📝 دست_نوشته
#شهید_امیر_حاج_امینی :
❤️ بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد
برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود :
( خدایا! عاشقم کن ) ❤️
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
📝 دست_نوشته #شهید_امیر_حاج_امینی : ❤️ بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد برای رهایی
هَمون عکسِ معروف
🌷🌷
به روایتی
از دوست و هم رزم شهید :
بچه ها خیلی روحیه شون کسل بود؛
آتیش شدید دشمن هم مزید علت
خستگیشون شده بود.😓
یه دفعه صدای شادی بچه ها بلند شد
برگشتم،
دیدم پوراحمد و امیر و
چند نفر دیگه اومدن خط برای
سرکشی،
بچه ها انقدر به اینا علاقه داشتن
که روحیه شون کلاً عوض شد😍✌️
10 دقیقه بیشتر نگذشته بود که
یه خمپاره پشت خاکریز خورد،
گرد و خاک عجیبی بلند شده بود؛
همین که گرد و غبار نشست
دوربینم 📽رو برداشتم تا ببینم
چه خبره.
رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم😢
دو تا عکس ازش گرفتم،
یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش
(همون عکس معروف) ✌️
یه قطره خون رو لبش بود.
دیدم امیر تو اون حالت
تو حال خودشه و داره زیر لب
زمزمه ای می کنه 😔
رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم.
همون موقع بود که دیگه شهید شد!
#شهید_امیر_حاج_امینی
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
📎 #کلام_شهید بعد از مدتها #کشمکش_درونی که هنوز آزارم می دهد؛ برای رهایی از این #زجر، به این نتیجه ر
#خاطرات_شهدا 🌷
💠هَمون عکسِ معروف
🔸بچه ها خیلی روحیه شون کسل بود😪 آتیش شدید دشمن🔥 هم مزید علت خستگی بچه ها شده بود. یه دفعه صدای #شادی بچه ها بلند شد.
🔹برگشتم، دیدم پوراحمد و امیر و چند نفر دیگه اومدن خط برا #سرکشی، بچه ها انقدر به اینا علاقه داشتن که روحیه شون کلاً عوض شد😃.
🔸 ۱۰ ، ۲۰ دقیقه بیشتر نگذشته بود که
یه #خمپاره پشت خاکریز خورد💥، گرد و خاک 🌫عجیبی بلند شده بود؛ همینکه گرد و غبار نشست #دوربینم رو برداشتم تا ببینم چه خبره.
🔹 رفتم جلوتر که این #صحنه رو دیدم. دو تا عکس 📸ازش گرفتم، یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش (همون #عکس_معروف)
🔸 یه قطره خون رو #لبش بود. دیدم امیر تو اون حالت تا حال خودشه😊 و داره زیر لب زمزمه ای می کنه. رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم. همون موقع بود که دیگه #شهیدشد🌷…
📚منبع/ابروباد
#شهید_امیر_حاج_امینی
خاطرات #شهید_امیر_حاج_امینی:
💢 یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت:
" نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم…."
💢 ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه‼️.
همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش ...
می گفت: من خاک پای شماهام …
🌷🌷🌷🌷
🆔 @shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهدا 🌷
✨شهید امیر حاج امینی…
بیسیم چی لشگر ۲۷ محمد رسول الله…
ولی تاریخ شهادتش ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و محل شهادتش کربلای #شلمچه بوده است.
✨خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش #بیسیم_چی. بیسیم چی (شهید) پور احمد…
✨اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود #خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه.
✨هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های #یتیم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد…
✨یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من #خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….”
✨ولی دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام ….
✨دفعه آخری موقعی بود که بچه ها یک به یک جلو می رفتن و بر می گشتن. یه بار دیدیم امیر بلند شد که بره تو خط. یکی بهش گفت: حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر گفت: نه! حرف نباشه، این دفعه #من می رم…..
همین دفعه بود که با خوردن یه #خمپاره شهید شد…
#شهید_امیر_حاج_امینی
شادی روحش #صلوات
@shahidhojatrahimi
❣ #شهادت ...
سن و سال نمی شناسد!
زمان و مکان سرش نمی شود!
کسب و کار برایش اهمیتی ندارد!
زشتی و زیبایی ظاهر، ملاکش نیست!
او، باطن بین است ...
و نگاهش به دل دریایی توست ...
که هر وقت #رنگ_آسمان در زلالی
قلبت بیافتد، لایقش می شوی ...
🔸همین بغل دستت، همین حوالی، در هوایشان نفس می کشی ....
و این دریاهای زلال جاری اند ...
و چشم های نابینا کجا میبیند، دریا را ؟!
🌷سالروز شهادت
#شهید_محمدامین_کریمیان
👈شهیدی که دو هفته قبل از شهادت عکس پروفایلش را عکس #شهید_امیر_حاج_امینی گذاشت و به همان صورت هم شهید شد😍👌
شادی روحش #صلوات
#شبتون_شهدایی🌙
@shahidhojatrahimi
#دهم_اسفند
سالروز #آسمانی شدن #شهیدی است که با عکسش بیش از خودش آشناییـــــم !
#شهیــــد_امیر_حاج_امینی 🌹
چه آرام خوابیده ای جانا...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#قسمتی از #وصیت_نامه_شهیدامیرحاج امینی
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او...
🍃بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیدهام و آن در این جمله خلاصه میشود: #خدایا! عاشقم کن
@shahidhojatrahimi