* تا که پرسیدم زمنطق عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه است
عشق مختص حسین بن علی ست
کانال شهید مجتبی کرمی
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@shahid_karami
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
⁉ بهشت چند در دارد؟
♦در های بهشت عبارتند از:
① باب المجاهدین
② باب المصلین (در نماز گزاران)
③ باب الصائمین (روزه داران)
④ باب الصابرین (صبر کنندگان)
⑤ باب الشاکرین (شکر گزاران)
⑥ باب الذاکرین (یاد آوران خدا)
⑦ باب الحاجین (حج کنندگان)
⑧ باب اهل المعروف،
🌼 که امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:
🔹«در کارهای نیک با برادرانتان رقابت کنید و از اهل معروف (کار خیر) باشید، زیرا برای بهـشت دری است که به آن در معروف میگویند و داخل آن نمی روند و مگر کسی که در دنیا کارهای نیک انجام داده است»
💐سلامتی و تعجیل در #ظهور #امام_زمان (عج) صلوات💐
کانال شهید مجتبی کرمی
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@shahid_karami
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
تا الان ۱۰۴۴۰ تا شاخه صلوات برای ظهور آقا امام زمان فرستاده شده است.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مجموع صلوات هایی که برای ظهور آقا امام زمان عج خوانده شد (۲۰۴۴۰).
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مجموع صلوات هایی که برای ظهور آقا امام زمان عج خوانده شد (۲۱۴۴۰).
#نبرد_نا_تمام
🔰 جشن میلاد امام الرئوف امام رضا(علیه السلام)
🔸 بیاد شهید آیت الله دکتر بهشتی و هفتاد و دوتن از یاران ایشان
🎤 باکلام:
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدمجتبی حسینی یمین
🎤 بانفس:
کربلایی مصطفی میرزائی
⏰ یکشنبه ۸ تیرماه ۹۹ ، ساعت ۲۲
📍شبستان آستان مقدس امامزاده عبدالله
🔺شرکت برای عموم آزاد است...
(ماسک و دستکش همراه داشته باشید)
🆔 @sarallah_hmd
⚔مبارزاتی ترین شبکه سایبری📡
که با افشاگری های خود خواب رو از چشمان ضد انقلاب برده است...🔖
💯تحلیل عصر ظهور مطابق آیات و روایات📜
🇮🇷تبیین و تفسیرگام دوم انقلاب🇮🇷
📰اخبار جبهه مقاومت رو در متفاوت ترین
کانال عصر ظهور دنبال کنید.
#مجاهدان_ظهور
#افسران_جنگ_نرم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2330066946Cf437122c72
🍃🍃🌸🍃🍃
داستان زیبای شر شیطان 😈
#شرِّ_شيطان
بعضى از اصحاب به ( (حضرت رسول اكرم (ص) ) ) از و سوسه شكايت كردند و گفتند:
يا رسول اللّه، شيطان بين ما و نمازمان حائل مى شود و ما را در شك مى اندازد و نمازمان را بر ما مشتبه مى كند. چه كنيم؟!
حضرت فرمودند:
به آن شيطانى كه در نماز شما را وسوسه مى كند ( (خِترَب) ) مى گويند: پس اگر احساس وسوسه كرديد، از شرّ او بخدا پناه ببريد و بگوئيد:
اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ خِتْرَبٍ
و سه بار از طرف چپ خود آب دهان بيندازيد، تا آن شيطان دور شود.
تا اين عمل را انجام دادم، خدا، آن حالت وسوسه را از من دور فرمود. (۵۰).
کانال شهید مجتبی کرمی
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@shahid_karami
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@shahid_karami
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀