eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
بگویید رخصٺ تا بچرخ آید و انجام شود ڪارِ شما ❤️
💠شهید جهاد مغنیه : 💟ما فرزندان مڪتبے هـستیم ڪہ بہ ما آموختہ است آزادہ زندگےڪنیم، ما از دشمن تجاوزڪار طلب امان نمے‌ڪنیم بلڪہ با خونمان حق خود را بازپس مے‌گیریم ...🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪليد خونشو داد به مغازه‌ے سرڪوچه...🔑 مغازه دار ميگفتـــ : بيستــ و نه ساله هر وقتــ ميره از خونه بيرونــ کليدشو ميده به منـــ. ميگه شايد پسرم وقتي بر ميگرده منــــــ نباشم کليد رو بده بره استراحت کنه، آخه تازه از راه ميرسه خسته اس...😞 بيستــ و نه ساله بچش توي کانال کميل رفته و برنگشته... ❣"سلامتے همہ ی مادرای شہدای گمنام و مفقودالاثر صلواٺ "
روزی چند مرد👨 جوان رسیدند خدمت علامه حسن زاده آملی گفتند: آقا یه نصیحتی بفرمایید، تا استفاده کنیم. علامه فرمودند: سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید ، چه زن 👩 باشد چه مرد👨. پرسیدند:آقا مگر مرد هم برای مرد نامحرم میشود ❓❗️‼️❓❗️‼️ علامه فرمودند:هرکس که با خدا ارتباط ندارد نامحرم است.
📝ژن خانوادگی خوب که می‌گن یعنی چی؟ (۱) ♦️مصطفی بختی و مجتبی بختی دو تا داداش مشهدی بودند. یکی شون کارت اقامت جعلی به نام جواد رضایی واسه خودش درست کرد. یکی شونم اسم خودشو گذاشت بشیر زمانی. دو تا داداش میخواستن خودشونو افعانستانی جا بزنن که از کشور خارج شن. ♦️نسبت شون باهم رو پسرخاله معرفی کردند. از خودشون جالب‌تر مادرشون بود که الکی اومد نقش بازی کرد گفت من افعانستانی‌ام. گفت مادر جواد و خاله بشیر هستم که بتونه بچه‌هاش رو بفرسته سوریه. ♦️دوتا داداش رفتند تو یه درگیری سنگین تو تدمر تو یه سنگر تو بغل هم شهید شدند. ۲۲ تیر ۹۴ شهید شدند ولی بخاطر مجهول بودن هویت ۱۷ روز طول کشید تا پیکرهاشون پیدا شه و تشییع شون انجام شه. (۸ مرداد ۹۴) ♦️از دو تا داداش و مادرشون جالب‌تر دختر کوچولوشون بود که تو تشییع بلندگو رو گرفت گفت "کور خوندید اگر فکر کنید من ناراحتم. خون بابام خانواده ما رو زنده تر کرد. تازه اون یکی عموم هم تو صف اعزامه به زودی میاد سر وقت تون." خانوادگی به این میگن. کاسبی تو بازار ارز و دلالی و قاچاق و واردات و بساز فروشی با رانت پدر و داداش بازی تو این قوه و اون قوه که ژن نمی‌خواد اینچیزا رو هر دله دزدی بلده.
👌خوب نگاه کن! نگاهـش بہ توست. بہ حیایت... عفتـت... کلامت... از همہ مهمتر... چادُرَت‌ (حجابت) نگاه شهـدا بہ امانت دست من و تو بچه مذهبی است، حواسمان هست؟!! شهید علی خلیلی🌹
🍁🍁یڪی از برادرانم شهید شده بود. مزارش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود. وقتی با خانواده ام از اهواز بر می گشتیم، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های غروب رسیدیم به لشڪر. باران تندی هم می آمد. رفتم دم چادر فرماندهی، اجازه بگیرم برویم تو آقا مهدی توی چادرش بود . بهش ڪه گفتم؛ گفت: « قدمتون روی چشم. فقط باید بیاین توی همین چادر، جای دیگه ای نداریم.» صبح ڪه داشتیم راه میفتادیم، مادرم بهم گفت: «آقا مهدی رو پیداش ڪن ازش تشڪر ڪنم.» توی لشڪر این ور و اون ور میرفتم تا آقا مهدی رو پیدا ڪنم. یڪی بهم گفت: « آقا مهدی اصلا حالش خوب نیست؛خوابیده» گفتم: «چرا؟» گفت:«دیشب توی چادر جا نبود . تا بخواد یه جای دیگه پیدا ڪنه، زیر بارون موند، سرماخورد.» سردار عاشورایی ، ، فرمانده لشگر 31 عاشورا 🍁🍁🍂💫🍂🍁🍁🍂💫🍂🍁🍁
🌹خاطرات طنز شهدا🌹 😂رُب گوجه😂 🌸داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو خمپاره اومد و بوممممم ... . نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین. دوربینو برداشتم رفتم سراغش. بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ... در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم. اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو نکنید! بهش گفتم : بابا این چه جمله ایه! قراره از تلویزیون پخش بشه ها... یه جمله بهتر بگو برادر ... با همون لهجه اصفهانیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده!🌸 @shahidhojatrahimi
✾ ✾ ✾ ══════💝══   سہ شنبہ شدُ و پَرزدم سوی تو شدَم سائل ديدن روی ِتو بہ اِذنْ چهارده نور پاڪ جهان شدم جان نثار امام زمان عج دوباره سه شنبه و دلتنگ جمکران شدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا