eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیقش میگفت: یه شب تو خواب دیدمش بهش گفتم: محمدرضا اینقدر از زهرا(س) خوندی چیشد اخرش؟ گفت: همین که تو بغل پسرش (عج) جان دارم برایم کافیست... 🆔 @shahidhojatrahimi
💢 💢 « تعویض موڪت فرسوده ڪف اتاقش را ڪه مبلغ ناچیزی می‌شد نپذیرفت . » گفت : « من چگونہ نخست وزیری باشم ڪه روی موڪت با ڪفش راه بروم ؛ اما باشند مردمی محروم ڪه چیزی نداشتہ باشند روی آن بخوابند ؟! » 🌷 « رئیس جمهور " محبوب و مردمی " شهید رجایی ، نمونہ انقلابی واقعی » 🆔 @shahidhojatrahimi
ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩلتنگ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺴﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﺷﺪه؟ ﻋﺎﺷﻖ ﻭﺷﯿﻔﺘﻪ ﯼ ﺯﻧﮓ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮےﻣﻬﺎﺟﺮ,ﻧﮕﺮانت شده ام 🆔 @shahidhojatrahimi
مربی بی ریا محمد حسن واقعا یکی از بهترین ها بود . او با این که یکی از بهترین و باهوش ترین متخصص ها در زمینه تخریب بود ، اما هروقت می فهمید دوره ای در جایی برگزار می شود ، سریع در آن دوره ثبت نام می کرد تا شاید چیزی بیاموزد . در حالی که شاید خیلی بیش تر ازآن ها می دانست . در کسوت مربی هم بسیار عالی بود . به شاگردانش مطالب بیشتری یاد می داد تا بتوانند با دید وسیع تری در میدان حاضر شوند . برای به دست آوردن اطلاعات و مطالب جدید سر از پا نمی شناخت . مدام در حال ارتباط با افراد متخصص مختلف بود تا به روز ترین اطلاعات را به دست بیاورد . محمد حسن اولین نیروی عملیاتی تخریبی بود که به منطقه اعزام شد و واقعا هم موفق بود . https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
پشت تل کوچکی از خاک زمزمه هایی شنیدیم. متوجه شدیم رو به قبله نشسته و روضه میخواند و در سجده است حال خاصی داشتند و هر دو به شدت اشک میریختند! لحظاتی بعد به سجده رفت و شروع به مداحی کرد الحمدللّه هر دو مداح اهل بیت بودند و مصیبت حضرت زهرا(س)میخواندند. گلزار شهدای شیراز خاکریز فارس👇 https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همسر شهید ابراهیمی هژبر •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ۲۵ 🌜 شب شده بود، اما صمد هنوز نیومده بود. دلم هول می کرد. رفتم خونه پدرم. شیرین جون ناراحت بود، میگفت حاج آقایت هم به خانه نیومده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم رو نداد. 🌺چادر سر کردم و گفتم: حالا که اینطور شد، میرم خونه خودم. خواهرم جلومو گرفت و نذاشت. شصتم خبر دار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاده😥 با این حال گفتم: من باید برم، صمد الان میاد خونه و نگرانم میشه! خدیجه که دید از پس من بر نمیاد، طوری که هول نکنم گفت: سلطان حسین رو گرفتن! سلطان حسین یکی از هم روستایی هامون بود. گفتم چرا؟! خدیجه گفت اخه سلطان حسین خبر آورده بود که حجت رو آوردن، اون باعث شده بود مردم تظاهرات کنن و شعار بدن، بخاطر همین اونو گرفتن و بردن پاسگاه دمق.👮👲 صمد هم خواسته بره پاسگاه بلکه سلطان حسین رو آزاد کنه ولی حاج آقا و بقیه نذاشتن و باهاش رفتن.👥👥 💠 اسم حاج آقام رو که شنیدم گریم گرفت و بهشون توپیدم که چرا گذاشتید حاج آقام بره اون پیر و مریضه اگه بلایی سرش بیاد شما مقصرید😤😠 ❇️اون شب تا صبح نخوابیدیم. صبح حاج آقا و صمد اومدن خوشحال بودن و میگفتن چون همه باهم متحد شده بودیم سلطان حسین رو آزاد کردن وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاد.🍃🌺🍃 نزدیک ظهر صمد لباس پوشید، میخواست بره تهران. ناراحت شدم. گفتم نمیخواد بری فردا پس فردا بچه به دنیا میاد ما تو رو از کجا پیدا کنیم؟!🤕😕 مثل همیشه با خنده😊 جواب داد نگران نباش خودم رو می رسونم.🌹 اخم کردم☹️ کتش رو در آورد و نشست و گفت اگه تو ناراحت باشی نمیرم ولی بخدا یه ریالم پول ندارم اصلا مگه قرار نبود این دفعه برم برای بچه وسایل بخرم؟!☺️🌹 بلند شدم براش غذا آماده کردم.غذاش رو که خورد سفارش ها رو دادم و تا دم در بدرقش کردم! موقع خدافظی بهش گفتم پتو یادت نره، ازونا که تازه مد شده، خیلی قشنگه صورتیش رو بخر!🌹😌🌹 وقتی از سر کوچه پیچید، داد زدم: دیگه نری تظاهرات. خطر داره. ما چشم انتظاریم!☺️ 🔷🔹برگشتم خونه، انگار یه دفعه خونه آوار شد روی سرم، بسکه دلگیر و ساکت شده بود، نتونستم طاقت بیارم، چادر سر کردم و رفتم خونه حاج آقام.🔷🔹 ✍ ادامه دارد ... @Shahidhojatrahimi •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
در دوران برای به بابای پیر مدرسه كه كمر و پاهایش درد می كند نیمه های شب از اذان صبح به مدرسه می رود... و كلاس ها و حیاط را می كند..‌. و به خانه برمی گردد. مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش در می مانند كه جن ها به كمك آنها می آیند ... و در نیمه شبی « عباس» را می بینند كه در دست مشغول تمیز كردن حیاط است... خاکریز فارس👇 https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
... جلوه های نمادین از بزرگترین یادمان فاطمی کشور واقع در روستای فتح آباد. ارسالی از آقای محمد زاهدی نیا، روابط عمومی یادمان یاس کبود. سایت مجلس شهدا فارس/ جهرم/ بخش خفر/ روستای فتح آباد. https://eitaa.com/shahidhojatrahimi به خاکریز فارس
🌸🍃🌸🍃 هیچ گاه کارهایش رابدون بسم الله شروع نمیکرد! همیشه در هرحالتی که بود به یاد خدابود و اهل دل... خیلی زود هم رابطه اش با برقرارمیشد! تعبیرش از دل پاک این بود: که انسان همانند یک کاغذ سفید هست که تازمانی که کاغذ سفید باشد میتواند از همه ی کاغذ استفاده کرد ولی اگرروی کاغذ لکه های باشد دیگر نمیتوان از همه ی کاغذ استفاده کرد. به نقل از : 🌹| @shahidhojatrahimi ❤️🌹 🌹❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا