eitaa logo
🇵🇸 پیروان مکتب شهید احمد کاظمی
71 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
325 فایل
پایگاه بسیج شهید احمد کاظمی شهر ورنامخواست
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️لقمان حکیم، مدتی برده کسی بود که چندین غلام داشت، ولی از میان آنان، لقمان را بسیار دوست می داشت؛ تا آن جا که هرگاه می خواست غذا بخورد، ابتدا آن را برای لقمان می برد تا میل کند و بعد برای تبّرک، باقی مانده غذای او را با میل و اشتیاق می خورد. در یکی از روزها خربزه ای برای ارباب لقمان هدیه آوردند. ارباب در محضر لقمان نشست و آن خربزه را قطعه قطعه نمود و به لقمان داد. لقمان قاچ های خربزه را از او می گرفت و با میل و اشتها می خورد و وانمود می کرد که بسیار شیرین است. وقتی ارباب مشاهده کرد که لقمان خربزه را با اشتها می خورد، همه خربزه را که هجده قارچ بود به او داد و یک قاچ برای خود برداشت. هنگامی که ارباب آن یک قاچ خربزه را به دهان گذاشت، دریافت که مانند زهر، تلخ است و از تلخی آن گلویش سوخت و حالش به هم خورد. به لقمان گفت: چگونه این خربزه تلخ را خوردی، می خواستی عذر و بهانه ای بیاوری و آن را نخوری!؟ لقمان پاسخ داد: تو ماه ها و سال ها به من غذاهای شیرین و گوارا و مطبوع داده ای، اکنون که یک بار تلخ شده، آیا سزاوار است من آن را نخورم و به آن اعتراض کنم و نمک دان شکن گردم. لقمان اینگونه بود ... 🕋 @sebghatallaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋تا به حال طعم بی‌خیالی را چشیده‌ای؟! ملس است و دلچسب! چقدر می‌نشیند به جانت و دل آرام و دل شاد ، از تمام اتفاقات اطرافت لذت می‌بری از صبح‌های بی‌تشویش صدای گنجشک‌ها گلدان‌های شمعدانی پشت پنجره از نوشیدن فنجانی چای با طعم زندگی کمی بی‌خیال باش جانم … لبخند بزن عمیق نفس بکش باور کن یک روز اگر آمار کشته ها و جنگ ها و اتفاقات تلخ دنیا را نگیری هیچ اتفاقی نمی‌افتد با عشق و ایمان به خدا جان ببخش به تمام لحظه‌های بی‌جانت او همین جاست و زمزمه دعاهایت را می‌شنود ❤️🌿 🦋وإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ، [ ﺑﮕﻮ : ] ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻢ ، ﺩﻋﺎﻱ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ; ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ] ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﻨﺪ [ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺍﻋﻠﻲ ﺑﺮﺳﻨﺪ ] .(١٨٦) 🕋 @sebghatallaah
💎💎💎 💎💎 💎 آفتابه‌ی مهاجم😳😂😂😂 بین تانکر آب تا دستشویی🚾 فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید🏃‍♂🏃‍♂ صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود.🧐 برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا🤔باز هم داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است‼️موقع دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید🤣🤣🤣 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
✍در محضر حجت الاسلام قرائتی: 🌼چرا نماز خواندن برایمان سنگین و سخت است؟🤔 1⃣ما هم یکی از نماز نخوان ها! بعضی‌ها می‌گویند که: خیلی‌ها نماز نمی‌خوانند ما هم جزء آن‌ها. آنقدر تارک الصلاة هست ما هم یکی! این فکر غلط است. اگر یک کشتی🛳 صد نفره نقص فنی پیدا کرد و در دریا غرق شد نود و هشت نفر شنا🏊‍♂ بلد نبودند و غرق شدند، دو نفری که شنا بلدند بگویند: ببین ! ما صد نفر سوار کشتی بودیم. نود و هشت نفر غرق شدند. بیا ما دو نفر هم غرق شویم!😁این چقدر حرف غلطی است!فاصله‌ی بین کفر و ایمان نمازاست. 2⃣مقاومت در برابر تحقیر و تمسخر دیگران گاهی می‌گویند که: ما می‌رویم نماز بخوانیم، یا حجاب داشته باشیم، ما را مسخره می‌کنند. مسخره کنند، مگر ما مقوا هستیم که با حرف این و آن ، با دو قطره باران💧شل شویم! اعمال تو ، تو را به خدا برساند.. مردم هرچه می‌خواهند بگویند، بگویند! 💥حدیث داریم «المؤمن کالجبل» مؤمن کوه است 🗻 بعضی می‌گویند: از کوه محکم‌تر است. چون بعضی کوه‌ها ریزش دارد. مؤمن هیچ‌وقت ریزش ندارد... 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
💎💎💎 💎💎 💎 ترکش ریزی، آمبولانس تیزی...😂 وقتی عملیات نمی‌شد و جابجایی صورت نمی‌گرفت نیروها از بیکاری حوصله‌شان کم می‌شد،‌ نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سرو صدایی💥 منطقه یکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صدای همه درمی‌آمد و بعضی‌ها برای روحیه دادن به رزمنده ها، دست به سوی آسمان بلند کرده 🤲و می‌گفتند: «اللهم ارزقنا ترکش ریزی، آمبولانس تیزی، بیمارستان تمیزی، و غذاها و کمپوتهای لذیذی...»🤣 ... و همینطور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین می‌گفتند😂 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
😁 ماجد کیه⁉️جاسم کیه⁉️ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود🤔با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد❓ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»🙋‍♂ ترق!💥 ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد!😁 دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!😆 چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد🤷‍♂ با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین😣 یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»🙋‍♂🤣 ترق! جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!😂 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
💎💎💎 💎💎 💎 💥درس خمپاره!💥 کلاس آموزش رزمی داشتیم. درس خمپاره و انواع آن. مربی یکی از آنها را بالا گرفته بود و توضیح می داد: اینکه می بینید، اینقدر شازده است و مؤدب و سر به زیر، جناب خمپاره 120 است. خیلی آقاست. وقتی می آید پیشاپیش خبر می کند، پیک می فرستد، سوت می زند که برادر سرت را ببر داخل سنگر من آمدم، خورد و مرد پای من نیست، نگویید نگفتید!😁 سپس آن را گذاشت زمین و خمپاره دیگری را برداشت و گفت: این هم که فکر می کنم معرف حضور آقایان هست. نیازی به توضیح ندارد، کسی که او را نمی شناسد خواجه شیراز است. همه جا جلوتر از شما و پشت سر شما در خدمتگزاری حاضر است. شرفیاب که می شوند محضرتان به عرض ملوکانه می رسانند منتها دیگر فرصت نمی دهند که شما به زحمت بیفتید و این طرف و آن طرف دنبال سوراخ موش بگردید! با اسکورتشان همزمان می رسند.😂 نوبت به خمپاره 60 رسید، خمپاره ای نقلی و تو دل برو، خجالتی، با حجب حیاء، آرام و بی سر و صدا. دلت می خواست آن را درسته قورت بدهی. اینقدر شیرین و ملیح بود: بله، این هم حضرت والا «شیخ اجل»، «اگر منو گرفتی»، «سر بزنگاه»، «خمپاره جیبی» خودمان 60 عزیز است. عادت عجیبی دارد، اهل هیچ تشریفاتی نیست. اصلاً نمی فهمی کی می آید کی می رود. یک وقت دست می کنی در جیبت تخمه آفتابگردان🌻برداری می بینی، اِ آنجاست! مرد عمل است. بر عکس سایرین اهل شعار نیست. کاری را که نکرده نمی گوید که کرده ام. می گوید ما وظیفه مان را انجام می دهیم، بعداً خود به خود خبرش منتشر می شود. هیاهو نمی کند که من می خواهم بیایم. یا در راه هستم و تا چند لحظه دیگر می رسم. می گوید کار است دیگر آمد و نشد بیایم، چرا حرف پیش بزنیم برای همین شما هیچ وقت نمی توانید از وجود و حضور او با خبر بشوید. اول می گوید بمب! بعد معلوم می شود خمپاره 60 بوده است 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh✨🌼 🤲اگه‌لذت بردید یه صلوات‌بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
خاطره‌ی‌جالب‌رانندگی‌مقام‌معظم‌رهبری محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد؛ رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید… توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره بگذارید کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع به رانندگی کردند. میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید هل شد. 😃 ☎️زنگ زد مرکزشون گفت: قربان یه شخصیت اومده اینجا… از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ !! گفت نمیدونم کیه اما خیلی آدم مهمی هست خیلیییی گفتن:چه شخصیت مهمی هست که نمیدونی کیه؟؟؟ سرباز گفت:نمیدونم؛ولی گویا که آدم خیلی مهمیه که حضرت آقا رانندشه!! 😂 این لطیفه رو حضرت آقا توجمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
💎💎💎 💎💎 💎 🕊 بمناسبت‌سالگردشهادت شهیدشهریاری دکتر برایمان تعریف کرده بود که کلاس اول یا دوم دبستان که بوده، موقع املا نوشتن یکی از همکلاسی ها از روی دست دکتر تقلب می کرده🤨 دکتر می گفت لجم در می آمد که چرا کسی که درسش خوب نیست نمره اش اندازه من شود؟ گفت عمدا بعضی کلمات را غلط نوشتم تا او هم غلط بنویسد😁 خودم هم که قبل از اینکه دفترم را به معلم بدهم، سریع غلط ها را پاک كردم😂 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
به حداقل ها بسنده کنید!👌 ✍استاد قرائتی: والدین باید بدانند که عقب انداختن آموزش نماز تا سن بلوغ، کار آنان را سخت می کند. برای نمونه اگر به کودکی اجازه سیگار کشیدن را تا پانزده سالگی بدهیم، سپس یکباره از او بخواهیم از سیگار دست بردارد، مشکل خواهد بود؛ همان گونه که اگر به طفلی دو سال یکسره شیر بدهیم و بعد یکباره به او کباب بدهیم، به معده او فشار وارد میشود. بنابراین، باید والدین از سال ها پیش از بلوغ، فرزندان خود را با نماز آشنا کنند. والدین باید بدانند که در آموزش نماز به کودکان، مستحبات را وارد نکنند؛ یعنی اول به آموزش واجبات، آن هم به حداقل ها بسنده کنند. 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
😊 کتک خوردن فرمانده!😁 اولین عملیاتی بود که شرکت می کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم😱ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی صاف می خزید، جلو می رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم که یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از ترس سکته کنم😨فهمیدم که همان عراقی سر پران است. تا دست طرف، رفت بالا، معطل نکردم. با قنداق سلاحم محکم کوبیدم تو پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم🏃‍♂🏃‍♂ لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهانمان گفت:« دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست که کدام شیر پاک خورده ای به پهلوی فرمانده کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه ی عقب شده.»🤔😂😂 از ترس صدایش را در نیاوردم که آن« شیر پاک خورده» من بوده ام!🤦‍♂ 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎
فکر گناه و لگد شتر‼️🐫 🍃مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روزی برای انجام کاری روانه ی بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت ، ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم ، در ادامه راه ، شتر هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند ، قطار وار از کنارم گذشتند ، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم. 🍃به مسجد رفتم و این پرسش در ذهنم من بود که این رویداد امروز از چه امری سرچشمه گرفته است ؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکرگناهی است که کرده ای! گفتم : من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد : لگد آن شتر هم که به تو نخورد❗️(📚کیمیای محبت) 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 💎 💎💎 💎💎💎