آقای امیری فرمانده پایگاهمون وارد اتاق بسیج شد به همه بچههای سلام دسته جمعی کرد سر چرخوند سمت من و ساسان بهمون دست داد
_خیلی خوش امدید
رو به ساسان ادامه داد
شما همون مسافر خوش اقبال ما هستید که آخرین نفر ثبت نام کردید
ساسان لبخند ضعیفی زد
_بله خودم هستم
_از آشنایتون خوشحالم
با دست بالای اتاق رو نشون داد
_بفرمایید بنشینید مداحمون زیارت عاشورا رو بخونن بریم
آقای امیری نگاهشو داد به من
ماهان جان شماهم برو کمک کن وسایل سفر رو بار بزنید تو وانت
چشمی گفتم و رو کردم به ساسان
_تو برو زیارت عاشورا بخون من برم کمک کنم
نگاه تهدید آمیزی بهم انداخت و با عصبانیت ازم رو برگردون رفت تو اتاق منم سریع اومدم تو حیاط به خودم گفتم، وااای الان ساسان چه حالی پیدا میکنه. مطمئنم یه جای خلوت منو پیدا کنه. کمِ کمِش سه چهارتا چک و لگد رو بهم میزنه. فقط خدا کنه تو جمع نزنم با دو تا از بچه ها وسایلها رو کمک کردیم بار زدند. مسئول آماد پایگاه، آقای حسینی رو کرد به من
ماهان جان برو به آقای امیری بگو صبحانه بچه ها رو تو ماشین میدیم بیاد حرکت کنیم
چشمی گفتم و پاتند کردم سمت اتاق بسیج وارد شدم. همه بچه ها سر به سجده دارن ذکر سجده زیارت عاشورا رو میخونن. صبر کردم سر از سجده که برداشتن رو کردم به فرمانده پایگاه
_آقای حسینی گفتن بچه هارو بیارین سوار اتوبوس شیم بریم. صبحانه رو تو ماشین میخوریم.
یه مرتبه متوجه نگاه تند ساسان به خودم شدم...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
جمعه ها و ایام تعطیل داستان نداریم
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸
🌼
تلاوت خاشعانه وتکاندهند
#زير_نویس_فارسی
سورة الإسراء
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ۙ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا82
و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان است؛ نازل می کنیم، و ستمکاران را جز زیان نمی افزاید
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
▪️🍃🌹🍃▪️
﷽
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا علی ابن موسی:
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
▪️🍃🌹🍃▪️
#امام_زمان #صبح_بخیر #سلام
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🔰فرازی از وصیت نامه شهید؛
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و به ایشان عرض کنید فلانی رزمنده کوچکی برای شما بود و دلش می خواست کاری کند.
به عزیزانی که توفیق جهاد در راه خدا نصیبشان می شود التماس می کنم که در صحنه های نبرد مرا هم یاد کنند.
به عزیزانی که ظهور را درک می کنند و توفیق دیدار حضرت ولی عصر (عج) نصیبشان می شود ملتمسانه عرض می کنم که سلام مرا به آن حضرت برسانند.
آرزو دارم آن حضرت روحی له الفداء وقتی از کنار قبرستان می گذرند فاتحه ای نثار اهل قبور نمایند شاید حقیر هم مشمول آن رحمت قرار گیرم.
مرگ دست خداست، همه روزی می آیند و روزی می روند خوشا به حال آنانکه با شهادت در راه خدا به جوار رحمت حق می پیوندند.
#محلتولد_اراک
شهیدحمیدرضا انصاری🌷
شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۲۸
تل قرین - درعا - سوریه
#سالروزولادت....🌸🌸🎊🎊🌸🌸
🕊سلام 🤚صبحتون منور به لبخند #شهیدان🌷🌷
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
دوم مرداد تولد سردار شهید حاج احمد کاظمی
🌸 مادر خواب سه تا ماهی را دیده بود که توی یک رودخانه می رفتند
یکی از اون ماهی ها روی کمرش یک هلال ماه داشت اصلا انگار خود ماه بود..
مادر وقتی خوابش رو تعریف می کرد حال و هوای خاصی داشت. می گفت : هزاران ماهی دیگه بودند که با اون دو ماهی دنبال این ماهی نورانی می رفتند . اون ماهی همه رو سمت دریا هدایت می کرد.
مادر می گفت :محسن می دونم اون سه تا ماهی تو و دو برادرت بودین ولی نمی دونم اون ماهی نورانی کدوم یکی تون بود.
آن وقت ها احمد چهارسالش بود.
بعدها توی جنگ وقتی احمد فرمانده لشکر هشت نجف اشرف شد مادر گاهی یاد خوابش می افتاد و می گفت اون ماهی نورانی ، احمدم بود.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار سردار شهید حاج احمد کاظمی
#۲مردادماه سالروززمینیشدنتمبارک
🎈🎁🎊🎉🎂
#شهیدحاجاحمدکاظمی
هدیهبهروحپاکش #پنجصلوات
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#دلتنــــگ
ای هادی دلم...
☘دريايي كه در آن گام نهادي پر بود از صيادان،
☘ اما تو فقط خورشيد را مي ديدي و
پيش مي رفتي، 🍃اگر در دام اسيرهم مي شدي خود را
رها مي كردي كه باز پيش بروي.
🍃چه دستاني را كه نگرفتي و سوي روشنايي نبردي
🍀چه وجودهايي را كه از تور صيادان رها
نكردي و به دل دريا نسپردي
🍀چه زيبا رفتي ابراهیم....
گاه كه دلم مي گيرد ،
با خود مي گویم...
گفتنی نیست.....
.
.
گمنامیات را میخواهمُ بس....
#ابراهیم_دلها
#ابراهیم_هادی
#هادی_دلم
روزتون آرام و سرشار از یاد خدا و شهدا
🦋🦋🦋
974.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"
آقایِ امام رضا!
آرامتر ببر دلِ ما را، شکستنیست
💚تقدیم به صاحت مقدس امام رضا💚
💟صلوات خاصه حضرت رضا( ع)
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ما صَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
🌷اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدوآلِ مُحَمَّد🌷
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌹"کلنا عباسک یا زینب"💚
🌷در دفاع ازحرمت ما بخدا بیداریم
🌷دلی از جنس علی اکبر وقاسم داریم
🌷غم نباشد به دلت چون حرمت می ماند
🌷مرگ برما که اگر دست زتو برداریم
💚شادی ارواح پاک شهدای مدافع حرم صلوات💚
🌿🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌿🌻مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌿🌼وَعَجِّلفَرَجَهُــم
.
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
ازکـویرِخشك بـردریاسـلام
هـرنـفـس بـر زاده ى زهـراسـلام
بازمـیگـویم بـه توازراه دور
یاحـسـیـن بـن عـلـی ع
آقاسـلام
الْسَلٰامُ عَلَیْکَ یٰاابٰاعَبْدالّله الْحُسَین
ًً🍁کــَرًبلا🍁
برای دلی که کربلا نرفته بخوان:
" أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوَّء "
روزهایی خواهد آمد...
که من نخواهم بود 😔
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌸به مناسبت سالروز #تولد #شهید_احمد_کاظمی
🔹تاریخ تولد : ۲ مرداد ۱۳۳۸
🔹تاریخ شهادت : ۱۹ دی ۱۳۸۴
🌸مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
#سالروزولادت..🌸🎊🌸🎊🌸🎊🌸
#۲مردادماه سالروززمینیشدنتمبارک
🎈🎁🎊🎉🎂
#شهیدحاجاحمدکاظمی
هدیهبهروحپاکش #پنجصلوات
🌿🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌿🌻مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌿🌼وَعَجِّلفَرَجَهُــم
.
🦋🦋🦋
از ترس خشکم زد. نمی دونم چرا من انقدر از ساسان حساب میبرم. ساسانم نگاهش روی من قفل شد. آقای امیری نجاتم داد با دست زد پشت کمرم
_راه بیفت برو سمت اتوبوس بچهها پشت سر تو میان
چشمی گفتم و پا تند کردم به سمت اتوبوس صدای آقای امیری به گوشم خورد
_بچهها سریع ساکهاتون رو بردارید بریم تو اتوبوس صبحانه رو تو ماشین میخوریم.
با شنیدن اینکه گفت ساکها رو بردارید خواستم برگردم ساکم رو از ساسان بگیرم اما جرات نمیکنم از طرفی هم میدونم اینم یکی از بهانههاش میشه که ساکتم انداختی گردن من. به راهم ادامه دادم و اومدم تو اتوبوس صندلی پشت راننده رو انتخاب کردم که ساسان تو نگاه فرمانده پایگاه و رانندهها باشه کمتر منو اذیت کنه از شیشه اتوبوس نگاه کردم بچهها همه میدویدن به سمت اتوبوس اما ساسان آروم قدم برمیداشت و این کارش خیلی به نفع منه چون اگه زود بیاد تو اتوبوس برای اینکه قدرت مانور داشته باشه که منو اذیت کنه میگه بریم ته اتوبوس اما اینطوری بچه ها صندلیها رو پر میکنن اونم مجبوره که کنار من بنشینه. آخرین نفری که از پله اتوبوس اومد بالا ساسان بود هنوز همون نگاه تند و غلیظش رو به من داره. نشست کنارم کامل چرخید سمت من. چشمهاش رو ریز کرد
_مقصد این اتوبوس کجاست؟
کمی جا به جا شدم
_داداش گفتم که خرمشهر
کشدار پرسید
_کجای خرمشهر؟
هر دو دستم رو باز کردم
_همّه جاهای دیدنیش
ریز سرشو تکون داد
_مثلاً
من و منی کردم
خب اسمش روشِ دیگه یه شهر خرم و سرسبز میتونیم هرکجاش که دلمون خواست بریم
تهدید وار آهسته لب خونی کرد
ماهان میکشمت من و فریب میدی؟
دستپاچه گفتم
_داداش چه فریبی؟
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️