eitaa logo
شهید جمهور
151 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حاج قاسم سلیمانی: از جمله باب‌های معرفتی که در جبهه‌ها به راه افتاد، شب‌های وداع بود که نظیر آن را در تاریخ اسلام فقط در زمان امام حسین علیه السلام در کربلا و شب عاشورا می‌توان یافت. در کنار حاج قاسم @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹گفتیم حسین ، تا فدایش باشیم ما مثل کبوتر به هوایش باشیم 🌹ای کاش که لیله الرغائب هر سال ما زائر صحن کربلایش باشیم @sardaraneashgh
نقل از همرزم شهيد روح اله محمدي : خاطره اي از زبان خود شهيد كه برايش تازگي داشت و براي اولين بار با چنين صحنه هايي روبرو شده بود و به نقل خودشان هرگز اين صحنه را فراموش نمي كنند. برادر قايمي در روزهاي آخر براي اين كه متوجه شدند كي مي خواهيم برگرديم از جبهه دشت عباس به جبهه ما مراجعه كردند. شب بود ما با دوستان مشغول صحبت كردن بوديم كه برادر قايمي از راه رسيدند در جبهه دشت عباس آتش دشمن نبود چون با دشمن فاصله داشت، اما اين جبهه فاصله كمي با دشمن داشت و دشمن بيشتر شب ها آتش بر سر ما مي ريخت از جمله همان شب كه برادر قايمي آمد باران شديدي مي باريد و دشمن از هواي باراني و ابري خيلي وحشت مي كند. لذا شروع كرد به ريختن آتش بر سرما. برادر قايمي كه صحنه برايش تازگي داشت گفت من وصيت نامه ننوشته ام واينجا هر لحظه احتمال شهيد شدن است لذا كاغذي طلب كرد و با چراغ فانوس كوچي كه داشتيم شروع به وصيت نامه نوشتن كرد . آتش دشمن آنقدر شديد بود كه بعضي از خمپاره ها كه كنار سنگر مي خورد گرد و خاك بلند مي شد و فضاي سنگر پر از گرد و خاك مي شد ولي تقدير بر اين بود كه اين خمپاره ها به سنگرها اثابت نكنند. از سنگر خودمان خارج شدم كه احوالي از بچه هاي ديگر بپرسم كه ديدم بچه ها در فعاليت هستند و گفتند يكي دو تا از بچه ها به شدت زخمي شدند و آنها به سنگر بهداري كه در بيست متري سنگر ما بود برده اند. وجب به وجب خاكريز مسلسل مي باريد بيرون آمدن از سنگر و به طرف سنگر ديگري رفتن مساوي با مرگ بود ولي وظيفه ايجاب مي كرد كه به كمك همنوعانمان برويم وقتي كه به سنگر بهداري رسيديم چيزهايي را براي اولين بار ديدم كه هرگز فراموش نمي كنم يكي از برادران را ديدم كه تركش به پيشاني او خورده بود و مغزش بيرون آمده بود و در حال احتضار بود با يك حالت خاص، با چهره اي خندان ، رويي گشاده، كه با كمك دوستان متخصص سر او را باند پيچي كرديم وچون هنوز رودخانه كارون طغيان نكرده بود و از پل فلزي كه ارتش زده با آمبولانس آنها را به طرف شهر حركت داديم كه اين برادر بزرگوار همراه يكي ديگر از همرزمانمان نرسيده به جاده آسفالت به درجه رفيع شهادت رسيدند. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا متشکرم که مرا را در خانواده ای شیعه به دنیا آوردی. یاریمان کن تا اقتدار حسینی را ادامه دهیم و دعای ما فقط عاقبت به خیری و بودن در رکاب حضرت صاحب الزمان(عج)باشد. "ما زنده برآنیم که آرام نگیریم" 🌷قسمتی از وصیتنامه جانباز شهید مدافع حرم امین منوچهری🌷 @sardaraneashgh
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ 🌹 🕊 ﹏.﹏.﹏.﹏.﹏.﹏.﹏ •┈••✾🍃🌺🕊🌷🕊🌺🍃✾••┈• شهدا نگاهی، وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
✨سردار سلیمانی مورد عنایت خاص اهل بیت بود و ارادت خاصی به ائمه معصومین (علهیم السلام) به ویژه حضرت فاطمه (س) داشت و در عملیات‌ها هم به ایشان توسل می‌کرد. ✨در سفری که برای شرکت در مراسم فاطمیه به کرمان داشت، طرح ترورشان خنثی شد. محلی برای این کار آماده و مواد منفجره بسیاری تهیه شده بود تا شبی که برای مراسم به کرمان می رفت، عملیات ترور انجام شود. ✨ به لطف خانم فاطمه زهرا(س) و اِشراف دوستان این نقشه شوم خنثی شد و این چیزی جز لطف و عنایت ائمه به ایشان نبود. اعتقاد ما بر این است که نیرویی خاص و دست الهی از این مجموعه حفاظت می‌کرد. @sardaraneashgh
🌷شهید محمدتجلا 📚به قرآن و نهج‌البلاغه علاقه وافر داشت و در منزل با چند نفر از دوستان به بحث و تحليل مسائل اجتماعي و اعلاميه‌نويسي مي‌پرداخت. 💠گاهي تا نيمه‌هاي شب جلسات مزبور ادامه داشت. كتب مذهبي و سياسي و اجتماعي و اعلاميه‌هايي را كه به دست مي‌آورد به خواهرش هم مي‌داد تا در مدرسه در اختيار ديگران بگذارد. 💎بسياري از كتابهاي خود را به مسجد اهدا كرد و به خواهرش درس پايداري و استقامت داد. محمد چندين بار از تعقيب مأموران ساواك جان به در برده و با هوشياري از چنگ آنان فرار كرده بود. در زندگي بسيار ساده و بي‌پيرايه بود. 🌺💕🌺  @sardaraneashgh
🎙| در‌همایش‌خــانوادھ‌ࢪضــو؁: یڪ‌نمازظهردرخدمت‌آقا‌بودیـم...🌼 نمازڪھ‌تموم‌شد‌آقامےخواستندبروند... به‌من‌گُفتند:کارے ندارید؟🌿 گفتم:آقایھ‌ناهاࢪباشماآرزوست👀🌸 آقاگفتند:ببخشیدمن‌ناهارم‌رو‌با حاج‌خانم‌میـخورم...♥️✨🔗 ‌ @sardaraneashgh