eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی وابستش بودم بهش می گفتم : زمان بیشتری رو توی خونه بمون. اما اگه نمی تونست کار و وقتش رو طوری تنظیم کنه که کنارم باشه من وقتم رو تنظیم می کردم که کنارش باشم و همراهش می شدم.☺️❤️ چند بار پیش اومد که مصطفی قرار بود به گشت شبانه بسیج بره و من با اصرار همراهش شدم. اعتراض می کرد می گفت : نمی تونم تو رو با بچه کوچیک توی ماشین تنها بزارم 😒 اما من بهش می گفتم : در ماشین رو قفل می کنم و منتظرش می مونم تا کارهاش تموم بشه. برام مهم نبود که مثلا ساعت 12 شبه و توی ماشین منتظرشم همین که کنار مصطفی بودم خیییلی خوب بود.❤️👌 عـاشــ😍ـقی به سبک شهــ❤️ـدا 🌹 🌸🍃 @shahidhojatrahimi
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📙 مجید قربان‌خانی مجید سوزوڪی نیست ✍داستان مجید را بسیاری با «مجید سوزوڪی» اخراجی‌ها مقایسه ڪرده‌اند. پسر شروشور و لات مسلڪی ڪه پایش را به جبهه می‌گذارد و به‌یڪ‌باره متحول می‌شود؛ اما خواهر مجید می‌گوید مجید قربان‌خانی، مجید سوزوڪی نیست: «بااینڪه خودش از مجید اخراجی‌ها خوشش می‌آمد؛ اما نمی‌شود مجید ما را به مجید اخراجی‌ها نسبت داد. برای اینڪه مجید سوزوڪی به خاطر علاقه به یڪ دختر به جبهه رفت؛ اما مجید به عشق بی‌بی زینب همه‌چیز را به‌یڪ‌باره رها ڪرد و رفت. از ڪار و ماشین تا محله‌ای ڪه روی حرف مجید حرف نمی‌زد. مجید سوزوڪی اخراجی‌ها مقبولیت نداشت؛ اما مجید ما خیلی محبوب بود. ماشین مجید همیشه بدون هیچ قفل و دزدگیری دم در پارڪ بود. هیچ‌کس جرات این را نداشت که به ماشین او دست بزند. همه می‌دانستند ماشین مجید است. برای مجید همه احترام قائل بودند؛ اما او با همه این‌ها همه‌چیز را رها ڪرد و رفت.» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 ⏪ ... 📝 @shahidhojatrahimi
🔰توجیهات یک فرمانده برای جبهه نرفتن... 🗓٣دی سال ۶۵ سالروز 🌹 فرمانده گردان خط شکن کربلا حاج 🆔 @shahidhojatrahimi
✍ اسیر گرفتن با صدای بُز پسرک صدای بُز را از خود بُز هم بهتر در می‌آورد. می‌گفت: چوپانی همین چیزهایش خوبه... هر وقت دلتنگِ بُزهایش می‌شد، می‌رفت توی یک سنگر و مع مع می‌کرد. یک شب ۷ سرباز بعثی اومده بودند برای شناسایی. با شنیدن صدای بُز هوس می‌کنن کباب بخورند. تا وارد سنگر میشن، پسرک اسلحه کشیده و هفت نفرشون رو اسیر می‌کنه. همه‌شون رو هم دست به سر آورده بود عقب. توی راه هم کلی براشون صدایِ بُز در آورده بود. 6 📚 منبع: سالنامه ستاره ها ۱۳۸۸ @shahidhojatrahimi
روز ســـوم عمليات بود . حاجی هم می ‌رفت خط و برمی ‌گشت . آن روز ،‌ نمازظهر را به او اقتدا كرديم . سر نمازعصر ،‌ يک حاج آقای روحانی آمد . به اصرار حاج همت ، نماز عصــر را ايشان خواند . مسئله‌ ی دوم حاج آقا تمام نشده ،‌ حاج همت غـــش كرد و افتاد زمين . ضعف كرده بود و نمی ‌توانست روی پــا بايستد . سرم به دستش بود و مجبوری ، گوشه‌ ی ســــنگر نشسته بود . با دست ديگر بی سيم را گرفته بود و با بچـــه‌ ها صحبت مي‌كرد ؛‌ خبر می گرفت و راهنـــمائی می ‌كرد . اين‌جا هم دست از کـــار برنداشت https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
آمده بودم که تـ❤️ـو را بشناسم خودم را یافتم 🍃 🌱من در تو،او را لحظه به لحظه دیده‌ام شاید خودت هم ندانی اما من با تو، را پیدا کرده ام‌...💖 https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
📹 نماهنگ| طوفان ناآرام 🔻 رهبرانقلاب در دیدار اخیر: در این دریای طوفانیِ این منطقه و این دنیا -این طوفان، امروز به هم رسیده است؛ را ملاحظه کنید؛ کشورهای اروپایی هم اسیر طوفانند- در این طوفان، ملّت ایران به برکت در کشتی امن محبّت اهل‌بیت و اسلام قرار گرفته‌اند. ۹۷/۹/۲۱ 💻 @shahidhojatrahimi♻️
🌸 🌸 امام علی علیہ السلام می فرمایند : دوستان ، یڪ روح اند در جسم های جدا جدا و گوناگون . 📙 غررالحکم ، ج2 ، ص123 🌹 @shahidhojatrahimi
📖 ♥️ پنجمین روز شهادت پدرم یڪی اومد در خونہ . یڪ آقای بود . گفتیم : «بفرمایید» مرد نابینا گفت : «عباس شهید شده؟» 😔 گفتیم : «بله» گفت : «من ڪسی را ندارم ، من یڪ هفته‌ای هست ڪه نرفتم ، این شهید من را هر هفتہ روز‌های ڪول می‌ڪرد و بہ حمام می‌برد و لباس‌هام را می‌شست و بدون چشم داشت می‌رفت » 🌷 💟 @shahidhojatrahimi
❤️از ارومیه می آمدیم سمت مهاباد، یک هو گفت بزن بغل. گفتم: چی شده؟ گفت: وقت نمازه. گفتم: اینجا وسط جاده امنیت نداره. اگه صبر کنی یک ربع دیگه می رسیم با هم می خونیم. گفت: همین جا وایستا اول وقت بخونیم. اگه هم قراره توی نماز کشته بشیم دیگه چی از این بالاتر؟ @shahidhojatrahimi