eitaa logo
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
2.1هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
14.3هزار ویدیو
108 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فرق شهید با یک آدم معمولی در این افق دید بزرگه! @shahidhojatrahimi
🌸 هدیه_عروسی 🌸 هرچه به عنوان هدیه‌ی عروسی بهمان دادند، جمع کردیم کنارهم. به من گفت ما که اینارو لازم نداریم، حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟ گفتم مثلا چی؟ گفت کمک کنیم به جبهه گفتم قبول! بردمشان در مغازه‌ی لوازم منزل فروشی. همه‌شان را دادم، ده, پانزده تا کلمن گرفتم برای جبهه...🌼 🌹شهید باکری @shahidhojatrahimi
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻فرمانده‌ای که در صف با بسیجیها غذا میخورد 🔻حسین زکریائی ☀️   @shahidhojatrahimi
▪️"هر وقت خواستید از روبروی گلزار شهدا رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید، همین! من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می‌کنم" 🌹🍃وصیت‌نامه شهید محمود صدیقی‌راد با اختلاف ساده‌ترین، صادقانه‌ترین و صمیمانه‌ترین وصیت‌نامه شهید است. 🌹🍃 @shahidhojatrahimi
4.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پناه میبرم بر خدا از روزی که گناه، فرهنگ و عادت مردم شود😔 شهید حمید سیاهکالی مرادی @shahidhojatrahimi
2.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلنوشته ی دختر شـــــهید با پدر قهرمانش.... روز خداحافظی با تـو عهد بستم ڪه چنان باشم ڪه بگویند.. 🌷شهید الیاس چگینی🌷 @shahidhojatrahimi
‌‌ای‌کسانی‌که‌این‌نوشته‌را‌می‌خوانید، اگرمن‌به‌آرزویم‌رسیدم‌و‌دل‌از‌این‌دنیا‌کَندم، بدانید‌که می‌توانند‌به‌خواست‌ِاو، به‌بالاترین‌ درجات‌دست‌یابند..! البته‌در‌ایـن‌امر‌شکی‌نیست‌ولےبار‌دیگر به‌عینه‌دیده‌اید‌که‌یك‌بنده‌ی‌گنھکارِخدا به‌آرزویش‌رسیدھ‌اسـٺ:)🥀! - فرازی‌ازوصیت‌نامه‌‌ی @shahidhojatrahimi
🍁شدت خونریزی بسیار زیاد بود، حتی توی اون لحظات آخر هم مراقب رفتارش بود و مدام به ما میگفت ببخشید خونم روی شما میریزه. مدام ذکر یاحسین و یازهرا میگفت و پر کشید. @shahidhojatrahimi
🌹شهـــید محمود کاوه: فرمانده بود اما برای گرفتن غذا مثل بقیه رزمنده‌ها توی صف می‌ایستاد، سر صف غذا هم جلویی‌ها به احترامش کنار میرفتند، میخواستند او زودتر غذاش رو بگیره او هم عصبانی میشد، ول میکرد و میرفت، نوبتش هم که میرسید آشپزها غذای بهتر براش میریختند او هم متوجه میشد و میداد به پشت سریش... @shahidhojatrahimi