📸#ببینید | #عکسنوشت
🟣ولادت شهید مدافعحرم علی جمشیدی
🔸رفاقت با بچهها
🔸بچههای شر و شیطون
🔸مداحی با بلندگو شارژی
🔸مسئولیت دادن به بچهها
🎂#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💜اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💜
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🗓امروز ۱۵آبانمصادف با سالروزشهیدمحسنپورقاسمی
از بیهوده بودن و بیهوده #زندگی کردن تنفر و داشت و برای همین نذر کرده بود ۱۰۰ تا عراقی را بکشد و بعد
#شهید شود حدودا شش بار به جبهه رفته بود و بارها میزبان #مرگ هم شده بود. در نامه ای که به پدر خود
نوشته ازاین گفته بود که "بالا تر از علی اکبر و حسین (ع) نیست" و پدرش باید به شهادت او افتخار کند...
🍃اخرین باری که به جبهه رفته گویی همه میدانستند این آخرین بار است. همه چیز رنگ و بوی اخرین ها را داشت،
از اخرین باری که به مرخصی امد و قرار شد مدتی به استراحت مطلق بپردازد تا وقتی که زیربار نرفت و به جبهه برگشت و آن شب که نور سر تاپای وجود اورا فرا گرفت و خواب یکی از همرزمانش که حکم شهادت او را امضا کرد.
و پانزده آبان اخرین روزی بود که در این دنیای تنگ و تاریک گرفتار بودو به آسمان #پرواز کرد
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محسن_پور_قاسمی
تاریخ تولد : ٢ آبان ۱٣۴۰
تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱٣۶٢
محل شهادت : پنجوین
مزار شهید : روستای شاهد شهر شهریار
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
🦋🦋🦋
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#زندگی_به_رنگ_شهدا
بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه نمازهایمان را اول وقت بخوانیم . وقتی با هم بودیم که به جماعت نماز میخواندیم . وقتی هم از هم دور بودیم، تماس میگرفتیم و نماز اول وقت را به هم یادآوری میکردیم . اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیری که صدای اذان بلند میشد، ماشین را نگه داشته و در مسجد نمازمان را میخواندیم و بعد میرفتیم .
من اکثرا به همین دلیل از قبل وضو میگرفتم و همین را همیشه دوست داشتند . به شوخی به مادرشان میگفتند: خانم من دائمالوضوست .
راوی : همسر شهید
🌷شهید وحید فرهنگی والا🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
🦋🦋🦋
مادر! به جای تو زیارت کردم آقا را
بابا! هوای طرقبه امروز عالی بود…!
╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═
@mahfeleemamreza
╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
اطلاعات فردی
شهادت شهید حسن سهیلی
فرزند محمد
متولد 1364/06/29
محل تولد : سیروان
تاریخ شهادت : 1395/08/15
محل شهادت : پاسگاه دوچشمه مهران
مذهب : شیعه
دین : اسلام
وضعیت تاهل : متاهل
تحصیلات : کارشناسی
درجه : ستوانیکم
استان سکونت : ایلام
شهر سکونت : مهران
نوع استخدام : کادر
تاریخ حادثه : 1395/08/15
استان حادثه : ایلام
محل دفن ایلام
🦋🦋🦋
#روایتگندهلاتیکهدرپیادهرویاربعینتوبهکرد
بدون چاقو و قمه بیخ شلوارم از خانه بیرون بروم. پرستارهای بیمارستان نزدیک خانهمان دیگر به بخیه زدن بدن من عادت کرده بودند. خلاصه یا میزدم یا میخوردم. یا کلانتری بودم یا بیمارستان. فقط یک چیزی را بگویم که خودتان تا تهش را بروید. زمانی که پلیس امنیت طرح جمع آوری ازادل و اوباش را برای برقراری امنیت در محلهها اجرا میکرد، سراغ من هم آمدند. دستگیرم کردند، زنجیر به پایم بستند و دور گردنم آفتابه انداختند و در محله چرخاندند. این یعنی من به ته ته خط رسیده بودم. راستش حالا خجالت میکشم از مرور آن روزهای زندگیام اما باید بگویم. برای اینکه جوانترها بخوانند و بدانند که امام حسین (ع) همه جوره اش را خریدار است، حتی اگر بدترین آدم روی کره زمین باشی باز هم امید هست برای تغییر.
*ماجرای نفرین مادر و پرچم دوران نوجوانی
«گفتم داستان پرچم حضرت علی اکبر (ع) را بعداً برایتان می گویم. حالا وقتش است.» وقتی پای حرفهایش بنشینی انگار کارت راحت میشود. برایت تیتر می زند، مقدمه میگوید. مثل نویسندهها اول، از آخر قصه شروع میکند و بعد با یادآوری یک نشانی دوباره تو را میکشد به آخر داستان زندگیاش و میگوید: «آن شب که گفتم مادرم مرا نفرین کرد، یادتان هست که گفتم یک پرچم دستش بود که رویش یا علی اکبر (ع) نوشته شده بود؟ این پرچم حکایتها داشت. ۱۲ ساله بودم. محرم بود و اهالی محل...
#کپیحرام⛔️
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:الاحزاب🦋
#آیه:47
#القاری:الاستاد:حامدعلیزاده
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
#روایتگندهلاتیکهدرپیادهرویاربعینتوبهکرد
محل مشغول سیاه بندان کوچهها و من هم سرگرم بازی. در سیاه بندان سهیم شدم و دستمزد مشارکت من پرچم یا حضرت علی اکبر (ع) شد. پرچم را به خانه آوردم و به برادرها گفتم بیایند جلوی خانهمان تکیه حضرت علی اکبر (ع) علم کنیم؟ با عشق تکیه را علم با عشق تکیه را علم کردیم. تکیه تبدیل به هیات شد و من هم خادم نوجوان هیاتمان شدم. برای عزاداران حسینی چای میریختم و نوکری میکردم. اما چند سال بعد طوری در باتلاق گناه فرو رفته بودم که حتی روی آمدن به هیاتی که خودم بانیاش بودم را هم نداشتم. آن شب که مادرم مرا نفرین کرد و سرش را لای همان پرچم گرفت و گریه کرد، خاطرات راه اندازی هیات از ذهنم گذشت و دلم لرزید.»
*از ردکردن پیشنهادهادی کلان شرخری تا آغازی دیگر
نظرکرده امام حسین (ع) حالا با افتخار از آخر قصه زندگیاش میگوید: «وقتی برگشتم دیگر آن محمدرضای سابق نبودم. مادرم در همان نگاه اول باورم کرد. مادرها عمق نگاه فرزندانشان را از حفظند. خدا خیلی امتحانم کرد. تا چند وقت پیشنهادهای کلان شرخری بود که چپ و راست به من میدادند. اما همه را رد کردم و شدم کارگر ساده یک کارخانه بلور سازی. از محرم سال بعد سرم را بالا گرفتم و بعد از سالها به هیات حضرت علی اکبر (ع) رفتم. با افتخار چای ریز و کفش جفت کن گریه کن های امام حسین (ع) شدم و هنوز هم هستم. از ۷ سال قبل تا امروز پیاده روی اربعین و روز اربعین برای من حکم سالگرد تولد را دارم و هر جا باشم خودم را به این مسیر آسمانی میرسانم.»
#کپیحرام
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اهمیت تبلیغ برای امام زمان (عج)
تلنگری به آنهایی که تبلیغ امام زمان انجام نمیدهند پول دارند ، وقت دارند ، موقعیت دارند
و...
🌹
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
👈 دو قدم تا خدا
💬 «فاصله ما تا خدا، فقط یک قدم است…»
از ما پرسیدند: راه رسیدن به خدا چند قدم است؟ پاسخ آمد: دو قدم؛ یکی عبور از دنیا و محرمات، و دیگری عبور از نفس و خواستههای بیمنطق.
اما عارفی گفت: چرا طولانیاش میکنی؟ میان انسان و خدا تنها یک قدم فاصله است، و آن هم عبور از خود است…
این همان عالیترین مرحله هجرت است؛ گذشتن از هوای نفس و رسیدن به حقیقت.
#استاد_انصاریان
3.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️سه چیز را مخفی کن...
🎙علامه حسینی طهرانی(قدس سره)