يكبار كه با ابراهیم صحبت ميكردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی میرفتم همیشه با وضو بودم🍃.
هميشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز میخواندم.🌹
پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبي میخوندم و از خدا میخواستم که یه وقت تو مسابقه، حال کسی رو نگیرم.☝️"
اما آنچه که ابراهیم را الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود.❌ او به هیچ وجه گرد گناه نمیچرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض میکرد.☝️
هر وقت هم میدید که بچهها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت : ((صلوات بفرست ))و يا به هر طریقی بحث رو عوض میکرد.👌
هیچگاه از کسی بد نمیگفت ، مگر به قصد اصلاح کردن، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نميپوشید .👌🍃
بارها خودش را به کارهای سخت مشغول میکرد و زمانی هم که علت آن را سؤال میکردیم میگفت: برای نفس آدم،این کارها لازمه.☝️
🆔 @shahidhojatrahimi
﷽
#رمان_دختر_شینا
#زندگے_نامه
همسر شهید ابراهیمی هژبر
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت ۴۰
💦 یه روز نفت تموم شده بود، رفتم تو صف که نفت بگیرم، ولی هنوز نفت نیومده بود تا ظهر چند بار رفتم خونه و برگشتم، سرما خیلی زیاد بود داشتم یخ میزدم، نتونستم پیت نفت هارو تا خونه بیارم آخر چرخی هایی که باهاش پیت ها رو می بردن هم نبود، با هر مکافاتی بود دو پیت نفت رو با دو بار رفت و برگشت تا خونه بردم، دیگه نایی برام نمونده بود، حالا باید میبردمشون بالا نمیخواستم صاحب خونه متوجه بشه، آروم آروم تا بالا بردمشون.
⛄️⛈🌧🌬💨🌪❄️🌨☃
💠دیگه از خستگی و بدن درد توانی برام نمونده بود بچه ها با خوشحالی از سر و کولم بالا می رفتن دلم میخواست زود تر بخوابند تا منم استراحت کنم ولی گشنه بودن و باید غذا درست می کردم😭😢
تقریبا هر روز وضعیت قرمز میشد، چون خونه ما نزدیک تپه مصلی بود ، پدافند ها هم اونجا مستقر بودن، پدافند ها که شروع به کار می کردن خونه میلرزید!
بچه ها خیلی می ترسیدن، خودشون رو تو بغل من قایم می کردن، یه شب وضعیت قرمز شد از صدای گریه بچه ها زن صاحب خونه اومد بالا و خدیجه رو گرفت، گفت نمیترسی؟؟
معلوم بود خودش ترسیده! گفتم چه کار کنم! گفت: والله، صبر و تحملت زیاده، بدون مرد، اونم با این دو تا بچه، دنده شیر داری بخدا، بیا بریم پایین.
☔️❌ گفتم اخه مزاحم میشیم، بنده خدا اصرار کرد و به زور ما رو برد پایین، اونجا سر و صدا کمتر بود و بچه ها آروم شدن👌😢
🎋روزای چهارشنبه و دوشنبه هر هفته شهید میاوردن و تمام دلخوشی من این بود که برم مراسم تشییع جنازه شهدا🎋
یه روز که رفته بودم نون بگیرم مثل همیشه تا نوبتم بشه میرفتم و به بچه ها سر میزدم بار اخری که رفتم جلو در خشکم زد، صدای خنده بچه ها میومد اول فکر کردم آقا شمس الله یا آقا تیمور اومدن بهمون سر بزنن.
🍂 در رو که باز کردم، سرجام خشکم زد، صمد بود😌😌 داشت با بچه ها بازی می کرد، براشون شعر میخوند، من رو که دید چن دقیقه ای بهم خیره شدیم، بعد چهارماه داشتیم دوباره هم رو میدیدیم😍🌹😍
از سر شوق گلوله گلوله اشک می ریختم، با پر چادر اشکام رو پاک کردم، گفت گریه میکنی؟
بغض راه گلوم رو بسته بود، اومد جلو و گفت: اها دلت برام تنگ شده، خیلی خیلی زیاد، یعنی من رو دوست داری، خیلی خیلی زیاد🤗😍😉😌
هر چی بیشتر حرف میزد گریه من بیشتر میشد، گفت کجا بودی؟
گفتم: رفتم نان بخرم!
پرسید خریدی؟
گفتم نه نگران بچه ها بودم، اومدم سری بزنم و برگردم.
گفت: خودم میرم وقتی من خونم خریدارو انجام میدم👌😇
گفتم اخه باید بری ته صف گفت میرم!
تا صمد برگرده همه کار هارو انجام دادم وقتی نان خرید و برگشت، همه چی ازین رو به اون رو شده بود.
🌞در و دیوار خونه هم به رومون می خندید🌞
✍ ادامه دارد ...
@shahidhojatrahimi
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#شهید_آوينى براى او نوشته بود:
آن آستين خالى كه با باد اين سوى و آن سوى میشود نشان مردانگیست...
گاهى باد فقط بايد به افتخار حسين خرازى بوزد تا نامردهاى روزگار رسوا شوند...
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@Shahidhojatrahimi📿
بزرگ شدیم و فهمیدیم که شربت دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست
و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت.
بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛ بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند.
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود،
غضبش عشق بود
و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر، استواری قامت اوست. سرشان سلامت❤️
#بهلول_دانا
@Shahidhojatrahimi📿ا
☘محکمه ی #خون-شهدا
محکمه ی عدلیست که ما را
در آن به محاکمه می کشند
آیا ما از این محاکمه سربلند
بیرون خواهیم آمد؟؟؟!....
🌸🍃
🌷 #شهید_اصغر_فلاح_پیشه
🍃ولادت : ۴۵/۱۱/۱۲ - تهران
🍂شهادت : ۹۴/۱۱/۲۲ - حلب
🍁آرامگاه : به وسعت قلب های عاشق
🌸ایشان هر چه میگفت خودش عامل بود و بعد ما را سفارش به انجام میکرد.
🌺اگر دوست داشت نمازخوان شویم، خودش اهل #نماز و #روزه و حتی #نماز_شب بود.
🌼یک خصوصیت خوبش انس با #قرآن بود. هر روز برای پدر و مادرش قرآن میخواند. تمام عمر #خدمت آنها را کرد و تا لحظه مرگ کنارشان بود
🆔 @shahidhojatrahimi
موقع شهادت شهید ، خیلی ها از اینڪه من گریہ نمی ڪردم تعجب می ڪردند و می گفتند : گریه ڪن !
گفتم چرا باید گریہ ڪنم ؟!
« در برابر غم حضرت زینب من هیچ غمی ندیده ام ، ریحانہ و مهرانہ هم همینطور ...»
ما اصلا سختی نڪشیدیم ؛
من یڪ عزیز در راه حضرت زینب دادم .
✍ : نقل از همسر صبور شهید مدافع حرم #شهید_مهدی_نعمایی_عالی ، نشر بمناسبت سالروز شهادتشان
#یادش_باصلوات
🔻ولادت : ۶۱/۵/۷ - استان البرز
🔺شهادت : ۹۴/۱۱/۲۳ - سوریہ - حما
🆔 @shahidhojatrahimi
1_49116283.mp3
3.93M
"مـداحـی"
🍃هوای این روزای من هوای #سنگره
یه حسی روحمو تا #زینبیه میبره 🍃
🕊تا کی باید بشینمو خدا خدا کنم!؟
به عکس صورت #شهیدامون نگاه کنم
با صدای #شهید_مدافع_حرم محمود تقی پور.
@shahidhojatrahimi
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی شهید مدافع حرم #شهید_حسين_معزغلامی در یادواره #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🆔 @shahidhojatrahimi
﷽
#رمان_دختر_شینا
#زندگے_نامه
همسر شهید ابراهیمی هژبر
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت ۴۱
🌹فردا صبح صمد رفت و طبق روال همیشه کلی وسایل خرید و برگشت، گفتم میخوای بری دوباره؟
گفت: نه! به این زودی نمیرم ولی بالاخره وقته رفتن میشه و باید از الان کارام رو بکنم، دیروز که دیدم رفتی نون بخری از خودم بدم اومد، منظورم اینه که من باعث عذاب و ناراحتی تو شدم😔😢
💠بعد ناهار گفت میرم سپاه و برمیگردم، بهش گفتم میای عصر بریم بیرون؟ گفت برای چی؟؟ گفتم خرید عید!!
گفت: چی؟ عید؟🙄😳 گفتم حرف بدی زدم! گفت: ای داااااد بی داااااد😱😑 حالا من دست بچه هام رو بگیرم ببرم لباس بخرم بعد جواب بچه شهدا رو چی بدم؟
گفتم: اونا که ما رو نمیبینن، اگه ببینن که نمیدونن کجا میریم! گفت: تو که نیستی ببینی! چه دسته گلایی جلو ما پر پر میشن، خیلی ها زن و بچه دارن، کی برای اونا بخره؟😞😢
نشستم رو به روش و با لج گفتم اصلا غلط کردم، بچه های من لباس نمیخوان.
گفت: ناراحت شدی؟ گفتم: خیلی، تو که نیستی ببینی، کی بالا سر بچه هات بودی؟ ماهم بخدا دست کمی از بچه های شهدا نداریم😭😢
عصبانی شد و گفت: این حرف رو نزن! همه ما هر کار میکنیم وظیفمونه! تکیلفمونه! باید انجام بدیم بی منت👌
ما از امروز تا هر وقت که جنگه عید نداریم، ما همدرد خانواده شهداییم!
گفتم: منکه گفتم قبول. معذرت میخوام اشتباه کردم.☹️🙁
🌼🌟🌼
تا عصر دلخور و کلافه بودم، وقت نماز مغرب هنوز نیومده بود خونه، دلم شور میزد فکر کردم رفته، دست بدعا برداشتم و گفتم خدایا غلط کردم، صمدم رو برگردون😩😫
یه دفعه صدای در اومد، صمد اومد😉🙃
لباس برای بچه ها و من خریده بود، مثل همیشه با سلیقه👌💐
بهم گفت از تنم بیرون نیارم و تا اون خونه هست براش بپوشم چون عید نداریم🎋
ازم معذرت خواست و حلالیت گرفت😘😘😘 وقتی خوب برام توضیح داد و از اوضاع و احوال خانواده های جنگ زده گفت به خودم اومدم و منم معذرت خواستم، نفسی کشید و خدارو شکر کرد که این مسئله هم حل شده🌸
ولی گفت که میخواد در مورد خودش هم حرف بزنه و گفت👇
هر بار که میام با خودم میگم این دفعه آخره به بچه ها سفارش کردم حقوقم رو بهت بدن و به برادر هام گفتم بهت سر بزنن!
زدم زیر گریه و گفتم بس کن صمد این حرفا چیه میزنی، ادامه نده😢😭😔
🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂
صمد دوباره رفت و تا چهار ماه نیومد، تو این مدت همه نگرانمون بودن و بهمون سر میزدند، حاج آقام هم گاهی تنها و گاهی با شینا میومد سراغمون.
💥 به این زندگی عادت کرده بودم، تمام دلخوشیم این بود که هست و سالمه!
حالا جنگ به شهر کشیده شده بود، در روز شاید چند بار وضعیت قرمز میشد و خونه ها رو بمباران میکردن!
سال ۱۳۶۱ برای بار سوم باردار شدم!
صمد خیلی خوشحال بود، سعی میکرد بیشتر بهمون سر بزنه!
خونه خریدیم، بالاخره صاحب خونه شدیم.
نه ماهم بود که صمد منو برد قایش و گفت میره که چند روزه برگرده، ولی بازم برای تولد بچه نبود😞 حتی برای هفت هم نبود، شینا تا نهم صبر کرد و گفت میگیرم جشن نوه ام رو شوهرت هم اومد خوش اومد!
صبح روز مراسم یکی از بچه ها صدا زد که صمد اومده وقتی رفتم سر کوچه دوست صمد رو دیدم😫😞☹️
خیلی ناراحت و دلخور بودم، چشم انتظار و دلنگران😢 اسم بچه رو گذاشتن مهدی👦
مهدی شده بود یه بچه تپل و مپل چهل روزه، تازه یاد گرفته بود بخنده! دلنگران صمد بودیم و هر لحظه از هرکس که میدونستیم شاید ببینتش خبر میگرفتیم😰😓😥
شینا وقتی حال من رو میدید غصه میخورد و می گفت: انقدر شیر غم و غصه به این بچه نده! دست خودم نبود، دلم آشوب بود.😩😔
❤️بالاخره صمد اومد❤️
چند لحظه تو بهت بودم، نمیدونستم چی بگم! خندید و گفت بازم قهری؟!
با عصبانیت جواب دادم، نه برای چی قهر از وقتی رفتی دارم فکر میکنم این جنگ فقط برای من و تو هست😒🙄 این همه مرد تو این روستا چرا جنگ فقط زندگی من رو گرفته؟!
ناراحت شد❌ گفت این همه مدت اشتباه فکر می کردی!جنگ واسه زنای دیگه هم هست، اونا که جنگ یه شبه شوهر، بچه، خونه اشون رو ازشون گرفته، مادری که یدون بچه اش شهید شده و الان داره پشت جبهه از بقیه پرستاری میکنه، جنگ واسه مردای دیگم هست که هفت، هشت تا بچه رو بدون خرجی ول کردن اومدن جبهه و... و ... و ....اونا رو میبینم از خودم بدم میاد، من چکار کردم؟ هیچی! اونا می جنگند تا تو راحت و آسوده کنار بچه هات بخوابی!وگرنه خیلی وقت پیش عراق کار ایران رو یه سره کرده بود! اگر اونا نباشند تو به این راحتی میتونی بچه بغل کنی و شیر بدی؟😔😭
مهدی بیدار شد و گریه کرد، خواهرم اومد گفت: اقا صمد مژدگونی بده بچه پسره! صمد خندید و گفت میدم ولی نه بخاطر پسر بودنش بخاطر سلامتی خودش و مادرش!😍😘
✍ ادامه دارد ...
@shahidhojatrahimi
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈
🔴درخواست ۷ هزار نفر از طلاب و اساتید حوزه علمیه برای تجمع درباره معیشت مردم و FATF
📝در نامه اساتید و طلاب آمده است: غربگرایان لیبرال، پس از تجربه تلخ خسارت محض برجام که حاصلی جز کوچکتر کردن سفره ی مردم در کنار تخریب تاسیسات هسته ای؛ یکی از مهمترین مولفه های قدرت و امنیت ملی نداشت؛ اکنون به دنبال تحمیل خسارت محض دیگری به مراتب خطرناک تر از برجام هستند.
@shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
مسئول مخابرات گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
شهادت: ۲۲ بهمن ۶۴ فتح فاو
عملیات والفجر ۸
شهید مرتضی عباسی، عارف گمنام و بزرگی است به شدت اهل تهجد، نماز شب، گریه و روضه برای ائمه(ع) به خصوص حضرت زهرا(سلام اللّه علیها)
به نقل از رزمنده ای که خودش دیده:
چادر مخابرات گردان عمار از حدود دو ساعت مانده به نماز صبح مثل نماز جماعت پر می شد و مشغول عبادت و راز و نیاز می شدند هنوز خیلی مانده است کسی بتواند او را درست بشناسد....
#شهیدمرتضےعباسےمقانکی
#یادش_باصلوات
🆔 @shahidhojatrahimi
ڪانال شهیدحجت الله رحیمی
❤️🍃| گام برداشتن در #جاده_عشق
هزینه میخواهد!
هزینه هایی که انسان را عاشق...
و بعد...
#شهید میکند! 🕊
🌷🌷 @Shahidhojatrahimi📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیل #چفیه انداختن امام خامنهای از زبان "سردار سلیمانی"🔴
🆔 @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 نماهنگ #دلارام
با صدای حامد زمانی
تقدیم به #رهبر_دلها ❤️
🆔 @shahidhojatrahimi
چهره انقلابی
محمد همیشه روی ظاهر انقلابی بچهها سفارش میکرد و تأکید داشت که انسان باید از ظاهر شروع کند🍃.
من به محمدم میگفتم: حاجی آدم باید از باطن و درون آغاز کند و پاک و انقلابی باشد👌.
اما محمد میگفت: نه اگر انسان توانست از ظاهر شروع کند آرامآرام به درون و باطن میرسد. محمد میگفت: ظاهر بچهها باید حزباللهی باشد🙂، ظاهر که انقلابی باشد، باطن خود به خود انقلابی میشود🌹.
وقتی که برای زیارت پیکر همسرم رفتم پسرها دورم حلقه زدند. نمیخواستند نگاه #نامحرمی به من بیفتد، میدانستند پدرشان حساس است آنها هم مانند پدرشان #غیرت دینی دارند.☝️
هر زمان از خواب بیدار میشد، شروع میکرد به خواندن روضه، بچهها میگفتند بابا ما میخواهیم کمی بیشتر بخوابیم😴. میگفت بچهها با خواندن روضه انرژی میگیرید و با انرژی بیدار میشوید💪. محمد خیلی روی #حجاب و پوشش اسلامی تأکید داشت. غیرت دینی داشت. محمد در مورد حجاب بسیار جدی برخورد میکرد و بیشتر اطرافیان هم این موضوع را میدانستند. محمدم به هیچ وجه تحمل بدحجابی و بیحجابی را نداشت☝️.
شهید مدافع حرم محمد کیهانی🌹
🆔 @shahidhojatrahimi
به تابوت شهدا دقت کرده اید این روز ها؟!
سن هایشان را دیده اید؟!
هجده،نوزده،بیست،بیست ویک،بیست و دو،بیست و...
جاموندیم😔
#التماس دعای شهادت ....
@Shahidhojatrahimi
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
🍃🌹🍃🍁🍃🌹🍃🍂🍃🌹🍃
🌸مبلغ این فرهنگ باشید و برکاتش را در زندگیتان ببینید...🌸
کانال #شهیدحجت الله رحیمی
Dua-Tawassul-Farahmand.mp3
15.14M
🎵ختم دعای پر فیض #توسل
🎙با نـوای : استاد محسن فرهمند
التماس دعای فرج
@shahidhojatrahimi
•﷽•
#شهـیدعلےصیـادشیرازے🌸🌱
•| پدرم خيلے زيبا و مؤثر
به ما تذڪر مے داد؛ 👌
دعوا کردنش هميشه
غير مـستقيم بود؛{😌
يعنے اصلا دعوا نمے کرد ؛
و سرمان داد نمے کشيد ...
•|وقتے کار اشتباهے
مے کرديم، 👀صدايمان
مے کرد و ما را مے برد
توےاتاقش، مے نشستيم
کنار هم ؛بابا سوره ے
والعصر را مے خواند ...
حالا من دل توے دلم نبود
که من چے ڪار کردم!؟ 😰
•| آن قدر #زيبا و با ادب
حرف مے زد 😌❤️که به خودم
قول مے دادم ديگر اشتباهم
را تکرار نکنم.
📚منبع: #بہرنگصبحص۴
🆔 @shahidhojatrahimi