به در خونه که رسیدم آروم با انگشتم زدم به شیشه آشپزخونه چند لحظه بعد مامانم پنجره رو باز کرد _کیه؟ سرک کشیدم سمت پنجره _منم باز کن پنجره رو زدم سارا نفهمه من دارم میام خونه در باز شد وارد شدم رو به مامانم گفتم _چرا سارا خوب نمیشه تا کی میخواد ادامه بده مامانم نفس عمیقی کشید اتفاقا دیروز نوبت دکترش بود با بابات بردیمش دکتر، دکتر به خودشم گفت، گفت که تو خودت تلاش نمی‌کنی که خوب شی دوست داری که توی این شرایط بمونی مگه از این شرایطت سودی بردی؟ سارا فقط نگاه کرد و حرفی نزد دکتر بهش گفت تا خودت نخوای این داروهای ما چندان اثری روی تو نداره خودتم باید تلاش کنی. تو راهم که تا رسیدیم خونه من و بابات کلی باهاش حرف زدیم تو ماشین عکس العمل‌هایی نشون می‌داد که انگار قانع شده، ولی بارم نمی‌دونم چرا امروز بچه‌ام ریخت به هم _مامان خدا شاهده من هر کاری از دستم بر بیاد برای خوب شدن سارا انجام میدم الانم می‌خوام براش نذر کنم ان شالله خدا شِفاش بده که دل شم با من صاف بشه و خواهرم خوب شه دوباره مثل قدیما با هم دیگه بگیم بخندیم شوخی کنیم آه کشید و ساکت من رو نگاه کرد کشدار صدا زدم _مامان _جانم _شما چرا هیچ وقت تو صحبتهات اسم خدا و یا کلمه ان شاالله رو روبکار نمیبری سری به تاسف تکون داد _من انقدر عاشق و دلباخته بابات بودم و هستم که دین و اعتقاداتم رو به خاطرش کنار گذاشتم _فکر نمیکنی اشتباه کردی سرش رو ریز بالا و پایین انداخت _بله اشتباه کردم _خب توبه کن و دوباره بخدا رو بیار نفس بلندی کشید _دیگه خیلی دیره نه بخدا دیر نیست. آقای امیری فرمانده پایگاه ما داشت برامون صحبت می‌کرد می‌گفت ادامه دارد کپی حرام⛔️

قسمت دوم         درگلشن عشق و آب است                  #شهید 🕊      شیرازه ے سرخ انقلاب است                  #شهید 🕊      #زیباترین_قرار_گاه_شهدایے ⬅️ #زندگینـامہ 🔻 🌷#شهیدمحمدپورهنگ ڪـہ در خـانواده اے ایثارگر با دو برادر شهیدو آزاده تربیت شده بود در ۱۵ شهریور ۱۳۵۶در شهررے دیده به جهان گشود و پس از تحصیلات مقدماتے و متوسطه وارد #حوزه_علمیه_شهررے شد و سپس براے ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. 🌷شهےد پورهنگ ڪه دل در گرو انقلاب اسلامے و آرمانهاے آن داشت در مسیر دفاع از حرم اهل بیت(ع) وارد سوریه و پس از ۱۳ مـــاه حضور در این ڪشور مجروح شد. 🌷برای ادامه درمان به تهران بازگشت و ۳۱شهریور در بیمارستان بقیه اللّه به درجه رفیع #شهادت نائل آمد. 🌷پیکر مطهر این شهید گرانقدر هشتم مهرماه پس از تشییع، طواف بر مضجع شریف حضرت عبدالعظیم (ع) و اقامه نماز در حرم براے تدفین به قطعه ۴۰ بهشت زهرا(س) منتقل شد و در جوار برادر شهیدش احمد پورهنگ آرام گرفت. 🌷از شهید «محمد پورهنگ» دو دختر خردسالِ دوقلو به یادگار مانده است. 🖇شهید پورهنگ خطاب به دخترانش نوشته است: 🌷«فاطمه خانم و ریحانه خانم بابا! بدانید ڪه شما دو گل ، عشق من هستید. بدانید ڪه شما را به اندازۀ تمام ستارگان دوست دارم. اگر شما را تنها گذاشتم براے این بود ڪه فداے راه علے (ع) شوم. 🌷ڪودڪانے مثل شما به دست ڪثیف‌ترین و خبیث‌ترین حیوانات انسان‌نما قطعه‌قطعه مے شوند و به خدا من تحمل آن را ندارم» ” یـــادش گـــرامے  و            ”راهـــش پر رهــــرو باد“ ❅🌹❅ ادامه دارد👇👇

قسمت چهارم 🍁 فیلمــی از لحظات قبل از شهادت #محمدپورهنگ😢💔 🍁 ادامه دارد👇👇

قسمت پنجم #مدیونیم، بہ آن پدرانے ڪـہ، گذشتند از زندگے و فرزندانشان 📎پ ن: فاطمه خانم و ریحانه خانم نازدانه های شهید حاج محمدپورهنگ #شهید_حاج_محمد_پورهنگ🌷 ادامه دارد👇👇

قسمت ششم آنقدر حسرت دیدار تو دارم کہ نگو تو کجـــــایے پدرم تویی کہ از دنیا وهمہ متعلقاتش دل کنـــــدے ورفتی امروز از کوچہ ی دل تنگی من میگذرے #نازدانہ_هاے_شهید_مدافع_حرم #محمد_پورهنگ ادامه دارد👇👇

قسمت هفتم عاشقانه هاے دوقلو شهید مدافع حرم محمد پورهنگ💔 بخدا این لحظه قیمت نداره...😔 😭😭😭😭 🌷شهےد محمد پورهنگ🌷   یاد شهدا با صلوات🌷 ادامه دارد👇👇

قسمت هشتم 🎥کلیپ عکسهای شهیدمدافع حرم حجت‌الاسلام محمد پورهنگ شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات💔🌷 پایان

کم حرف می زد... سه تا پسرش شهید شده بودند. ازش پرسیدم: «چند سالته مادر جان؟» گفت: «هزار سال.»💔 خندیدم... گفت: «شوخی نمی کنم. اندازه هزار سال بهم سخت گذشته.» صداش می لرزید... مطمئنم وقتی از اون در رفتن بیرون گفتی خدا پشت و پناهتون.😭 مادر شهیدان🥀 #اختیاری 🥀💔

🤔 دین، دعواش سر چیه؟! 🔻 دین اصلاً سر ارتباط تو با خدا دعوا نداره ❗️ عشق و ارتباط با خدا که زوری نیست! 🔰 پس دین چی میگه؟! 📌 اگر چیزی غیر از این دربارهٔ دین به تو گفته‌اند، غلطه!