eitaa logo
*کانال‌شهید‌مدافع‌حرم‌مجتبـےکرمی*
222 دنبال‌کننده
854 عکس
305 ویدیو
28 فایل
((اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج)) کانال‌شهید‌مداف؏حرم‌مجتبـےکرمـے کپـےبادعابراـےشهادت‌خادم‌مجازاست آیدـےخادم‌جهت‌انتقادات‌: @abolfazl_k_315
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
AUD-20200907-WA0028.mp3
3.77M
رفیقم حسین نوشتم به روی انگشتر عقیقم حسین(:💔' ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧡✋🏻 حسین جانم✨ دلم هوای تو دارد... خداکند راست باشد ک میگویند دل ب دل راه دارد♥️ ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منم باید برم.mp3
8.17M
منو یه کم ببین 🏴 🏴 🏴 ما را به دوستانتون معرفی کنید. ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسالی اعضا ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
🌸امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف: براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست. 📚کمال الدّین و تمام النعمه ، ص ۴۸۵ داغ👇 ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
چه کشته شوید چه بکشید پیروزید...😍 ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
خاطرات شهید کرمی -نور بالا امروز خاطره ای از مجتبی را از زبان همرزم وهم لباسش براتون نقل می کنم برمی گردیم به سال 92 منطقه بودیم مجتبی بر اثر اصابت ترکش به سرش شدیدا مجروح شده بود بالای سرش که رسیدم ناراحت شدم فکر کردم ، مجتبی شهید شده ولی شکر خدا سالم ماند در آن لحظه که اشک در چشمانم حلقه زده بود مجتبی نگاهی کرد و گفت ناراحت نباش اینجا شهید نمی شوم . این موضوع ماند تا قسمت شدو در سال 94 با هم اعزام شدیم سوریه دو روز مانده به عملیات مجتبی نور بالا می زد و رنگ وبوی خدایی گرفته بود یک روز حدود نیم ساعت رو به قبله خیره شده بود اشک می ریخت دنبالش رفتم و گفتم چطوری مجتبی برگشت و گفت یادت میاد دو سال پیش منطقه آمدی بالا سرم و فکر کردی شهید شدم بهت گفتم ناراحت نشو شهید نمی شم . ولی اینجا بهت می گم تمومه و وقتش رسیده دو روز بعدش همینطوری شد . مجتبی پر کشید. واقعا منتظر بود چه پر کشیدنی و چقدر قشنگ رفت و گفت ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سرکویش پر و بالی بزنم . ┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓ ❖ @shahidkarami ❖ ┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛