eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ نکته مهدوی: امام زمان عج پناه عالمه و این پناه عالم بابای ماست و هر کس در این دور و زمانه به او پناه نبره قطعا ضرر خواهد کرد اوست که تدبیر کننده تمام انسانهای روی زمینه اوست که از تمام احوال ما خبر داره آی رفیق یه بار با امام زمان عج آشتی کن یه بار صداش کن🥹🥹🥹 یه بار کارت رو بهش بسپر اگر ضرر کردی من رو لعنت کن 😔😔😔 خوشا به حال اونهایی که خودشون رو وقف اومدن امام زمان عج کردن و برای اومدنش هر روز نذر و دعا میکنند گوارای وجودتان ، نگاه مهربان امام زمان عج نذر برای اومدنش فراموش نشه 💚 💔 ...😭 ✨یازده بار شمردیم و یکی باز کم است✨ ‌‌اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🥀 🦋🦋🦋
🌱😅♥️•• 😅 امام‌جماعت‌ما‌بود 👳🏻‍♂ اما‌مثل‌اینڪہ‌شش‌ماهہ‌دنیا‌آمده‌بود. حرف‌مےزد‌با‌عجلہ،‌غذا‌مےخورد‌با‌عجلہ، 🤦🏻 راه‌مےرفت‌مےخواست‌بدود 😬 و‌نماز‌مےخواند‌بہ‌همین‌ترتیب. 😑 اذان،‌اقامہ‌راڪہ‌مےگفتند‌با‌عجلوا‌بالصلوه دوم‌قامت‌بستہ‌بود.😄 قبل‌از‌اینڪہ‌تڪبیر‌بگوید‌ سرش‌را‌بر‌مےگرداند‌رو‌بہ‌نمازگزاران و‌مےگفت: 💁🏻‍♂ من‌نماز‌تند‌مےخوانم،‌بجنبید‌عقب‌نمانید.😶 راه‌بیفتم‌رفتہ‌ام، پشت‌سرم‌را‌هم‌نگاه‌نمےڪنم،🙄 بین‌راه‌نگہ‌نمےدارم‌😂 و‌تو‌راهے‌هم‌سوار‌نمےڪنم!!!😅 😉 🦋🦋🦋
‌🌹شهید والامقام موسس توپخانه سپاه عاشورا سردار حسن شفیع زاده : ۲۸ سال ۱۳۳۶ /تبریز : ۸ ۱۳۶۶/منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ شمالغرب(منطقه عمومی ماووت) . . برادران مسئول! عدالت را فدای مصلحت نکنید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای مردم بکوشید، در قلب خود مهربانی و لطف به مردم را بیدار کنید و گرنه در مقابل خدا و شهدا مسئولید. 🌷سردار شهید شفیع زاده🌷 . 💠سردار شهید حسن شفیع زاده: دلم میخواهد که درآخرین لحظه های زندگیم، بدنم وجسمم آغشته به خون درراه توباشد نه درراه دیگر. 🔅🔅🔅🔅 همیشه سه چهار نفر از دوستان بودند که آدم سرنماز، قبل از نماز در یک حالت خاصی با آنها خلوت می کرد، یکی و یکی هم و یکی دو نفر دیگر از دوستان بود و من واقعا احساس می کنم آنها زنده هستند و جواب آدم را می دهند. (به روایت دوستان شهید)🌷 🌿تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۰۵/۲۸ 🌿تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۲/۰۸ 🌿محل شهادت: منطقہ عملیاتے ماووت (ڪربلاے ۱۰)
﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ اصلی‌ترین چیزی که از آن سؤال می‌شود، ولایت علی علیه السلام است... 😇🥰 سلام صبحتون شهدایی 🕊 🦋🦋🦋
﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ 🌷 سالروز شهادت علی اکبر 🌷 خلبانی که بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
‌🌹شهید والامقام موسس توپخانه سپاه عاشورا سردار حسن شفیع زاده : ۲۸ سال ۱۳۳۶ /تبریز : ۸ ۱۳۶۶/منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ شمالغرب(منطقه عمومی ماووت) . . برادران مسئول! عدالت را فدای مصلحت نکنید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای مردم بکوشید، در قلب خود مهربانی و لطف به مردم را بیدار کنید و گرنه در مقابل خدا و شهدا مسئولید. 🌷سردار شهید شفیع زاده🌷 . 💠سردار شهید حسن شفیع زاده: دلم میخواهد که درآخرین لحظه های زندگیم، بدنم وجسمم آغشته به خون درراه توباشد نه درراه دیگر. 🔅🔅🔅🔅 همیشه سه چهار نفر از دوستان بودند که آدم سرنماز، قبل از نماز در یک حالت خاصی با آنها خلوت می کرد، یکی و یکی هم و یکی دو نفر دیگر از دوستان بود و من واقعا احساس می کنم آنها زنده هستند و جواب آدم را می دهند. (به روایت دوستان شهید)🌷 🌿تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۰۵/۲۸ 🌿تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۲/۰۸ 🌿محل شهادت: منطقہ عملیاتے ماووت (ڪربلاے ۱۰)
‌✍🏼 خاطراه‌ای ناب از شهید مصطفی عارفی، به قلم فرمانده تیپ حضرت ابالفضل العباس(ع) از لشکر فاطمیون انتشار به مناسبت •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• ✍🏼 خاطراه‌ای ناب از شهید مصطفی عارفی، به قلم فرمانده تیپ حضرت ابالفضل العباس(ع) از لشکر فاطمیون سال ۹۴ با گردان امام رضا(ع) که فرمانده‌اش رزمنده‌ای به نام جاسم بود، در منطقه بیارات ملاقات کردم. گردانی بسیار منظم، سازماندهی شده و دارای نیروهای مخلص. این گردان باید به تیپ حضرت ابوالفضل العباس(ع) ملحق می شد. با خوشحالی این گردان را در آغوش تیپ پذیرفتم و بدون تغییرات جایگزین گردان فاتح ۳ نمودم که ادامه فعالیت‌های جهادی خود را داشته باشند. در بین نیروهای این گردان، جوانی را به نام مصطفی عارفی یافتم. جوانی بسیار خوش اخلاق، دارای اندام قوی و قامتی بلند و رسا، مسلط به تمام جنگ افزارها و متخصص در امر تخریب. شهر تدمر در تیررس نیروهای تکفیری داعش بود و یک عملیات طرح ریزی شد. گردان تازه محلق شده اعلام آمادگی کرد و واقعا هم در آزادسازی مرحله اول نقش بسزایی داشت. باید عملیات پاکسازی شروع می‌شد که مسیر را مهیا کند. در این میان داوطلب شد و نیروهای خودش را به سمت دشمن به حرکت درآورد. ساعت ۱۱ شب هوا بسیار تاریک و جو سنگین بود. تاریکی به قدری بود که در چند قدمی یکدیگر را نمی‌دیدیم. ارتباط فقط از طریق بیسیم مقدور بود. لحظاتی گذشت که دشمن متوجه عملیات شد و آتش سنگین بر مواضع مقاومت می‌ریخت. مصطفی از همه جلوتر بود. در اوج نبرد بودیم که صدای بیسیم مصطفی بلند شد: "به نقطه هدف رسیدم و مستقر شدیم. سنگر را حفظ کردیم اما یک زخمی داریم که حالش خوب نیست" نیروهای کمکی را اعزام کردم. هوا کمی روشن شده بود. دیگر صدای بیسیم مصطفی قطع شده بود. با خودم گفتم شاید بیسیمش شارژ تمام کرده. به هر حال خود را به ارتفاعات صعب العبور ۱۸۰۰ متری رساندم. ارتفاعاتی که عبور هیچ وسیله نقلیه‌ای روی آن ممکن نبود. وقتی نزدیک موقعیت مصطفی رسیدم، پیکر پاک شهیدی را دیدم که لباس رزم فاطمیون داشت. با خودم گفتم حتما پیکر همان جانبازی هست که مصطفی اعلام کرده بود. نزدیک پیکر شهید شدم که ناگهان تمام وجودم سرد و بی حال شد. پیکر شهید متعلق به خودِ مصطفی بود. مصطفی همان مجروحی بود که خودش اعلام کرده بود. انتشار به مناسبت •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
مادرم خیلی بی‌قرار و ناآرام بود و خواهر بزرگم مرتب دلداریش می‌دهد. مادر نگران نباش شاید نامه در بین راه مونده مادرم با التماس می‌گفت برید از پست بپرسید چرا نامه پسرم نیومده شاید نامه اونجا باشه اما یه روز که توی خونه نشسته بودیم در خانه رو زدن برادرم رفت دم در ببینه کیه ولی دیر کرد مادرم صداش زد چرا نمیای تو خونه اما صدایی از برادرم نیومد مادرم بلند شد که بیاد توی راهرو من هم از جام بلند شدم و دنبال مادرم اومدم یک مرتبه دیدیم ساک جبرائیل دست برادرمه و داداشم جلوی دهنش رو گرفته و گریه می‌کنه مادرم با دو دست زد تو سرش این ساکت جبرائیل پس بچه‌ام کو؟ برادرم که تا اون موقع آهسته گریه می‌کرد دستش را از در دهانش برداشت و شروع کرد با صدای بلند بلند گریه کردن مادرم نمی‌خواست باور کنه و به برادرم می‌گفت حرف بزن به من بگو جبرئیل کجاست چرا ساکش اومده ولی خودش نیومده برادرم همینجور که کنار دیوار ایستاده بود نشست با دو دست زد تو سرش گفت جبرائیل شهید شده با شنیدن این حرف مادرم از حال رفت خواهرهام ریختن دور مادر آب به صورتش پاشیدن صورتشو نوازش کردن تا حال مادرم جا اومد و آوردنش به اتاق مادرم گفت چرا منو نگاه می‌کنید بلند شید برید بدن بچه من رو بیارید. برادرم گفت اون آقایی که از ناحیه سیدالشهدا اومد و این ساک رو به من داد گفت پسرتون رفته عملیات شهید شده اما نتونستن بدنش رو پیدا کنند مادرم زد تو سرش یعنی چی نتونستن پیدا کنن بگو برن بچه منو بردارن بیارن. برادرم در عملیات خیبر به فرماندهی شهید ابراهیم همت به شهادت رسید در اون عملیات ما کشته زیادی دادیم و... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من سوره:الابراهیم :12 :الاستاد:عبدالباسط محمدعبدالصمد القرا طلایی 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🔹️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ... سلام بر تو ای چشم بینای پروردگار، که همه عالم در نظر توست و نظر همه عالم به سوی تو.... 🌤 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
‍ ‍ ‍ ‍ ﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ وقتی این عکس از سردار زاهدی رو کنار شهیدان سلیمانی، کاظمی و عماد مغنیه دیدم یاد این جمله از رسول خلیلی افتادم که: «همـه رفتنـی انـد؛ چـه خوبـه زیبـا بریـم» سردار ِ ایرانی شهادتت مبارک🖤 🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋