هدایت شده از ❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
🆔 @shahidhojatrahimi
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 5⃣3⃣
📚📖وقتی حسین و حاج قاسم از سنگر بیرون اومدن دیدم حسین خیلی ناراحته،ازش پرسیدم:چی شد؟-گفت:حاجی میگه باید قرارگاه رو خبر کنیم احتمالا بچهها اسیر شدن،چون لباس غواصی داشتن احتمال شهید شدنشون ضعیفه.
⁉️-گفتم:خب حالا می خوای چیکار کنی؟-گفت:هیچی،به قرارگاه خبر نمیدم.-گفتم:حسین،حاجی ناراحت میشه.-گفت:من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر رو روشن می کنم،فردا میگم چه اتفاقی براشون افتاده.
‼️وقتی حاج قاسم رفت.بچهها دوباره جستجو رو از سر گرفتن،بعضی با دوربین تو آب نگاه می کردن،بعضی هم با قایق جلو می رفتن، شب عده ای برای جستجوی دقیق تر خودشون رو به محل گم شدن بچهها رسوندن اما هیچ خبری نبود که نبود.
⁉️تو فکر بودم حسین چطوری می خواد تکلیف همه رو روشن کنه،روز بعد داخل محوطه مقر بودیم که از دور صدام زد.رفتم پیشش،با خوشحالی گفت:هم اکبر موسایی پور رو دیدم هم صادقی رو.-گفتم:کجا هستن؟-گفت:جایی نیستن تو خواب دیدمشون.
✨-گفتم:خب چی شد؟-گفت:دیشب تو خواب دیدمشون،اکبر جلو اومد و حسین صادقی پشت سرش،چهرهی اکبر خیلی نورانی تر از حسین بود میدونی چرا ؟-گفتم:چرا؟-گفت: اگه گفتی.-گفتم:نمیدونم خودت بگو.
🌟-گفت:اکبر اگه تو آبم بود،نماز شبش ترک نمی شد اما حسین این طور نبود. می خوند ولی اگه شبی خسته بود و نمی تونست،نمی خوند.یه دلیل دیگه هم داره این یکی رو می دونی ؟-گفتم:نه نمی دونم.
✔️راویان:حمید شفیعی ، علی نجیب زاده ، مرتضی حاج باقری ، ابراهیم پس دست.
#ادامه_دارد...
@shahidhojatrahimi
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 6⃣3⃣
📚📖حسین گفت: دلیل دیگه ای هم داره این یکی رو می دونی؟-گفتم:نه نمیدونم.-گفت:اکبر نامزد داشت.دنبال قضیه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود ولی صادقی نه.
⁉️من با بی حوصلگی گفتم:حالا اصل مطلب رو بگو ، چرا اینقده سؤال و جواب می کنی.اینا که اهمیتی نداره تو این موقعیت بگو ببینم چه بلایی سرشون اومده.-گفت:دیشب توی خواب دیدم که اکبر اومد و گفت حسین ناراحت نباشین،عراقیها مارو نگرفتن،ما برمی گردیم.
⁉️-گفتم:اگه عراقیها اونا رو نگرفتن پس چطوری برمی گردن.-گفت:احتمالا شهید شدن و جنازه هاشون رو آب میاره.-گفتم:حالا کی برمی گردن؟-گفت:یکی شب دوازدهم میاد و اون یکی هم شب سیزدهم.-گفتم:مطمئنی؟-گفت:خاطرت جمع باشه.
🗓شب دوازدهم من مدام به فکر حرف حسین بودم و لحظه شماری می کردم. از سرشب لب آب می رفتم و منطقه رو نگاه می کردم. به این امید که خواب حسین تعبیر بشه و بچهها بر گردن اما خبری نبود که نبود.
🔴اواخر شب دیگه نا امید و خسته داخل سنگر رفتم و خوابیدم.حوالی ساعت چهار صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم.گوشی رو برداشتم.اکبر بختیاری نگهبان بود.مضطرب و شتاب زده گفت:حاج حمید زود بیا اینجا.یه چیزی رو آب به این سمت میاد.
🔴بسرعت از سنگر خارج شدم و خودم رو به لب آب رسوندم.حاج اکبر مسؤول خط هم اونجا بود.حسین هم لب ساحل منتظر ایستاده بود.مدتی صبر کردیم تا جسمی که روی آب بود جلو اومد.
🕊خودش بود-صادقی-اولین کسی که جلو رفت و پیکر شهید صادقی رو دست زد حسین بود.باورم نمی شد درست شب دوازدهم، همونطور که حسین پیش بینی کرده بود.
🕒شب سیزدهم حوالی ساعت دو وسه بود که اکبر هم اومد. پیکرش رو موج های آب به ساحل آوردن.باور کردنش مشکل بود اما خواب حسین تعبیر شده بود و بلاخره تکلیف لشکر و اون دو نفر هم مشخص شد.
پایان قسمت نوزدهم....
✔️راویان:حمید شفیعی ، علی نجیب زاده،مرتضی حاج باقری ، ابراهیم پس دست
#ادامه_دارد...
@shahidhojatrahimi
#نماز_شب🌸
امام صادق علیه السلام : نماز شب ،چهره را زیبا و اخلاق را نیکو و بوی بدن را پاک و خوش و روزی را فراوان و بد هکاری را ،ادا و هم وغم را بر طرف می سازد و دیده را جلا می بخشد.
رساله لقاء الله ص185
امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد.
✨حیفه بچه شیعه نمازشب نخونه✨
@Shahdhojatrahimi
✅به روایتی از همسر شهید #محسن_حججی
🔸من همیشه از خدا می خواستم که کسی رو در مسیر زندگیم قرار بده که حضرت زهرا (سلام الله علیها) تاییدش کرده باشه ...👌
این آرزوی قـلــ❤️ـبـیم بود ...
وقتی محسن رو دیدم با تموم وجودم حس کردم که دلش یه جور خاصی با اهل بیت (علیهم السلام) گره خورده.🌿
@shahidhojatrahimi
Narimani-Shohada-Fatemiyon.mp3
4.32M
🎤سيد رضا #نريماني
🎧شور زيبا #شهدايي
🌷مدافعان حرم🌷
★چقدر غريبونه بهونه ميگيرم ...
★گرفته دل من برا شهداي🌷 تيپ #فاطميون....
@shahidhojatrahimi
❣⭐️ڪوچڪ بـود وقتے ڪه رفت👤
#سنـش را مے گویــم...
❣💫ڪوچڪتر شد وقتے ڪه #برگشت
قامتــش را مے گویــم...!😔
📸شهید دهہ هفتادے
#شهید_سیدمصطفی_موسوی
لشڪر #فـاطمیــون
#شبتون_شهدایی🌙
@shahidhojatrahimi
#سلام_امام_زمانم
گلنرگسنظریکنکہجهانبیتاباست
روزوشبچشمهمہمنتظرارباب است😔
مهدیفاطمہپسکیبہجهانمیتابی✨
نور زیبایتو یکجلوہای از محراب است💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shahidhojatrahimi
❣🕊
خوش آن #صبحی که آوردم ز تو نام
ز شهد #عشق شیرین کردم این کام
#طلوع عشق با نام تو زیباست
خوش آن عشقی که گیرد از تو فرجام
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
@shahidhojatrahimi