eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
105 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری که حاج قاسم خوند و در وصف یحیی السنوار و فرماندهان مقاومت هستش انتشار با ذکر 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻یحیی سنوار: ایران نبود ما هم نبودیم وقتی امت در سخت ترین زمان‌ها پشت ما را خالی کرد و تنها گذاشت؛ بله! ایران بود که به داد ما رسید 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
⭕️آقای ظریف، انتصاب غیرقانونیِ خودش را طوری جلوه داده که گویا پای یک دعوای جناحی در میان است! چرا نمی‌فهمند که قانونِ مصوب مجلس زیر پا گذاشته شده و این مسئله، هیچ ربطی به جبهه‌ی پایداری یا طیف سیاسیِ خاصی ندارد که حالا بخواهند منت بگذارند و عطوفت به خرج دهند که بله، باید با آنها هم ساخت! این موضوعِ واضح بیش از حد طولانی شده و خواست جدی ما از رئیس مجلس و نمایندگان، صیانت از اجرای قانون و عزل جناب ظریف و بازخواستِ رئیس جمهور است. انتشار با ذکر 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
باشه‌ای گفتم و قدم زنان اومدیم خونه از اوضاع خونه معلومه که مامانم با اصرار تونسته بابا رو راضی کنه نگاهم رو دادم به سارا لب خونی پرسیدم چی شد؟ سارا چشم‌ش رو گذاشت رو هم آروم لب زد _حله دوست داشتم به مامانم بگم حالا که بابا راضی شده اتاق رو خالی کنیم اما فضای خونه خیلی سنگینه ترجیح دادم حرف نزنم. ساسان بستنی‌ها رو گذاشت توی یک سینی آورد تو حال اول گرفت جلوی بابا _بفرما بابا بابا نگاه چپی بهش انداخت _ داری شیرینی اومدن اکرمو تو این خونه پخش می‌کنی ساسان سرش رو کج کرد _نه بابا یه همچین قصدی ندارم همینطوری رفتم یه خورده تخمه و بستنی خریدم بخوریم بابا دلخور سرش رو انداخت بالا روش رو از ساسان برگردوند _من نمی‌خورم ساسان هم اصرار نکرد سینی را گرفت جلوی مامان مامانم یه دونه بستنی برداشت و تشکر کرد. من و سارا هم از توی سینی بستنی برداشتیم مو خوردیم مامان خیلی آهسته لب زد باباتون ناراحت و عصبانیِ بیخیال تخمه خوردن شید یه وقت حرصش می‌گیره اوقات هممون رو تلخ می‌کنه ساسان رو کرد به من و آروم گفت _مامان راست میگه پاشو تخمه‌ها رو بذار تو کابینت چشمی گفتم و کاری رو که گفت انجام دادم فضای خونه خیلی سنگینه هیچ کسی جرات نمی‌کنه حرف بزنه رو کردم به مامانم _من میرم بخوابم _برو مادر شب بخیر پشت سر من ساسان هم شب بخیر گفت و اومد تو اتاق. تا در رو بست گفت _این بابا تا ازدواج من رو کوفتم نکنه دست بردار نیست همینطوری که از نردبون تخت دارم میرم بالا گفتم خودت رو ناراحت نکن تا اینجاش رو خدا درست کرده از اینجا به بعدشم رو هم درست میکنه..‌. ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزه‌های تعطیل داستان نداریم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 🖼 | اين همان موهبت «ولايت فقيه» است 🔸باسل از لبنان نوشته: يك «ايرانى» براى دفاع از مظلومين «فلسطينى» در «» به شهادت مى رسد ودر «عراق» هزاران نفر از عاشقان مقاومت براى نماز و تشیيع او مى آيند. | ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄┄┅┅❅🌸❅┅┅┄
🔹🍃🌹🍃🔹 ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃🔹ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃🔹ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🔹🍃🌹🍃🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم.. ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔷️به غیبت کردن خیلی حساس بود.. 🔶️شهید علی اکبر جوادی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 .
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ✋ عالم به عشق روی تو بیدار می‌شود هر روز عا‌شقان تو بسیار می‌شود وقتی سلام می‌دهمت در نگاہ من تصویر مهربانی تو تکرار می‌شود 💚✋ 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❤️ ❤️ جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ی شهادٺ گذاشتند و مردان مان موب در ساحٺ انتظار، سپید ڪردند و پیران مان بی تاب لحظه ی دیدارٺ از سرای دنیا ڪوچیدند؛ و دریغا که نیامدی یا مهدی😢 🌙✨💫 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❇️ 💚اَسیرِ عِشقِ حٌسِینَم اَسیرْ میمیرَم ❇️بِه شٌوقِ کَرببلاٰیَشْ حَقیر میمیرَم 💚لِباٰسِ نٌوکَریَت دِادهْ اِعتباٰر مَرا ❇️اَگر چِه نوٌکرَم اَماّ اَمیر میمیرَم.. 💚اَلسَلامُ عَليَڪ يا اباعَبدِالله ♡••♡••♡••♡••♡ 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
آهی کشید و زمزمه کرد _توکلت علی الله روی تختم دراز کشیدم ساسان صدام زد _ماهان _جانم داداش _میخوای بخوابی؟ _آره _بیا پایین بشینیم با هم حرف بزنیم _نمیشه بزاری برای صبح _من الان کلافه‌ام تو میگی بزار برای صبح _جون داداش خیلی خوابم میاد. صبحم میخوام برم مدرسه اون وقت اذیت میشم شب بخیر همچین چشم هام رو گذاشتم روی هم خوابم رفت به صدای اذان صبح که از مسجد بلند شد بیدار شدم از تخت اومدم پایین که برم دستشویی و وضو بگیرم نگاهم افتاد به ساسان که لب تختش نشسته. جلوش ایستادم _سلام تونستی بخوابی سرش روانداخت بالا _نه خوابم نرفت دلم براش سوخت عجب بابای بی فکری دارم من یه خودش میگه زنگ بزن ساسان رو پیدا کن بیاد بره به خواست دلش برسه. حالا که ساسان اومده اخم و تخم راه انداخته نفس عمیقی کشیدم و با تاسف گفتم _خیلی ببخشید که دیشب نتونستم پیشت بشینم _اشکال نداره تو هم میخوای بری مدرسه بایدبخوابی که صبح بتونی بیدار شی اومدم دستشویی وضو گرفتم دست صورتم رو خشک کردم آستین هام رو آورم پایین که یه وقت بابام بیدار نشه بفهمه آروم اومدم توی هال و وارد اتاق شدم ساسان سر سجاده نشسته و داره ذکر تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها رو میگه. منم کنارش ایستادم نمازم رو خوندم و دوباره اومدم روی تختم سرم رو آوردم پایین _داداش بخواب مریض میشی ها _ممنون ماها جان دراز کشیدم ان شاالله که خوابم ببره به خودم گفتم توکل بر خدا صبح به بابا میگم که این رفتارهاش داره ساسان رو میکشه یا سرم داد میزنه و یه به توچه میگه و یا یه فکری به حال این بدرفتاریهای های خودش میکنه... کپی حرام⛔️ جمعه ها و ایام تعطیل داستان نداریم