🌺خطبهی عقدمان را امام خمینی خواندند
♦️همسر شهید حسن طهرانی مقدم :۴ یا ۵ ماه دوران نامزدی محرم بودیم و حاج حسن این مدت را جبهه بودند و فقط تلفن تنها راه ارتباط و با خبر بودن از احوالات همسرم بود آن هم به سختی انجام می شد. بعد به تهران آمدند تا مراسم عقد انجام شود. البته خواندن خطبه عقدمان هم ماجرایی دارد. قرار بود حضرت امام (ره) خطبه عقد را جاری کنند اما من دیر رسیدم و شهید محلاتی وکیل من شدند
🔺آقا داماد بعد از یکبار بدقولی بالاخره نامزدی گرفتند و بعد هم خدمت امام (ره) خطبه عقد جاری شد.
🌹انتشار به مناسبت سالروز شهادت حسن طهرانی مقدم
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خاطره عجیب شهید بزرگوار #طهرانی_مقدم
❗️ ماجرای گیر کردن موشک و استخاره برای پرتاب!
🔹 این آیه آمد: اثّاقلتم الی الارض!!!
سلام خدا بر شهیدان راه حق
@sardaraneashgh
🌹#با_شهدا|شهید سید مجتبی هاشمی
✍️ صحنه دیدنی
▫️اوایـل ازدواجمـون بـود. بـرا خریـد بـا سـید مجتبـی رفتیم بازارچـه. بیـن راه بـا پدر و مادر آقا سـید برخورد کردیم سـید مجتبـی بـه محـض اینکـه پـدر و مـادرش رو دیـد، در نهایـت تواضـع و فروتنی خم شـد؛ روی زمیـن زانـو زد و پاهای والدینشو بوسـید. ایـن صحنـه برا من بسیار دیدنی بـود. آقـا سـید بـا اون هیکل تنومنـد و قامـت رشـید، در مقابـل والدینـش اینطـور فروتن بـود و احتـرام آنهـا را تـا حـد بالایـی نگـه مـیداشـت...
📚 سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ به نقل از همسر شهید
@sardaraneashgh
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ افضل الأعمال #انتظار فرج است
@sardaraneashgh
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهید احمد مشلب:
✍حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) خدا به شما صبر دهد؛
او منتظر ماست، نه این که ما منتظر او باشیم. هنگامی میشود گفت منتظریم، که خود را اصلاح کنیم، ولی اگر خود را اصلاح نکنیم، هیچ گاه ظهور نخواهد کرد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#شهید_احمد_مشلب
@sardaraneashgh
⭕️ روزیکه #طهرانی_مقدم شهید شد؛
حاج قاسم بلافاصله خود را به منزلش رساند
با چشمان اشکی به خانواده شهید گفت:
"قول میدهم انتقام خون حسن را بگیرم"
همین هم شد
به جز همسایگی،دوستی عجیبی داشتند...
خود طهرانی مقدم میگفت اگر روزی نگذارند کارم را در موشکی ادامه دهم،حتماً سرباز قاسم میشوم!
@sardaraneashgh
✍ با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد
#متن_خاطره :
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم ، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا...
اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم...
📚منبع: کتاب خدمت از ماست 82 ، صفحه 181
@sardaraneashgh
#مادر_شهيدمدافع_حرم #محمدرضا_دهقان 🕊🌺
بار آخري ڪه با هم صحبت ڪردیم،
باز همان حرفها را تڪرار ڪرد.گفت:
مامان، حلالم ڪن. دعا ڪن شهید بشم.
من هم با همان جمله تڪراری جوابش را دادم و گفتم:
برای شهادت، اول نیتت را خالص ڪن. اینبار گفت:
مامان، بـہ خدا نیتم خالصِ خالصه. ذرهاۍ ناخالصي توش نیست. این را ڪه شنیدم، بهاش گفتم: پس شهید ميشوۍ.
آنقدر از شنیدن این حرف #خوشحال شد ڪه از پشت خط، صداي جیغهایش ميآمد.😊
باز هم ادامه داد و گفت: پس دعا ڪن بدنم هم مانند شهداي ڪربلا تڪهتڪه شود. از این خواستهاش جا خوردم و گفتم: محمدرضا! این دعا از من برنميآید😔
#شهادت_آخرمحرم_۹۴
#شب_اول_صفر
#سالروز_شهادت
@sardaraneashgh