🌱
#حجاب_را_در_فضای_مجازی_رعایت_کنیم
#وصیت_من به دخترانی که عکس هایشان را در شبکه های اجتماعی می گذارند،این است...
که این کار شما باعث می شود امام زمان علیه السلام خون گریه کند😞💔
بعد از این که وصیت و خواهشم را
شنیدید به آن عمل کنید.
زیرا ما میرویم...
تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم.
مانند خانم حضرت زهرا سلام الله علیها باشید.
#مهدی_محسن_رعد
#شهید_مدافع_حرم💔
┄┅─✵💝✵─┅┄
@shahidhojatrahimi
┄┅─✵💝✵─┅┄
🌷🍃
✔️در #ازدواج بسیار سختگیر بود؛ خواهرش، همسرش را به او معرفی کرد و بعد از صحبت کردن متوجه شد که #همسرش کسی است که می تواند با زندگی ساده👌 و پر از سختی او سازگار باشد
✔️مهدی مدام به دنبال فعالیت های سخت و در مسافرت🚗 بود و همسرش هم این راپذیرفته بود. درهمان روز #خواستگاری نخستین صحبت مهدی در مورد #شهادت بود🕊و اینکه راهی که ایشان پیش گرفته اند در نهایت به شهادت🌷 ختم می شود و کسی نباید مانع ایشان شود☝️
✔️نسبت به #حجاب خیلی اهمیت می داد، به طوری که روز خواستگاری💍 عنوان کرد که با وجود اینکه مهمان حبیب خداست اما کسی که وارد منزل🏘 ما می شود باید با پوشش #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) وارد شود.
#شهید_مهدی_نوروزی🌷
@shahidhojatrahimi
#ام_المومنین...
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
شکر خدا تحت لوای خدیجه ایم...🥀
بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم...🥀
◾️سالروز رحلت مادر امت ، حضرت خدیجه ی کبری(سلام الله علیها) بر عموم مسلمین تسلیت باد◾️
@shahidhojatrahimi
👈دهم ماه رمضان وفات اولین زن مسلمان #حضرت_خدیجه سلام الله علیها است.
🔷 زیارت نامه حضرت🔷
بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِیمِ
السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
🏴رحلت جانگداز حضرت خدیجه سلام الله علیها بر شیفتگان خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام تسلیت باد🏴
@Shahidhojatrahimi
میخواستند تسبیحش📿 را بگیرند
نداد؛ گفت: کسی در میدان نبرد
#تفنگش را به دیگری نمیدهد
بعد از خداحافظی
یک نفر👤 از طرفش
برای همه #انگشتر آورد ...
#سردار_دلها♥️
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
@shahidhojatrahimi
مداحی آنلاین - نقش حضرت خدیجه در اسلام - حجت الاسلام عالی.mp3
2.42M
🔳 #وفات_حضرت_خدیجه(س)
♨️نقش حضرت خدیجه کبری در اسلام
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
@shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع یکی از شهدای حشد الشعبی🕊
به محل زندگی این شهید توجه کنید
@shahidhojatrahimi
تو این اوضاع کرونایی و ماه ضیافت؛
بیایید #محمد_نوروزی باشیم🌷
🍃محمد کفشی داشت، که پاره نبود ولی از ۵ قسمت پاشنه بسیار سائیده شده بود و تقریباً از بین رفته بود..
بهش گفتم:
پاشنه کفشت خراب شده و ناجور است!کفشی برای خودت بخر.
گفت:
نه کفشم سالم است و هنوز پاره نشده..
🌱در حوزه هم بچه ها وضعیت شان همین طوری است اگر من کفش نو بپوشم آن کفش نو من را آزار می دهد.!!
زیرا بچه های دیگر قدرت خرید این کفش را ندارند.
#شهید_محمد_نوروزی🌹
در چنین روزی در شلمچه آسمانی شد🕊
@shahidhojatrajimi
مداحی آنلاین - ام الزهرا نیمه جون بانوی من - مهدی رسولی.mp3
4.56M
🎧 #صوت
#وفاتحضرتخدیجهس🖤
«ام الزهرا نیمه جون بانوۍ من
یاور من مهربان بانوۍ من ...»
🎤 #حاجمهدۍرسولی
#شهیدانه
زهرایی ها #شهید می شوند🌷
این را من نمیگویم
نگاه کن
#نگاهشان
👈حتے لبخندشان هم
عطر #یاس دارد...😍
رمز پرواز #یا_زهراست
شهدا را یاد کنید با ذکر #صلوات
@shahidhojatrahimi
تسبيح حضرت زهرا عليها السلام نيز بعد از نماز خيلي اثر دارد و كارهاي نا بسامان زندگي ما را سامان ميدهد. اگر کارت گره خورده، تسبيح حضرت زهرا عليها السلام را بگو، تا کارگشايي كند. حضرت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آن را به حضرت زهرا عليها السلام تعليم داد تا در امور دنيوي دخترش گشايشي پيدا شود.
#تسبیح_حضرت_زهرا_س
🌸 استاد آيت الله ناصري (ره)
🆔 @shahidhojatrahimi
بارتان را سبك كنيد !
آيت الله مرعشي نجفي - رحمه الله عليه ميفرمودند: «من خيلي بارم سبك است و هيچ نگراني ندارم، تنها يك چيز مرا زجر ميدهد و آن اين است كه ميترسم در ايام زندگيم نوشته من يا صحبتهاي من در هر موردي باعث شده باشد كه حقي ناحق شود، يا در همسايگي ما گرسنهاي بوده باشد و ما غذاي سير خورده باشيم كه و الله اگر چنين چيزي بوده من آگاهي نداشته ام و نصيحت ميفرمودند كه شما هم بارتان را سبك كنيد و از تجمل پرستي و (داشتن) خانه (های) بزرگ و... بپرهيزيد، كه همه چيز ظرف چند دقيقه نابود ميشود.»
( عقيقي بخشايشي - فقهاي نامدار شيعه، ص 566 )
✨✨✨✨✨✨
🆔 @shahidhojatrahimi
❌کار کردن وقت نماز برکت نداره❌
هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. مثل همیشه پدر را مجبور به بستن مغازه کرد. می گفت: کار کردن وقت نماز برکت نداره، بریم مسجد، بعد که برگشتیم خودم همه کارها رو می کنم. اینطوری پولی که در می آوردید دیگه شبهه نداره ، آدم رو هم به یه جایی می رسونه...
[خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری ، کتاب دریادلان 2]
🆔 @shahidhojatrahimi
19.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️دم غــــــــروب بریم حــــــــرم❤️
به نیابت از شهید بزرگوار
🌹شهید علی الهادی🌹
🎼 شور قتلگاهی
🎧 همه منتظرن مادرش برسه😭 ...
👌 #فوق_زیبا
#رزق_معنوے
#لطفا_برای_فرج_دعا_کنید
@shahidhojatrahimi🍃
🌹شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد
چند خواهش دارم:
۱- نماز اول وقت بخوانید که گشایش از مشکلات است.
۲- صبر و تحمل
۳- به یاد امام زمان (عج) باشید☝️
@shahidhojatrahimi
⚘﷽⚘
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
@shahidhojatrahimi
#تلنگرانہ🌸🌱
دقت کردی؟!
بعضی وقتا شیطونــه کنارِ
گوشمون زمزمه میــکنه:
تا جوونی از زندگیــــت لذت ببر❗️
هر جور که میشه خوش بگذرون😰
اما حواســِ🔔ـــمون باشه
نکنه خوش گذرونیمون به قیمتِ شکســ💔ـــتنِ دل امام زمانمون تموم بشه...
مبادا با خوش گذرونیای آمیخته به گناهـــ♨️، ظهورش رو عقب بنــدازیم😔...
تا دیر نشده باید فکری🤔 کرد ...
بیاییم با مـ♡ـولامون معامله کنیم...
یه معامله دو طرفه و سوداور...💰
ما به عشقش یه گناه، فقط یک گناه رو ترک کنیم.
مـ♡ـولامون هم لحظات مرگ به فریادمون برسه ...
جایی که هیچ کس و هیچ چیز به دادمون
نخواهد رسید...
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖
@shahidhojatrahimi
#دعای_افطار
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه میکردند:
«بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»؛
خدایا براى تو روزه گرفتیم و با روزى تو افطار میکنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى.
@shahidhojatrahimi
#افطارانه ۱۰
اذان مغرب ... به افق دلتنگی دلم باز؛به وسعتِ یک جغرافیا تنگ است !!
کجایِ نقشه ای آقا ...
عجیب بیتابم..
استادمحمدشجاعی
#التماس_دعای_فرج
#نماز_اول_وقت
@shahidhojatrahimi
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
🆔 @shahidhojatrahimi
✍️#تنهـا_مـیان_داعش 🦋
#قسمت_بیست_و_نهم
در تمام این مدت منتظر شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ عاشقانه حیدر از حال رفت.
صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از شهادت پدر و مادر جوانم به دست بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
حدود هشتاد روز بود نگاه عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! داعش خیلیها رو خریده.»
پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد 🌸
══════°✦ ❃ ✦°══════
@Shahidhojatrahimi ❤️