eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ مامان اتو به دست وارد اتاق بغلی شد و اهمیتی به حرکت من نداد. احمد که بی‌خیال در حال تخمه شکستن بود، تک‌خندی زد و با اشاره‌ی سر گفت: حاج خانم قیام کرده. دیده من تن نمی‌دم می‌خواد تو رو اسیر کنه. هاج و واج مونده بودم بین احمد و مامانی که از اتاق کناری داشت تند و تند به احمد بد و بیراه می‌گفت. نفس پری گرفتم. در نهایت برگشتم و کنار در اتاق، نگاهی به قامت خسته و چهره‌ی عصبی مامان انداختم. پرسیدم: می‌شه بگین چی شده که منم بدونم. یهو نگاه تند مامان بالا اومد و همزمان با اینکه می‌غرید، انگشت تهدیدش‌رو مقابلم گرفت و گفت: هیچی! خاک برسر من شده. خوب گوش کن ببین چی می‌گم علی اگه توام بخوای مثل اون دراز بی‌خاصیت با آبروی من بازی کنی دیگه نه من، نه تو! چادرمو سر می‌کنم و از این خونه می‌رم. ناراحت و نگران پرسیدم: خب اول بگین جریان چیه، بعد تهدید کنید. ادامه دارد کپی حرام
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💢سوختم کلام اخر آقا رضا قبل از شهادت به قول هم رزمانش سوختند تا نسوزیم تاریخ شهادت۹۵/۷/۷ ....🕊🌸 🕊سلام 🤚صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ پروردگارا ؛ هم جراحت ، هم اسارت و هم شهادت را روزی من کن و نگذار شرمنده مولایمان سیدالشهداء بشوم ... به یاد دلسوخته‌ی حضرت‌رقیه(س) شهیدی که خداوند نگذاشت شرمنده شود هم زخمی شد هم اسیر و هم شهید..! 🌷 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌥 🗓امروز ۶ مهر۱۴۰۲ مصادف با سالروز: 🦋ولادت شهید مرتضی ترابی کمال 📸 | ✍فرازی از وصیتنامه 🟢شهید مدافع‌حرم مرتضی ترابی کمال جوانان، سرمایه‌های این کشورند و می‌دانم غیرت جوانان ایرانی هیچگاه تحمل تجاوز به کشور را نخواهد داشت و مانند ... ! 🎁 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 مُجاهد مُهاجر آسمان دمشق،به گمانم دخیل خود را به مِعجر سوخته ی سه ساله بستی که سه سال است اذن دخول ابدی یافتی برای ورود به خیمه گاه حرم..! عشق به -حسینی در ضمیر سینه ات به قدری نهان شده بود که پیشگام شدی برای نوش عسل و قاسمت را رهایی دادی تا خود مرد به میدان آید در معرکه ی عمل... راهی نبرد شام شدی... شام بلا... همان زخم کهنه ی غروب نینوا،همانجا که رگهای غیرت دریده شد،وقتی غارت کردن پیراهن از تن بی سر... و شما پاسبانان حریم زینب(س)،لوای عباس بر دوش گرفته و نوای -مُنتَقِم-الحُسین سر دادید... روزی که سجاد رفت... روحت بست مانده بود در بستر چوبی اش... هراسان دل و بیقرار از پروای عقب ماندن از پرواز.. چه روزهایی.. و چه اشک هایی برای معبر تنگ شهادت ریختی..ـ تا عاقبت پای سفره ی شهادت،با آن دیرین رفیقِ همرزم،هم بزم شدی... حاج رضای اخلاص،خلاص کردی روحت را از تن فرسوده ی زمین و مشتاقانه پر کشیدی به سوی قربةََ الی العشق... ما رکب خور تاریخ شدیم و جا ماندیم، امّا مرکب کربلا پس از هزارو چهارصد سال مکررا یاران عاشورایی اش را با خود برد.. 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ هرگاه شب جمعه، شهــــدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله الحسـیـن علیه السلام یاد میکنند باز آئینه آب و سینی و چای و نبات باز پنجشنبه و یاد شهیدان با صلوات نثار ارواح طیبه شهدای والامقام فاتحه مع صلوات ▪️ شعله آن شب که فکر غارت بود ▪️ شب جمعه ، شب زیارت بود 🖤 حاج قاسم و همراهانش را ساعت 1:20 شب جمعه زدند 🕊🤚شبتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
۴ مامان کناره‌ی روسری حریرشو روی میز اتو جلوتر کشید و عصبی گفت: هیچی. یه هفته‌س با مادر دختره حرف زدم و قرار مدار گذاشتم که امشب یه نوک پا، شازده‌رو بردارم ببرم دخترشون ببینه‌، حالا می‌گه نه! نمی‌آم، زن نمی‌خوام. ابروهام بالا رفت. احمد بدون معطلی در جواب مامان گفت: مگه با من هماهنگ کردی که می‌گی؟ اول حرفاتو زدی بعد اومدی منو یقه کردی. بابا اگه من زن نخوام کیو باید ببینم؟ مامان با صدای بلندتری در جوابش گفت: به درک. به جهنم. به اسفل‌السافلین. فکر کردی آبرومو از سر راه آوردم که خیراتش کنم. نمی‌آی نیا. علی می‌برم. ولی می‌دونم بعدش با تو یکی چی کار کنم. دهنم باز مونده بود. یه نگاه به احمد و یه نگاه به مامان انداختم و اشاره زدم " من". مامان حق به جانب گفت: آره تو! جلدی باش الان باباتم می‌آد. گفتم گل و شیرینی بگیره. فقط؟؟ ... منکه اصلا نمی‌دونستم چه اتفاقی داره می‌افته سرمو تکون دادم. گیج و گنگ! ادامه دارد کپی حرام
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:العنکبوت🦋 :17 :الاستاد:شهیدحسن دانش :منا سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💚در پای حسین سر فشاندن ❤️چه خوش است 💚وز خاک درش بوسه ستاندن ❤️چه خوش است 💚یک روز وضو گرفتن ❤️از آب فرات 💚وندر حرمش نماز خواندن ❤️چه خوش است 💚السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🖤اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن 🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن 🦋🦋🦋
۵ مامان ادامه داد: رفتی نشستی جلوی دختره یه جوری وانمود کن که خوشت نیومده. گناهم داره، ولی چه کنم. این خیر ندیده دستمو گذاشت تو پوست گردو، وگرنه چه وقت زن گرفتنه توئه الان؟! احمد با صدای بلند خندید. و منی که اصلا نمی‌دونستم باید چی کار کنم. مادرم با مردم قول و قرار خواستگاری گذاشته و پای آبروش وسط بود. حمید زیر بار نمی‌رفت و خانواده‌ی دختر چشم به راه خواستگاری که امشب قرار بود با گل و شیرینی برن در خونه‌شون. آخ که عجب اوضاع قمردرعقربی بود. و از همه بدتر این بود که من باید سرمو می‌انداختم پایین و وانمود می‌کردم که خوشم نیومده‌. من؟ منی که هیچ تجربه‌ای تو این زمینه نداشتم‌. هیچی دیگه. ناگزیر جور احمد کشیدم. فقط به خاطر مادرم و آبروی چندین و چند سالش. رفتم آرایشگاه و بعد حمام! یه دست لباسم از احمد بی‌خیال قرض گرفتم و مثل بچه‌ی حرف‌گوش کن سرمو انداختم پایین و رفتم خواستگاری. اولش همه چیز خوب بود‌. بزرگترا نشستن و حرفاشونو زدن. منم که قول داده بودم فقط محض آبروی خانواده برم جلو، حتی سرمو بلند نکردم یه نگاه به دختر خانم بندازم. تا اینکه یهو جماعت به نتیجه رسیدم که دو کلمه من و دختر با هم حرف بزنیم. اونجا بود که قلبم فرو ریخت. اصلا انگار از آسمون داشت سنگ می‌بارید. منه بی‌تجربه‌ی آش‌خور، باید می‌رفتم ادامه دارد کپی حرام
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته خون یارانت پر ثمر گشته... ○هفتم مهرماه روز عروج خونین سرداری است که به گفته خیلی‌ها اگر نبود شاید خرمشهر به همین سادگی‌ها آزاد نمی‌شد. 📎 پ ن :امروز روز شهادت شهید جهان آرا است.. یاد تمامی مردان غیور و دلیر گرامی❤️ ✍با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون در بند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در… 🌷 🌷 یاد_شهدا_صلوات 🌹🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷🌾 🌺 🌹 🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷🌾 🌺 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ هفتم مهرماه سالروز شهادت پنج تن از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس شهیـدان ؛ ؛ ، و گرامے باد....... 🔻🔻 هفتم مهرماه سال 1360 در حالی ڪه سرداران و سربازان فاتح ارتش اسلام پس از رزمـی بی امان با بعثیان متجـاوز، با سرافرازی از جبهه نبـرد حـق علیـه باطل بر می‌گشتند، هواپیمـایے ڪہ این عزیـزان را به تهران می‌آورد، درحوالے ڪهریزک دچار سانحه غم انگیزی گشته و سقوط ڪرد. در این حادثه، علاوه بر شهیـد شدن تعدادی از رزمندگان اسلام، فرمانده سرافراز و نامور سپاه خرمشهر، محمد علے جهـان آرا به همراه چهـار سردار بزرگ اسلام سرلشگر فلاحی جانشیـن رئیس ستاد مشترڪ ارتش، سرتیپ نامجو وزیر دفـاع، سرتیپ فڪوری جانشیـن رئیس ستاد مشترڪ ارتش و شهید یوسف ڪلاهدوز قائـم مقـام فرمانـده سپاه پاسـداران انقلاب اسلامی به فیض شهادت رسیدند. یاد همه شهدای انقلاب اسلامے گرامی و نامشان پررهرو باد ... 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃