eitaa logo
🇵🇸 پیروان مکتب شهید احمد کاظمی
71 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
325 فایل
پایگاه بسیج شهید احمد کاظمی شهر ورنامخواست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹٢٠ آذر سالروزشهادت شهید محراب آیت الله دستغیب به دست منافقین کوردل گرامیباد 🕊شادی روحشان صلوات
🌹آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب فرزند سید محمدتقی در سال 1288 شمسی در شیراز متولد شد. ♦️ ایشان در دوازده سالگی پدر خود را از دست داد و در سال 1310، جهت ادامه تحصیل علوم دینی راهی نجف شد. مبارزات سیاسی او از زمان كشف حجاب شروع شد اما اوج مبارزات این شهید بزرگوار زمانی بود كه لوایح ششگانه مطرح گردید. ♦️در پانزده خرداد ایشان بازداشت و به تهران تبعید شد. شهید دستغیب پس از پیروزی انقلاب به نمایندگی از مردم فارس در مجلس خبرگان انتخاب و همچنین به فرمان امام به سمت امام جمعه شیراز منصوب شد. ♦️ایشان همچنین ریاست حوزه علمیه فارس را نیز بر عهده داشت و مدارس علمیه قوام، هاشمیه و آستانه شیراز را كه سال‌های طولانی توسط رژیم پهلوی تعطیل شده بود، دوباره دایر كرد. سرانجام در روز جمعه بیست آذر 1360، آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، در حالی كه عازم نمازجمعه شیراز بود، در یكی از كوچه‌ها با انفجار بمبی توسط منافقین به شهادت رسید.
چشمانتان را به صبحگاه باز نمایید .. تا صبــح ما نیز ابتدا شود ... 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌺
از خاطرات یک آزاده از زندان صدام: به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم. او در سلول را باز كرد و چند متر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا می‌شناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم: اتفاقا ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت: ... پیــــــــــام من مرزداری از وطن است... صبوری من است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... ✅منبع : راوی: عیسی عبدی، رجوع کنید به کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89 – 86. شهید مهندس محمدجواد تندگویان - وزیر نفت دولت شهید رجایی
۹۴ 🌺 پیشنهادی بی‌نظیر از شهید خانطومان.. . 🇮🇷 کانال خاطرات ناب شهدا: @khakriz1
👆خاکریز خاطرات ۲۲۶ 🌺 فرار از گناه، به سبکِ شهید مجتبی... 🇮🇷کانال خاطرات کوتاه شهدا: @khakriz1
👆خاکریز خاطرات ۲۲۷ 🌺 خاطره‌ای کوتاه و شگفت‌انگیز از تفحص یک شهید گمنام 🇮🇷کانال خاطرات کوتاه شهدا: @khakriz1
👆خاکریز خاطرات ۲۲۸ 🌺 آقا فرمود: بچه‌ حزب‌اللهی‌ها باید زیاد بچه‌ داشته باشند. 🇮🇷کانال خاطرات کوتاه شهدا: @khakriz1
۹۶ 🌺 شهیدی که قسم خورده یقه‌ی عده‌ای را در آن‌دنیا می‌گیرد... . 🇮🇷 کانال خاطرات ناب شهدا: @khakriz1
۹۵ 🌺 شهیدی که راه نجات خود را در یک جمله خلاصه می‌کند... حتما بخوانید! . 🇮🇷 کانال خاطرات ناب شهدا: @khakriz1
👆خاکریز خاطرات ۲۲۸ 🌺 آقا فرمود: بچه‌ حزب‌اللهی ها باید زیاد بچه‌ داشته باشند. 🇮🇷کانال خاطرات کوتاه شهدا: @khakriz1
👆خاکریز خاطرات ۲۳۰ 🌺 خاطره‌ای جالب از توجه زیاد شهید رجایی به همسایه‌ها.‌.. 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1