eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ و اما بشنوید از من و خواهر‌ و برادرها‌م. از وقتی چشم باز کردم و یادم میاد بابت این خصلت بدش هم عذاب و هم خجالت میکشیدیم ... مثلا وقتی دبستان میرفتم زمستان سردی بود و بخاری چند کلاس از جمله کلاس ما خراب بود . به بچه های مدرسه نفری یه پاکت دادند و کفتند پدرومادرها هرچقدر در توانشون هست برای خرید بخاری پول بذارن تو پاکت بدن بیارید مدرسه تحویلمون بدید. شب که شد و پاکت رو به بابا دادم کفت من پول مفت ندارم بدم...رفتم سراغ مامان طفلک هرچی گوشه کنار خونه رو گشت اخرش هم پولی پیدا نکرد که بهم بده. صبح با خجالت و شرمندگی به مدرسه رفتم....همه ی بچه ها مبلغی هرچند ناچیز داخل پاکتشون بود ‌ولی پاکت من خالی مونده بود. ‌ ادامه دارد کپی حرام
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🎥روایت همسر شهید از خصوصیات شهید مدافع‌حرم احمد اسماعیلی شهید احمد اسماعیلی سیزدهم خرداد ۱۳۵۰ در شمیران به دنیا آمد؛ نوجوانی و جوانی‌اش را در جبهه‌های دفاع مقدس گذراند و بعد از جنگ وارد جبهۀ فعالیتهای فرهنگی شد؛ او بازنشسته لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله بود و پس از جسارت تکفیری‌ها به حریم آل‌الله، چندین مرتبه طی مأموریتهای مستشاری برای کمک به مردم و ارتش سوریه شرکت کرد و پیش از شهادت، مجروحیت در آن جبهه‌ها را نیز تجربه کرد. سرانجام در اواخر بهمن۱۳۹۴ در حلب سوریه به شدت مجروح گشت و پس از چندروز بستری در بیمارستان حلب، سوم اسفندماه شهد شیرین شهادت را نوشید و به دوستان شهیدش پیوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🦋🦋🦋
23.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🔖 نام : حجت نام خانوادگی : اسدی نام پدر : محمدعلی تاریخ تولد : ۱۳۶۰/۰۶/۳۰ - قزوی تاریخ‌شهادت:۱۳۹۴/۱۲/۰۲-زینبیّه‌دمشق🇸🇾 مزار : گلزار شهدای قزوین 🎥مداحی جانسوز شهید حجت اسدی پناه حرم... کجا داری میری بگو برادرم... بدرقه راه تو اشک چشم تَرَم... 🎈اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد
21.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه شهید اذان گو ماجرای جالب سربازی که هنگام اذان در نیزار صدای اذان می شنید... ❤️
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مبدل السیئات بالحسنات بهشت ما نوکراته کرببلات عالی درجات شاه عرصات کشتی نجات مصباح هدی ای خون خدا جونم به فدات یا من اسمه دواء و ذکره شفاء❤️ عیدی تولدت بده یه کربلا🌺 🌸استوری اعیاد شعبان 🌸 ع
نماهنگ سایه رحمت - ناشناس.mp3
زمان: حجم: 4.2M
مسیرمه جهت چشمای ملیح ابی عبدالله بهشتمو میبینم از لای ضریح ابی عبدالله الهی به برکت پرچم سیاه ابی عبدالله همیشه طرف دلم باشه نگاه ابی عبدالله 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ 🗒 متن کامل شعر
دوستان زیادی تقاضا کردن لینک اصلی کانال اطلاعات عمومی رو مجددا" بذارم🙏 اینم آخرین بار به احترام کاربرای عزیز عضو بشید تا پر نشده❗️ ظـــرفــیت مــحــدود (فقط 10 دقیقه) 👇👇👇 ‌‎https://eitaa.com/joinchat/339673119C25647ebb06 ❌❌ناراحتی قلبی داری ، نیا ❌❌
نماهنگ ذکر جهانی - گروه سرود نجم الثاقب.mp3
زمان: حجم: 4.12M
عالی حتما گوش بدید🌹❤️ رأس همه خوبیا حسین یه نقطه اتکا حسین ارباب مشکل گشا حسین قصه پر ماجرا حسین 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🗒 متن کامل شعر
گاهی یڪ شهادت رابرای ڪسی ڪه لیاقت دارد،سالها عقب می‌اندازد.... چه برسد به ڪسی ڪه هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده.... 🌷شهید حسین خرازی🌱🕊 💫
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید سید عبدالطیف تقوی سوق فرزند: ميرفرج تاريخ تولد: 1341 محل تولد: خليفه اای يگان اعزام كننده: بسيج محل شهادت: فاو تاريخ شهادت: 26/11/1364 🌷 دستم را از تابوت بیرون بگذارید! 🌷شهید "سید عبدالظریف تقوی" در وصیت نامه اش نوشت: دستم را از تابوت بیرون گذارید تا کوردلان بفهمند چیزی با خود نبرده ام. شهید "سید عبدالظریف تقوی" از اهالی شهرستان بهبهان در وصیت نامه اش نوشته است: "و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله". ای انسان‌هایی که بعد از این قیام و خون ریزی‌ها در خواب غفلت هستید و شیطان دست بر روی اعضای بدن شما گذاشته و چشمانتان را کور کرده. سعی کنید که در این دنیا خدا را ببینید تا در آخرت کور نباشید. تقوای الهی پیشه کنید و سعی کنید گوش به فرمان امام و پشتوانه محکمی برای ولایت فقیه باشید. دستم را از تابوت بیرون بیاورید تا کوردلان بفهمند چیزی با خود نبرده ام و قالب یخی را روی قبرم گذاشته تا به جای مادرم بر روی قبرم آب شده و اشک بریزد. 🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان و شهید سید عبدالظریف تقوی صـلوات🌼
امام فرمود: احمد، شما را میگویند منافق!!! گفتم: بله فرمودند: برگرد همانجا که بودی و محکم بایست. 🌷
۳ به دروغ گفتم یادم رفته پاکت رو به مامان و‌بابام نشون بدم از اونجایی که شهر ما خیلی کوچیکه و همه بابام رو بواسطه ی شغلش میشناختند زنگ اخر مدیر مدرسه نامه ای بدستم داد تا به بابا برسونم. وقتی شب شد و بابام نامه رو خوند همون لحظه پاره ش کرد و سرم داد زد و گفت تو لال بودی بگی بابام پول نداره؟ مگه من سر گنج نشستم بیام برای بچه های مردم بخاری بخرم؟ مگه خودشون ننه بابا ندارند؟که مابقی پول بخاریها رو از من میخوان... اون سال گذشت.تابستون که رسید با بچه ها تو کوچه گرگم به هوا بازی میکردم موقع فرار از دست گرگ از پله افتادم و پام شکست. مامانم خونه نبود بابام اول یه سیلی بهم زد ‌ گفت چرا مواظب نبودی و بعد هم وقتی مامان رسید گفت با تخم مرغ و زردچوبه ببند تا خوب شه. ادامه دارد کپی حرام