⚡﷽⚡
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
🍂تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
🔹️به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم.
🔹️برگشت بازویم را گرفت و گفت: "زهرا تو رو خدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
♦️رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد.
💥مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
به_روایت_همسر_شهید_محسن_حججی
🌹شهید محسن حججی
@sardaraneashgh
❤️عزیزترین مهمان خانه ما در نوروز
✍۸ فروردین ۹۷ بود.
تازه شب قبلش از شمال رسیده بودم که آقایی با تلفن منزل تماس گرفت و گفت:
منزل هستید؟
سردار سلیمانی میخواهد بیاید خانهتان.
باور نمیکردم با هیجان گفتم:
بله بله هستیم.
گفت: خب پس سردار ساعت ۱۰ صبح میرسد منزل شما.
بچهها خواب بودند.
خانه را مرتب کردم و تماس گرفتم با خانواده همسرم که بیایند منزل ما که متأسفانه دیر هم رسیدند.
بعد با شور و شوقی که بیشتر در وجود خودم بود بچهها را صدا کردم و گفتم بیدار شید مهمان عزیزی داریم.
یک نفر داره میاد خانه ما که مطمئنم شما هم خوشحال میشوید.
وقتی فهمیدند حاج قاسم دارد میآید از خوشحالی پریدند حاضر شدند.
در همین حین آیفون خانه به صدا در آمد.
در را که باز کردم حاج قاسم با یک محافظی داخل شدند.
سردار سراغ بچهها را گرفت گفتم الان میرسند خدمتتان دارند آماده میشوند.
بعد راهنمایی کردم بنشیند روی مبل.
به محض ورودشان یاد روز سال تحویل افتادم که رفته بودم سر مزار همسرم.
به او گفتم آقا مهدی شما هر سال نوروز به ما عیدی میدادی امسال هم باید مثل سالهای قبل عیدیات را بدهی یادت نره عیدی ما.
وقتی سردار آمد برایش تعریف کردم و گفتم الان میفهمم عیدی همسرم به ما چه بود.
حضور و دیدار شما در خانه مان.
حاج قاسم گفت:
انشاءالله عیدی شما دیدار حضرت صاحب زمان (عج) باشد.
#خاطرات_سرداردلها
@sardaraneashgh
May 11
▪️ای آنکه مزارت بی چراغ و سایبان است
روضه نمیخواهی مزارت روضه خوان است
#شهادت_امام_باقر_تسلیت
#امام_محمد_باقر (ع)
#یادگار_کربلا
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهیدعزیز سلیمانی
شهدا مدافع حرم
شهدا نگاهی،این دل درمانده راشفایی
@sardaraneashgh
سال پیش پسرم بیماری خروسک گرفت وسه چهار روز متوالی تب داشت یکی دو ساعت با استامینوفن قطع میشد ودوباره تبش بالا میرفت 😔
طبق عادت هرشبم که زندگی ونحوه ی شهادت یک شهید مدافع حرم رو میخونم با شهید امیر سیاووشی آشنا شدم که ایشون فرموده بودند خیلی دلشون میخواست که ای کاش هر روز زیارت عاشورا میخوندند👌
روبه عکس شهید گفتم داداش سیاووش من خسته ام چند شبه نخوابیدم شما حال امیر منو خوب کن وتبش قطع بشه منم قول میدم یه هفته زیارت عاشورا باصد لعن وصد صلوات به نیابت ازشمابخونم وبعد پسرمو بهشون سپردم وخوابیدم ❗️صبح دیگه خبری ازتب نبود ودو سه روز بعدم حالش خوب خوب شد😍 الان یکسال ودوسه ماهه که من هرشب به نیابت از ایشون صلوات میفرستم، روحشون شاد خداکنه شرمنده ی شهدا نشیم💔
شهید مدافع حرم امیر سیاوشی🌹
@sardaraneashgh
شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، شکافنده علم، حضرت باقرالعلوم «امام محمد باقر علیه السلام» (۱۱۴ ه.ق.) تسلیت باد .
🍂🍃🍂
فرازی از دعای توسل به امام باقر علیه السلام 👇
يا اَبا جَعْفَرٍ، يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي،
اَيُّهَا الْباقِرُ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ،
يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ،
يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا،
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ،
وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا،
يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.
@sardaraneashgh
🔰منافقین چشمان سید مهدی را در آوردند؛
🌷سیدمهدی رضوی از جمله دانشآموزانی بود که داوطلبانه و به عنوان بسیجی در جبهههای جنگ حضور داشت و سرانجام در عملیات مرصاد و در ۱۷ سالگی بدست منافقین به شهادت رسید.
مادر شهید نحوه شهادت پسرش را اینگونه روایت میکند:
🌷سیدمهدی در گردان مسلم لشکر ۲۷ و در منطقه اسلامآبادغرب بود که به شهادت میرسد.
منافقین سفّاک چشمهایش را در آورده بودند، گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده و بدنش را سوزانده بودند.
زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم.
🌷شهید سیدمهدی رضوی🌷
@sardaraneashgh
دانشجو رشته مدیریت
در دانشگاه آمریکایی بیروت
یکی از بهترین دانشگاههای خاورمیانه بودو تنها یک درسش باقی مانده بود ڪہ در سوریه عنوان چهارمین شهید خانواده رااز آن خود کرد
#شهیدجهادمغنیه
#یادش_باصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
یه روز بعد از ظهر که شبش قرار بود برای آخرین بار به جبهه اعزام بشه ، اومد برای سر زدن و خداحافظی.
همین که من رو دید چشمش خورد به پوتین هام.(پوتین های کهنه و پاره ای داشتم)
بعد از سلام و احوال پرسی بهم گفت ، پوتین هاتو با پوتینای من عوض می کنی !؟
نگاه کردم و دیدم پوتینهای علی نو و تمیزه ، مثل اینکه یک ساعت قبل از حرف زدن با من بهش پوتین نو تحویل داده بودند.
چون شوخ طبع بود گفتم شاید داره شوخی می کنه.
اما نه کاملا جدی بود گفتم ،
علی برای چی میخوای این پوتین های منو بگیری؟ خودت که پوتین نو داری؟
چیزی نگفت فقط اصرار داشت که این کار رو انجام بدم.
بعد از اصرار فراوون گفت ، عملیات نزدیکه ، من برم یا شهید می شم یا ...
میخوام اگه خدا خواست و شهید شدم با پوتینهای کهنه شهید بشم و این پوتینای نو رو لااقل یه نفر دیگه استفاده کنه. اینا برای بیت الماله ، نباید به بیت المال ضرر زد......
#شهیدعلی_سیفی
📕 بیا مشهد
« اللهم عجل لولیک الفرج »
@sardaraneashgh
🔴 اگر #حجاب شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید ‼️
👈شهید مدافع حرم «مجتبی باباییزاده»:
چه زیباست سیاهی چادر شما، نمیدانم این چه حسی بود که چادر شما به من میداد اما میدانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو میگرفتم. 🌹
باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است.✨
امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود☝️ و خدا نکند که روزی حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمیدارم به ملاقات من سر مزار بیایید.❗️
اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفرج
«تو اى خواهرم... حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»
🌹شهيد بهرام يادگارى
@sardaraneashgh
🔶 *تقدیم به "علی" یادگار سردار بی سر "شهید محسن حججی"
🌷اگه دیگه نیومدم به خونه
🌷این نامه رو فقط علی بخونه
🌷سلام علی٬ نور چشای بابا!
🌷خیلی عزیزی تو برای بابا
🌷درسته که پیش شما نموندم
🌷زود خودمو به سوریه رسوندم
🌷دست نوازشم روی سرت نیست
🌷سایه ی من کنار مادرت نیست
🌷اما دلم پیش شماس همیشه
🌷قلب من از عشق شما آتیشه
🌷اینجا که هستم هواتونو دارم
🌷آخه تویی تموم برگ و بارم
🌷به فکر فصل باهارم که رفتم
🌷اصن شما رو دوس دارم که رفتم
🌷رفتم که تو علی اصغر نشی
🌷گل نشده یه دفعه پرپر نشی
🌷اطلسی تو باغچه مون نمیره
🌷بهار تو رنگ خزون نگیره
🌷حرمله ها تو خیمه جولون ندن
🌷کبوترای خونه مون جون ندن
🌷آره گلم، گل خوش آب و رنگم!
🌷رفتم که با حرمله ها بجنگم
🌷 گلم، که عکسم جلوی چشاته!
🌷این آخرین صحبتای باباته
🌷شمره اونی که پشت من تو قابه
🌷ببین چقد لبریز اضطرابه!
🌷بگم چرا ترسه تو چشم اون مرد؟
🌷چون دیده یک نفر بهش غضب کرد
🌷می دونی کی مراقب بابا بود؟
🌷آره گلم، شهید قتلگا بود
🌷اگر چه تو قتلگا پرپر شدم
🌷منم مث حسین بی سر شدم
🌷فک نکنی که اونجا تنها موندم؟
🌷نه بابا! با حسین و زهرا موندم
🌷فک نکنی سرم حالا رو خاکه؟
🌷تو آسمون جای سرای پاکه
🌷علی، بابا، وقتی بزرگ تر شدی
🌷اندازه ی علی اکبر شدی
🌷مدافع حریم خیمه ها باش
🌷مراقب خیمه ی عمه ها باش
🌷گفته بودم چرا پیشت نموندم
🌷زود خودمو به سوریه رسوندم
🌷آره گلم، گل خوش آب و رنگم!
🌷رفته بودم با حرمله بجنگم
@sardaraneashgh