﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
تـٰاپـٰاۍِجـٰاندِلدادِهۍفَرمـٰانمولـٰاییم
طوفـٰاناَگَـربـٰاشَدچِهغَممـٰامَرددَریـٰاییم🕶
#لبیک یاا خااامنه اای
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#ما_رأیتُ_إلــا_جَُمیلا...
مجنون حرم بودیم واین جملہ نوشتیم
درخواب ببیند ڪہ عدو فاتح اینجاسٺ
مامسٺ حریم حرم وعشق شهادٺ
هررنج وبلایے ڪہ رسد معرڪہ زیباسٺ
دیگر چہ زینبـے؟ چہ عزیـزے؟ چہ خواهـرے؟!
وقتـے نمانده اسٺ برایـش بـرادرے
تا نیـزه اٺ زدند زمیـטּ خورد خواهـرٺ
با تو چہ ڪرده اند در ایـטּ روز آخـرے؟
#ما_امت_حَـــــــسنیم
دعای #مــــــادر او بیمه می کند ما را؛
نگاه فاطمه فردا به #امت_حسن است...
#پسر_ارشد_حیدر_دوستت_داریم
#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#شھدا...
باهردردیجانمیدادن
میگفتنفداسرِحضرتِزهرا!
شھیدزندگیکردنیعنیهمہ سختیارو
بھجونخریدنبرایفداشدن :)💔'!
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌷 حسین جانم ...
خاک من از تربت اعلاست ، مال کربلا
دور ، از اربابم و غرق ملال کربلا
ذکر تسبیحاتِ بعد از هر نمازم این شده
"ربنا صَلّ علیٰ ارباب و آل کربلا"
روسپیدم کرد ، لطف حضرتِ نوکرنواز
گر چه رویم بود ، همرنگ زغال کربلا
اولین باری که هیئت آمدم یادش بخیر
نام من شد "نوکرِ کم سن و سال کربلا"
هیئتی که کودکیهایم میان آن گذشت
پر شده از نوکران نونهال کربلا
چونکه بین سینهام هر لحظه سینه میزند
میگذارم نام قلبم را مدال کربلا
هر شب جمعه که نه ؛ هر روز روضه خواندهام
پس نبودم هیچ وقتی بی خیال کربلا
زیر "پرچم مشکیاش" انگار روی گنبدم
هر نخِ آن هست ، سیم اتصال کربلا
قلب خود را داخل شش گوشهاش انداختم
گفتم ای ارباب جان این هم حلال کربلا
آخرش هم میشوم خاک گِل کوزه گران
خوبها "تربت" شوند و من "سفال" کربلا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علی_ساکن_کربلا
#اللهم_ارزقنا_کربلا
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
أشکۍالفرَاقإلك،أنامشتاقإلك..
ازجداییپیشتگلایہمیکنم،دلمبراتتنگشده💔:)
#یااباعبدالله🥀
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🍃علی حیدر حیدری، #مدافع_امنیت، نهم مرداد سال ۴۸ چشم به جهان گشود و یازدهم اردیبهشت سال ۶۷ چشم از جهان فرو بست. تا ابتدایی بیشتر نخواند و بعد از آن به عنوان #پاسدار وظیفه کمیته #انقلاب_اسلامی در جبهه حضور پیدا کرد و در نهایت بر اثر برخورد گلوله هنگام آموزش نظامی باران رحمت الهی شامل حالش شد و به شهادت رسید🕊
✍️نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_علی_حیدر_حیدری
📅تاریخ تولد : ٩ مرداد ۱٣۴٨
📅تاریخ شهادت : ۱۱ اردیبهشت ۱٣۶٧
🕊محل شهادت : سنندج
🥀مزار شهید : فیروز آباد
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ الفَرَجَهُم
🍃اَلَّلـهُم َّعجِّل لِوَلیـِڪَ الفـَرَج💚
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#فریادی که از حلقوم بریده برمیآید، جاودانه میماند.
#آقاسیدمرتضیآوینی
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
به خونِ سرخِ شهیدان قسم شده اثبات
مدافعان حرم شافعند در عرصات
یڪے یڪے همه رفتند و بال و پر دادند
به پاے غربت و غم هاے عمه ے سادات
خوشا به حالِ شهیـدے ڪه لحظه ے آخر
سرش به پاے حسین بود، ڪشته ے عبرات
مدافعان حرم سینه را سپر ڪردند
ڪه خط قرمز ما هست خِطّه ے شامات
میان لُجّه اے از خون هماره بنوشتند
محب فاطمه تسلیم مے شود؟ هیهات
تقدیم به تمام شهـداے مدافع حرم
#شهدایتیپفاطمیون...🕊🕊...🌹
شادی روح شهدای گمنام صلوات🌷
🌷 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ🌷
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
⚘شهدای مظلوم فراجا⚘:
در پی بروز ناامنیهای اخیر در سطح کشور و تلاش مأموران پلیس برای حفاظت از جان، مال و نوامیس مردم، سرهنگ تورج اردلان از کارکنان انتظامی کلانتری بانه کردستان 5 آبان ماه ۱۴۰۱ توسط اغتشاشگران بر اثر سنگ پرانی و پرتاب بمبهای دست ساز از ناحیه سر مجروح و در بیمارستان به علت شدت جراحات وارده دچار مرگ مغزی میشود.
پس از ۳۰ روز که در کما بود، سرانجام با اهدای اعضایش به بیماران نیازمند به یاران شهیدش پیوست.
🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋
الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀
🦋🦋🦋
✨💫🕊🥀🕊💫✨
💢 #سرداران_گمنام (3)
در 23 فروردین سال 1339 در قم چشم بہ جهـان گشود. وی در سن 7 سالگی به مدرسه میرود و تا سوم ابتدایی در قم ادامه تحصیل میدهد. پدرش حاج شیخ عباس قمی از علمای بزرگ قم و از دوستان نزدیک آیتالله مهدوےکنی و آیتالله محمدی گیلانے بود.
او تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایے در پیشوا میگذراند و سال 54 برای ڪار عازم بازار تهران شده و در مغازه ی فرد مومنے که بعدها پدر همسرش شد مشغول به کار میشود.
در دوران انقلاب زمانے ڪہ در بازار تهـران مشغول بہ ڪار بود ،اعلامیهها و نوارهای حضرت امام(ره) را زیر اجنـاس و داخل ڪارتنهای مغازه جاسـازی ڪرده و برای مشتریان میفرستاد. در همین ایام است کہ ساواڪ او را تعقیب میڪند و در مقابل مسجد لرزاده، علے را با شلیک گلوله مورد اصابت قرار میدهد و دراین واقعه است کہ او در سن17 سالگے، جانبازانقلاب میشود.
بعداز پیروزی انقلاب اسلامی، پس از بهبودے و علیرغم ڪوتاه بودن پای راستش از پای چپ آن هم به خاطر تیراندازی ساواڪ با اصرار فراوان و علیرغم مخالفت وارد سپاه پاسداران میشود و دوره آموزشی چهار ماهای را در پادگان امام حسین(ع) میگذراند. وی سپس عازم ڪرمانشاه میشود و در سال 58 همراه با شهیدان محمود ڪاوه، ناصر ڪاظمی و محمدعلی گنجیزاده در پادگان شهیـد منتظری به عنـوان مربے آموزشی به رزمنـدهها آموزش میدهد. درآنجا با شهید بروجردی آشنا میشود. وی پس از تشڪیل تیپ ویژه شهدا به همت شهید بروجردی در منطقه ڪردستان، قائم مقــامی این تیپ را برعهـده میگیرد. و در 80 عملیات دوران دفاع مقدس شرکت میڪند کہ فرماندهے اغلب این عملیاتها برعهده خودش بوده است.
از ارڪان تیپ ویژه شهدا بود و در آزاد سـازی محور پیرانشهر به سردشت، انهـدام مرکزیت دموڪرات، آزادسازی سد دوڪان و محور مهاباد - پیرانشهر نقش مهمے را ایفا ڪرد.
سرانجام این سردار جسور ایرانے در 12 تیرماه سال 63 در سن 24 سالگی در محور نقده – مهاباد به دست منافقین از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و به فیض عظمای شهادت میرسد و پیڪر مطهرش در قطعه 24 گلزار بهشت زهرا (س) بالای مزار شهید مصطفی چمران به خاڪ سپرده شد.
#سردار_شهید_علی_قمی_کردی
#قائم_مقام_تیپ_ویژه_شهدا
#ســالروز_شهــادت......🕊🕊🌹
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
"﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
حجابٺ" را محڪمـ نگھـ دار...
نگـاه نڪن ڪھـ اگـر
#حجاب و فڪر درسٺ داۺٺھـ باۺے
مسخـره اٺ مےڪنند😒
آنھـا ۺیطـان هستند...
ۺُما👈🏻 بھـ حضرت زهـرا ( سلامالله ) 💚
نگــ👀ـاه ڪن ڪھـ
چگـونھـ زیسٺ و خودش را حفـظ ڪرد...😌
💌 فرازی از وصیٺ :
شھــیدسیـدمحـمدناصـرعلـوے بھـ خـواهرش🧕🏻
#وصیتنامه
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم
🦋🦋🦋
#فتنه ۱
یکی از بهترین خواستگارام پسر عموم بود وقتی که اومد خواستگاریم توی روستا زندگی میکردیم منم از پسر عموم بدم نمیاومد خیلی هم دوسش داشتم اومدن خواستگاری و بابامم از خدا خواسته که منو داره میده به برادرزادهاش موافقت کرد و تو مدت کوتاهی عقد و عروسیمون رو برگزار کردن اون موقع مثل الان نبود همه چیزو خیلی اسون میگرفتن و جوونا زود میرفتن سر زندگیشون انصافاً پسر عموم هیچی برام کم نمیذاشت از همون اول زندگی خیلی بهم احترام میذاشت و حواسش بهم بود شوهرم خیلی دوسم داشت شدیداً بهم محبت میکرد همون محبتهاش باعث شد که من خیلی لوس بار بیام و همیشه توقع داشتم همه چیز مطابق میل من باشه، توی چهارچوب خونه همین جوری بود اما خب نمیشد همه مردم رو بسیج کرد که باب میل ی نفر باشن
ادامه دارد
کپی حرام