shahidhijajjy
|🌿♥️|•• شما‌دعا‌ڪنید‌براۍ‌مومنین‌و‌مومنات‌‌حتۍ‌آنها کہ‌در‌چین‌هستند‌..‌که‌مشکلاتشان‌حل‌شود.ملائکه‌ هم‌برای‌ شما‌دعا‌می‌ڪنند،ڪه‌مشکلات‌شما‌هم‌خدا‌ رفع‌مۍ‌ڪند‌،ولو‌بہ‌اضعاف‌مضاعفہ(چندبرابر). یعنۍ‌اگر‌شما‌براے‌حل‌مشڪلات‌‌اهل‌ایمان‌دعا‌ڪنید‌، چہ‌بسا‌‌خداوندهم‌مشکلات‌شماراچندین‌برابر‌بیشتر از‌آنچہ‌دعا‌ڪرده‌اید‌‌حل‌ڪند..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-1426710784_-213007.mp3
655.7K
🎵برای بهترین و نورانی‌ترین هفته عمرتان کم نگذارید! 🌿 ... @shahidhojajjy
🌱•🌙] حاج آقا قرائتے: اگر یڪ نوار ده تومانے داشـتہ باشے حـاضر نیستے صدای گربہ روی آن ضبط ڪنے ولی حـاضری روی نوار مغـزت هر چرت و پـرتے را ضبط ڪنے. چـرا شنیـدن دروغ و تـہمت و غیبت و... برایت بےاهمـیت است؟! @shahidhojajjy
🍃 شهید محمود رضا بیضایے: اگر "العجل" بگوییم و برای ظهور آماده نشویم کوفیان آخرالزمانیم ظهور تو پایان جنگهاست...!💔 🌱 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_22 و آخرين مجروح رو گذاشتم توي آمبولانس. 🚑 آتيش🔥 برگشت سنگين تر بود...
♥️ نه دلي براي برگشتن داشتم... نه قدرتي، همون جا توي منطقه موندم...🥀 ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن... - سريع برگرديد... موقعيت خاصي پيش اومده... رفتم پايگاه نيرو هوايي و با پرواز انتقال مجروحين برگشتم تهران... دل توي دلم نبود... نغمه و اسماعيل بيرون فرودگاه با چهره هاي داغون و پريشان منتظرم بودن. انگار يکي خاک غم و درد روي صورت شون پاشيده بود...🖤سکوت مطلق توي ماشين حاکم بود. دست هاي اسماعيل مي لرزيد... لب ها و چشم هاي نغمه... هر چي صبر کردم، احدي چيزي نمي گفت... - به سالمتي ماشين خريدي آقا اسماعيل؟ - نه زن داداش... صداش لرزيد... امانته... با شنيدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم..😓. - چي شده؟ اين خبر فوري چيه که ماشين امانت گرفتيد و اينطوري دو تايي اومديد دنبالم؟ صورت اسماعيل شروع کرد به پريدن...😰 زيرچشمي به نغمه نگاه مي کرد. چشم هاش پر از التماس بود... فهميدم هر خبري شده... اسماعيل ديگه قدرت حرف زدن نداره... دوباره سکوت، ماشين رو پر کرد... - حال زينب اصال خوب نيست... بغض نغمه شکست... خبر شهادت علي آقا رو که شنيد تب کرد... به خدا نمي خواستيم بهش بگيم، گفتيم تا تو برنگردي بهش خبر نميديم... باور کن نميدونيم چطوري فهميد!😞 جملات آخرش توي سرم مي پيچيد... نفسم آتيش گرفته بود و صداي گريه ي نغمه حالم رو بدتر مي کرد... چشم دوختم به اسماعيل... گريه امان حرف زدن به نغمه نميداد ینی چقدر حالش بده؟! بغض اسماعيل هم شکست...😭 - تبش از ۴۰ پايين تر نمياد... سه روزه بيمارستانه... صداش بريده بريده شد. ازش قطع اميد کردن... گفتن با اين وضع... دنيا روي سرم خراب شد... اول علي، حاال هم زينبم... تا بيمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم...😭💔 چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات مي فرستادم. از در اتاق که رفتم تو... مادر علي داشت بالاي سر زينب دعا مي خوند. مادرم هم اون طرفش، صلوات مي فرستاد...چشمشون که بهم افتاد حال شون منقلب شد... بي امان، گريه مي کردن.😭 مثل مرده ها شده بودم... بي توجه بهشون رفتم سمت زينب... صورتش گر گرفته بود. چشم هاش کاسه خون بود... از شدت تب، من رو تشخيص نمي داد؛ حتی زبانش درست کار نمي کرد... اشک مثل سيل از چشمم فرو ريخت... دست کشيدم روي سرش... - زينبم... دخترم...💔 ... ⛔️کپی‌بدون‌لینڪ‌کانال‌حرام‌است⛔️ ʝoɨŋ👇 https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
حرف قشنگ –دلم‌برات‌میسوزه😔 +چــرا؟!!🤔 –چون‌برات‌شهادت‌مینویسم‌ باگناهات‌خط‌میزنـے....😏
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ••دلتنگےسختھ‌واسھ‌اونڪھ‌هوایےمیشھ بےتابےیعنی‌نوڪرت‌ڪربلایےمیشھ...💔•• ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20190102-WA0008.mp3
1.22M
» 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم تعجیل درظهورمولا 14مرتبه •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈• @shahidhojajjy
شهادٺ‌فقط‌درخون غلطیدن‌نیسٺ! شهادٺ‌هنگامےرخ‌مےدهد ڪهـ وتڪه پراڪنےدیگران‌بگیرد.😔 و ڪهـ از ‌دلٺ‌جارےمےشود...😔 وآن‌هنگام‌ڪهـ مردان‌بهـ دنبال راهےبراے ٺواینجاهر‌روزشهیدمےشوے شهیدهـ ےحجاب ...!😌 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @shahidhojajjy
✨ ای شهید درود بر تـو ... ڪہ معارف دینت را در صحنه پیڪار آموختی و به آن عمل کردی و مصداقِ " السابقـون السـابقون " شدی 🌸🕊🖐🏻 ♥️ [🌿] @shahidhojajjy
•|♥️📜|• •| اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.  خدایا روزى کن مرا در آن فضیلت شب قدر را وبگردان در آن کارهاى مرا از سختى به آسانى وبپذیر عذرهایم وبریز از من گناه وبارگران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش.
4_237594863510487208.mp3
8M
♥️🖇 بسم‌الله‌رفقا:) {ختم‌قرآن‌ڪریم📖} 🌱 باصداے‌دلنشین:استادمعتزآقایے🎙 زمان:۳۲دقیقہ🕜 [هروزیڪ‌جزء‌عشق^ـ^🌈] 🤲🏻 ┅═══✼❤️✼═══┅┄ @shahidhojajjy ┅═══✼❤️✼═══┅┄
←بیــۅ✨🎈 گفٺم‌از‌عشق ݩشاݩے‌ݕہ‌مݧ‌خسٺہ ݕگو😓 گفٺ‌جزعشقِ👀 حسیݩ‌؏هرچه‌ݕݕیݩے‌ݕَدَلیسٺ😌🌱
قبـــول‌باشہ‌😇❤️
[ماھ‌🌱من شب‌هاےزندگےمن‌بےمہتابـ شدھ بیاوبتابان‌نور‌عشقتـ را‌دردل‌تاریڪ‌وپرگناهمـ ]^^ @shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_23 نه دلي براي برگشتن داشتم... نه قدرتي، همون جا توي منطقه موندم...🥀
♥️ دست کشيدم روي سرش... - زينبم... دخترم...💔 هيچ واکنشي نداشت. - تو رو قرآن نگام کن! ببين مامان اومده پيشت... زينب مامان، تو رو قرآن...😭 دکترش، من رو کشيد کنار... توي وجودم قيامت بود. با زبان بي زباني بهم فهموند... کار زينبم به امروز و فرداست...😖 دو روز ديگه هم توي اون شرايط بود. من با همون لباس منطقه، بدون اينکه لحظه اي چشم روي هم بذارم يا استراحت کنم، پرستار زينبم شدم. اون تشنج مي کرد من باهاش جون ميدادم. ديگه طاقت نداشتم... زنگ زدم به نغمه بياد جاي من... اون که رسيد از بيمارستان زدم بيرون. رفتم خونه وضو گرفتم و ايستادم به نماز. دو رکعت نماز خوندم... سالم که دادم... همون طور نشسته اشک بي اختيار از چشمهام فرو مي ريخت... - علي جان! هيچوقت توي زندگي نگفتم خسته شدم. هيچ وقت ازت چيزي نخواستم... هيچوقت، حتي زير شکنجه شکايت نکردم؛ اما ديگه طاقت ندارم! زجرکش شدن بچهام رو نميتونم ببينم... يا تا امروز ظهر، مياي زينب رو با خودت ميبري يا کامل شفاش ميدي و الا به والي علي شکايتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا مي کنم...💔 زينب، از اول هم فقط بچه تو بود. روزوشبش تو بودي، نفس و شاهرگش تو بودي، چه ببريش، چه بذاريش ديگه مسئوليتش با من نيست.🥀 اشکم ديگه اشک نبود... ناله و درد از چشمهام پايين مي اومد. تمام سجاده و لباسم خيس شده بود😭. برگشتم بيمارستان وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود. چشمهاي سرخ و صورت هاي پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم يخ کرد...😰 شقيقه هام شروع کرد به گزگز کردن. با هر قدم، ضربانم کندتر ميشد... - بردي علي جان؟ دخترت رو بردي؟😞 هر قدم که به اتاق زينب نزديکتر مي شدم التهاب همه بيشتر مي شد. حس مي کردم روي يه پل معلق راه ميرم... زمين زير پام، بالا و پايين مي شد. ميرفت و برميگشت... مثل گهواره بچگيهاي زينب. به در اتاق که رسيدم بغضها ترکيد😭. مثل مادري رو به موت ثانيه ها براي من متوقف شد. رفتم توي اتاق... زينب نشسته بود داشت با خوشحالي با نغمه حرف مي زد. تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روي تخت، پريد توي بغلم...😇 بي حس تر از اون بودم که بتونم واکنشي نشون بدم. هنوز باورم نمي شد؛ فقط محکم بغلش کردم، اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشيدنش رو حس کنم. ديگه چشمهام رو باور نميکردم... نغمه به سختي بغضش رو کنترل مي کرد. - حدود دو ساعت بعد از رفتنت يهو پاشد نشست! حالش خوب شده بود... ديگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم... نشوندمش روي تخت... - مامان هر چي ميگم امروز بابا اومد اينجا هيچ کي باور نمي کنه. بابا با يه لباس خيلي قشنگ که همه اش نور بود اومد بالاي سرم، من رو بوسيد و روي سرم دست کشيد...😄❤️ بعد هم بهم گفت به مادرت بگو چشم هانيه جان اينکه شکايت نمي خواد! ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن.مسئوليتش تا آخر با من؛🙃 اما زينب فقط چهره اش شبيه منه... اون مثل تو مي مونه... محکم و صبور... براي همينم من هميشه، اينقدر دوستش داشتم... ... ⛔️کپی‌بدون‌لینڪ‌کانال‌حرام‌است⛔️ ʝoɨŋ👇 https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7