💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#خاطره
همیشه توی جیبش یه #زیارت_عاشورا داشت😊
کار هر روزش بود ؛
بعد هر نماز باید زیارت میخوند🌹🌹
حتی اگه خسته بود😐
حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد 🤔
شده بود تند میخوند ولی میخوند
همیشه بهش حسودیم میشد
تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین (ع)
چی بود😭😭😭😭😭
🌹🌹🌹
#خاطره_دوست_و_همرزم_شهید
#شهید_علی_عابدینی
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#خاطرات_حاج_احمدمتوسلیان
💠21 خرداد سالروز اعزام #قوای_محمد_رسول_الله_ص به لبنان در سال61 برای کمک به مردم لبنان در نبرد با صهیونیستها است.
.
●《#سردار_عباس_برقی از رزمندگان #تیپ_۲۷ میگوید: «برادرهای ما گرم کار شناسایی بودند که پیامی از #حاج_احمد به دستمان رسید. حاجی در این پیام، خیلی کوتاه و صریح نوشته بود: تصمیم گرفته شده که ما برای جنگ با اسرائیل، عازم لبنان بشویم. سریع وسایل و تجهیزات تیپ را جمع کنید و بیایید تهران، #پادگان_امام_حسین_ع.»
.
●نیروهای اعزامی، صبح روز جمعه بیستم خرداد 1361 یعنی یک روز پیش از عزیمت به سوریهـ به فرمان #حاج_احمد_متوسّلیان در پادگان امام حسین (ع) گرد آمدند.
.
● #سردار_حاج_سعید_قاسمی مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات تیپ 27 میگوید: «هیچوقت فراموش نمیکنم. قریب به هزار نفر بودیم؛ حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر سپاه، و مابقی، بچّههای تکاور تیپ 58 ذوالفقار ارتش بودند که در محوطه زمین صبحگاه پادگان امام حسین (ع) صف کشیده بودند.در مقابل ما و روی جایگاه، علاوه بر حاجاحمد و #حاج_همّت، #تیمسار_ظهیرنژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم اَحدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند.
●حاجاحمد در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجانانگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهرهای برافروخته و لحنی حماسی گفت:
برادران، این راه، راهی بیبازگشت است! کسی که با ما میآید، باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه میگذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با اسرائیلیها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اوّلین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود...
● برادرها، درحال حاضر دشمن، وسیعترین تهاجم خودش را علیه سرزمین اسلامی لبنان شروع کرده و بر همه مسلمانان آزاده جهان واجب است که به فریاد مردم مظلوم لبنان برسند. ما نیز برای ادای همین تکلیف و تحقق بخشیدن به فرمایش امام عزیز بود که به اینجا آمدیم...
من صحبت دیگری با شما عزیزان ندارم. با توکل به خداوند آماده پیاده شدن از هواپیما باشید.»
.
#قوای_محمد_رسول_الله ﷺ
#جاویدالاثر_حاج_احمدمتوسلیان
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
چه باعظمت است ذی الحجه:
حضرت موسی به طور میرود 💙
حضرت فاطمه به خانه امیرالمؤمنین 💖
حضرت ابراهيم با پسرش به قربانگاه❤️🩹
حضرت محمد با علی علیه السلام به غدير💞
مهدی زهرا به عرفات❤️🔥
و امام حسین با همه هستی اش به كربلا💔
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
17.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🎥نحوهی به شهادترسیدن سرهنگ شهید مدافعحرم سعید شاملو
🎙بهروایت شهید مدافعحرم حسن اکبری
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🏴شهدا شرمنده ایم
🩸تصاویری روح خراش از نحوه شهادت شهید اقبالی خلبان قهرمان ایران زمین
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
انا لله و انا الیه راجعون💔
🔹️بانو عفت شجاع همسر شهید صیاد شیرازی بعد تحمل یک دوره بیماری به همسر شهیدش پیوست روحش شاد.
درگذشت این همسر فداکار و زحمت کش را به خانواده صیاد شیرازی تسلیت عرض مینمایم از خداوند متعال خواستار علو درجات برای مرحومه میباشم.
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
همزمانی که من از اتاقم اومدم بیرون ساسان هم وارد خونه شد تا چشمش افتاد به من گرهای تو ابروش انداخت و دو قدم اومد سمت من با تشر فریاد زد
_برای چی سر چهار راه در ماشین رو باز کردی و فرار کردی؟
ترسیدم و یک قدم برداشتم به عقب گفتم
_ جلوی مامان بگم؟
داد زد
_ بگو
_ آخه تو میخواستی اون دختره رو سوار کنی
_ به تو چه ربطی داره که من میخواستم کیو سوار کنم
مامانم رو کرد به ساسان
_ جریان این دختره چیه امروز صبحم ماهان یه چیزایی بهم گفت
_هیچی مامان جریانی نداره یه دختر بیپناهِ گرسنه رو میخواستم ببرم بهش شام بدم
پریدم تو حرفشون
_فقط بهش شام بدی یا
ساسان حمله کرد من رو بزنه مامانم بین من و ساسان قرار گرفت داد زد
بس میکنید یا نه
ساسان از جلوی مامانم سرش رو خم کرد سمت من
_دیگه رو من حساب نمیکنی به من هیچ ربطی نداره که بابا از خونه بندازت بیرون کتکت بزنه بکشتت
سارا در اتاقش رو باز کرد اومد بیرون رو به من آب دهن انداخت و فریاد زد
برای دختر مردم غیرتی میشی اونوقت یه مشت پسر لات بی سرو پا رو میریزی سر من...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 فرا رسیدن عید سعید قربان و آغاز دهه امامت و ولایت بر تمام مسلمین جهان مبارک
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید قربان و عبدالله الاکبر عید سعید غدیر مبارک باد 🌺🌷🪷🌹🌼⚘️🌺🪻🌷🌷🪷🌹🌼🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗳
✅انتخابات را پرشور کنیم
پیشنهاد: سعی کنید تو معابر و جاهای شلوغ شهر آهنگ انقلابی بذارید و شهر را با فضای عِرق ملی پر کنید.
ادامه دارد...
#انقلابیون
#انتخابات1403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗳
✅مشارکت در انتخابات را حداکثری کنید
پیشنهاد: روز انتخابات پا نشی تنها بریها
حتما با اشنایان و دوستانت قرار بگذار باهم برین پای صندوق های رای..
ادامه دارد....
#انقلابیون
#انتخابات1403
از اینکه آب دهن انداخت تو صورتم حالم بهم خورد. نا خود اگاه دستم رفت بالا که بزنم تو صورتش ولی ساسان دستم رو روی هوا گرفت و پیچوند صدای آخ آخم از درد بلندشد و ساسان همینطور دستم رو میپیچوند. انقدر دستم درد گرفت که که احساس کردم شکست. مامانم رو کرد به ساسان و به تندی گفت
_دستس شکست ولش کن
ولی ساسان همچنان دستم رو مییچوند. از شدت درد هوار زدم که مامانم با مشت زد تو سینه ساسان و با گریه و داد زد
_تو چقدر بی رحم و سنگدلی حقا که به بابات رفتی. دست بچم رو ول کن
انگار که ساسان دلش به اشکهای مامانم سوخت. دست من رو رها کرد و گفت
_ مامان سارا آسیب دیده از کار احمقانه ماهانِ. بعد این احمق میخواد سارا رو بزنه
همینطوری که از درد دارم به خودم میپیچم صورتم رو نشون دادم
_ ببین تو صورتم آب دهن انداخت خودت باشی تحمل میکنی؟
ساسان صورتش رو مشمئز کرد
_ ببند دهنت رو تحمل آب دهن خواهرت سخت تره، یا این بیچاره رو دزدیدن و بردن بین چند تا مرد.
یه لحظه به خودم گفتم حق با ساراست این بیچاره افتاد تو تله ای که من درست کردم. خواستم رو به سارا ازش عذر خواهی کنم که با دستش زد تو سر من و گفت
_ خاک بر سرت کنن، ان شاالله بمیری که من مجبور نباشم هر روز قیافه نحست رو ببینم.
حرفهاش رو که زد رفت توی اتاقش در رو هم قفل کرد...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️