eitaa logo
شهید جمهور
151 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای خوش به حال شهدا فوق زیبا التماس دعای شهادت ... اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم قرار ملاقات گذاشته بودیم و من از قم برای دیدار وی رفتم،جهاد به محض اینکه مرا دید گفت: «چقدر لاغر شده ای،تو مگر ورزش نمی کنی؟مگر آقا نفرموده اند: «تحصیل، تهذیب،ورزش» ومن فهمیدم که سخنان به چه میزان تأثیرگذار بوده و برای امثال جهاد مغنیه به چه میزان بااهمیت است راوی:سید کمیل باقرزاده @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹•|بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء|•🌹 ⚜برخی از خصوصیات : 🔸فوق العاده شوخ طبع و خوش خنده بود.😄 🔹خیییییییلی مهربون و دل رحم...☺️ 🔸دنبال حتی کوچکترین کار خیر...😇 🔹بااااا ادب🙂 🔸بیشتر از سنش مسایل پیرامونش رو متوجه میشد و درک بالایی داشت. 🔹خیلی امروزی بود😎. به تیپ و ظاهرش ، همونطور که باطن براش مهم بود ، خیلی اهمیت میداد. مثلا یه نمونه ش: عاشق موهاش بود😁 🔸نترررررس و شجاع 🔹برای رفاقت هرچقدر داشت خرج میکرد ، مالی و جانی! 🔸خانواده دوست و عزیزدردونه خونه😊 🔹خیلی انعطاف پذیر بود ، تقریبا با همه می جوشید. 🔸شدیدا ولایتی بود و مطیع رهبر 🔹هیاتی بود و هروله کردن تو روضه رو خیلی دوست داشت. و علاقه زیادی به هیات ریحانه النبی (س) و هیات رایه العباس (ع) پیدا کرده بود. 🔸با غیرت 🔹خیلی راستگو بود.😌 🔸اهل گردش و تفریح😉 🔹اصلاااا آدم آرومی نبود😅 🔸خیییییلی صبور بود. 🔹عااااشق شهید رسول خلیلی بود. 🔸امامزاده علی اکبر چیذر ، کهف الشهداء و مقبره الشهدای شهرک شهیدمحلاتی رو خیلی دوست داشت. 🔹اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود ، بدون اینکه تو ظاهر بخواد نشون بده 🔸عاشق عکاسی بود 📸 ، خودش می گفت: "آدم باید عکس بگیره یادگاری بمونه که اگر دو روز دیگه نبود ، دو تا عکس ازش باشه" 🔹تا حد زیادی از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد... 🔸وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت. 🔹خادم الشهدا بود... 🔸ترک محرمات و انجام واجبات... روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت. 🔸خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد. 🔹تا جایی که میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. 🔸به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود. 🔹عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) رو انتخاب کرد ، تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بی بی موند و شد یکی از علمداران ظهور... . 🌹🍃برگرفته از نکته ها و خاطرات بیان شده از دوستان @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد. نه اون حرفی زد نه من. حرف رفتن رو پیش کشید و گفت: منم می خوام برم سوریه... خشکم زد، باورم نمی شد، فقط چند ماه از ازدواجمون گذشته بود ، سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم: - تو نباید بری علی! -چرا؟! -چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی... ما برا بچه‌مون اسم انتخاب کردیم، داریم خونمون رو درست می کنیم، این همه برنامه برا زندگیمون داریم. این دفه نرو، دفعه بعد میری امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم. گفت: «خانم می خوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟» دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت. ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.  گفت: تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو... شهید علی آقایی @khaimahShuhada
جمعه به جمعه با دوستاش میرفت کوهنوردی. یه بار نشد که دست خالی برگرده . همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی می آورد. معلوم بود که از میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده . بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.  شک نداشتم که برای من آورده. راوی :همسرشهیدحسن آبشناسان🌷 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃♦️روایت بغض آلود سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از عملیات خیبر ♦️ هر کس از عملیات خیبر تا انتهای جنگ حتی یک ساعت در مناطق جنگی حضور داشته، جانباز شیمیایی است. یاد همه حماسه سازان دفاع مقدس جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
یک بار می‌خواست صبح زود بلند شود برود که براش تخم مرغ آب پز بار گذاشتم؛ و آب جوش برگشت ریخت روی احسان و کاملاً سوزاندش. او اصلاً با احسان کاری نداشت. من بی‌تابی و گریه می‌کردم و او فقط می‌گفت «تا تو آرام نشوی من بچه را نمی‌برم دکتر.» من لباس‌های بچه را قیچی می‌کردم تا نسوزد و او باز خونسرد می‌گفت «تا تو آرام نشوی…» یک هفته‌ی تمام صبح‌ها می‌آمد احسان را می‌برد دکتر. تا این‌که خوب شد. آمد خندان به من گفت «دیدی ضرر کردی؟ دیدی بی‌خود داد و بیداد کردی؟ دیدی بچه‌ات خوب شد؟» شهید جاوید الاثر حمید باکری @khaimahShuhada
یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت، رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها، همین طور که داشتم لباس می‌شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده، گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم، من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم، دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه».... حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم، همین قدر که درک می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». @khaimahShuhada
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گریه‌های فرزند خردسال شهید فلاحی در فراق پدر در مراسم تشییع صبح امروز @khaimahShuhada