eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✊او ایستاد پای امام زمان خویش 🕊به مناسبت سالروز شهادت "بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃 هر دو چشمهای حقیقت بین بازی داشتند انگار که مثل آب خوردن غیب میدیدند و از شدت آنکه این دیدن برای آنها طبیعی و معمولی بود، آن دیده ها را به راحتی و‌خیلی فاش بیان می کردند. 🍃 اگر اینقدر دیدن حقایق عالم که برای امثال ما است برای آنها آسان و طبیعی نبود لااقل کمی خصوصی تر و با احتیاط بیشتری آن حقایق را بیان می کردند، نه مثل که چند لحظه قبل از شهادتش، خطاب به کاظمی پشت بیسیمی که می دانست ضبط میشود و در آینده همه آن را میشنوند بگوید «احمد!بیا اینجا که اگر بیایی دیگر دلت نمیخواهد برگردی!» 🍃 اما حکایت حمید از مهدی هم جالبتر است، او چند وقتی قبل از شهادتش وصیت نامه ای مینوسد که در آن آینده را به تصویر میکشد و انگار که از پشت پرده ای از پرده های عالم خبر بدهد می گوید:«دعا کنید که خداوند را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که تمام می‌شود و رزمندگان سه دسته می‌شوند: دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از آن پشیمان‌اند. دسته‌ای که راه بی‌تفاوتی در پیش‌گرفته و غرق زندگی مادی می‌شوند و دسته‌ای که به گذشته می‌مانند و احساس وظیفه می‌کنند و از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.» 🍃 برادر مهدی باکری، عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم. 🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست عاقبت بخیر باشیم♥️ ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱٣٣۴ 📅تاریخ شهادت : ۶اسفند۱٣۶٢ 📅تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٩٩ 🥀مزار شهید : مفقود الاثر 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
هم که به افراد زیادی داده بود، ۱۸۰ را با می‌برد. ما از این جریان اصلاً . یکی از دوستانش بعداز شون به ما گفتند هیچ وقت از خیرش در .😭😭😭 🍃🌷🍃 به روایت از دوست آقا جواد حیدری : ما در شهرک مهدیه جنوبی اسلامشهر بچه محل بودیم. البته بنده سه سال از ایشان بزرگ‌تر هستم و در بسیج به نوعی پیشکسوت مهدی بودم. 🍃🌷🍃 ایشان از شیمیایی مقدس بود که در مقطعی مشکل عود کرد و نتوانست کار سنگین انجام دهد. ( یدالله مهدی درست یک سال قبل مرحوم شد) 🍃🌷🍃 به دلیل و همین طور سرطان کوچک‌ترش میثم که چند سال درگیر آن بودند، مجبور بود از کار کند و بکشد. 🍃🌷🍃 ما جواد (ع)🌷بودیم و حدود ۲۰ پیش هم جوادالائمه (ع)🌷را در همین کردیم. این خود مهدی بود. چون خودمان با دست و پنجه نرم کرده بودیم، گفتیم کاری برای انجام دهیم. 🍃🌷🍃
هم که به افراد زیادی داده بود، ۱۸۰ را با می‌برد. ما از این جریان اصلاً . یکی از دوستانش بعداز شون به ما گفتند هیچ وقت از خیرش در .😭😭😭 🍃🌷🍃 به روایت از دوست آقا جواد حیدری : ما در شهرک مهدیه جنوبی اسلامشهر بچه محل بودیم. البته بنده سه سال از ایشان بزرگ‌تر هستم و در بسیج به نوعی پیشکسوت مهدی بودم. 🍃🌷🍃 ایشان از شیمیایی مقدس بود که در مقطعی مشکل عود کرد و نتوانست کار سنگین انجام دهد. ( یدالله مهدی درست یک سال قبل مرحوم شد) 🍃🌷🍃 به دلیل و همین طور سرطان کوچک‌ترش میثم که چند سال درگیر آن بودند، مجبور بود از کار کند و بکشد. 🍃🌷🍃 ما جواد (ع)🌷بودیم و حدود ۲۰ پیش هم جوادالائمه (ع)🌷را در همین کردیم. این خود مهدی بود. چون خودمان با دست و پنجه نرم کرده بودیم، گفتیم کاری برای انجام دهیم. 🍃🌷🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🍃در یڪے از عملیات ها در شهر در حالے ڪه تڪفیرے با موشک هاے بسیار پیشرفته و نسل ۲ " اهدایے ها و ها به جبهه النصره و ارتش آزاد" ادوات زرهے رو به آتش میڪشید و به همین علت هم هیچ تانک و نفربرے جرات مانور قدرت در آن عملیات رو نداشت 🍃به آقا مهدے اطلاع مے دهند ڪه عده اے از رزمندگان فاطمیون شده اند و به دلیل آتش سنگین دشمن و از جمله استفاده از موشک هاے هدایت شونده تاو ، امڪان جابجایے وجود نداره 🍃این فرمانده شجاع بدون تردید و مصلحت اندیشے هاے دنیوے سراغ یک نفربر میره و با علم به اینڪه ممڪنه مورد اصابت قرار بگیره و زنده زنده در بسوزه ابراهیم وار، وارد آتش میدان دشمن میشه و تک و تنها به سراغ مجروحین میره و همه اونها رو یڪے یڪے سوار نفربر میڪنه و به سلامت بیرون میاد 🍃پ.ن: امام صادق علیه السلام میفرمایند: سه ڪس اند ڪه شناخته نشوند جز در سه جا: ۱- شناخته نشود جز به هنگام خشم ۲- شناخته نشود جز به وقت نبرد ۳- و دوست شناخته نشود جز به وقت نیاز 🍃بحارالانوار: جلد ۷۵ صفهه۲۲۹ 💐
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🍃نامردانِ ؛ زمانی که چشم های نیمه گشوده ات را دیدند، تاب نیاوردند و از هراس آن چشم های امیدوار ؛ تیر آخر را بر سرت زدند و همچون شهیدت آغوش را لبیک گفتی... 🍃تو؛ تازه دامادِ شهیدی! آخر روز عقدت به شهادت رسیدی و این نیز عروسی آسمانی بود برای تویی که همیشه خود را مدیون حسینِ فاطمه میدانستی. مخصوصا آن زمان هایی که تمام کارهای را به تنهایی میکردی و در آخر با تواضع گوشه ی هیئت می ایستادی و میکردی♡ 🍃ثابت کردی خود را و خدا نیز خریدار عاشقانه هایت شد. شهیدِ خدایی! میشود رسم عاشقی کردن را نیز به ما بیاموزی؟! 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٧ مرداد ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ خرداد ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : مجلس شورای اسلامی 🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام خدا🖐 بر دستهـ👐ـایے ڪه خاڪ🐾 را خانـ🏡ـۀ خـ😇ـدا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (مائده/۶۷) ای مردم ؛ من در تبليغ آن‏چه خداوند بر من نازل فرموده، كوتاهى نكرده‏ و اكنون سبب نزول آيه را بيان می‌كنم: همانا جبرئيل از سوى سلام (نام خداوند) سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانى آورد كه در اين مكان به ‏پا خيزم و به هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه (علیه‌السلام) و و من در ميان امت و پس از من است، جایگاه او نسبت به من، مانند جایگاه هارون است نسبت به موسى (علیه‌السلام) ؛ جز اين‏كه پيامبرى پس از من نخواهد بود. منابع: فرازی از خطبه غدیر خم ۱ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ای مردم؛ در انديشه كنيد و ژرفاى آن را دريابيد و بر نظر كنيد و از متشابهات آن پيروى ننماييد، به خداوند سوگند كه ‏‌ها و آن را روشن نمی‌كند مگر همين‏كه دست و بازوى او را گرفته و بالا آورده‌ام و اعلام می‌‏دارم: هر آن‏ كس كه من سرپرست اويم، اين (علیه‌السلام) اوست و او (علیه‌السلام) فرزند ابی‌طالب (علیه‌السلام)، و من است ؛ و او حكمى از سوى خداست كه بر من فروفرستاده است. منابع: فرازی از خطبه غدیر خم ۹ 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ دلنوشته‌ای‌ چه کسی پای برگ ماموریتت برای پراندن چُرت اهل زمین امضا زده بود!؟ فرزندان کدام تبار در لحظه بی سر شدنت به استقبال آمدند که اینقدر شده ای؟ عطر وجود کدام فرزند زهرا(س) نفست را مسیحایی کرده بود؟ غبار قدم های کدام ش‌هید بی سر بر سر و تنت نشسته بود که بوی می دهی!؟. محسن جان! سواد کدام مکتب و درس کدام استاد، با سرخی خون و فریاد با حنجر بریده را به تو آموخت؟ پا جای پای چه کسی گذاشتی؟ راز و رمز جهانگیر شدن جوانمردی و مرامت را در کجای قصه جانسوزت جست و جو کنیم؟ در وداع آخرت و گلبوسه های غیرت و محبتی که بر شانه های نشاندی؟ در سینه ای که برای عمه سادات(س)سپر کردی؟ در لحظه اس‌ارت با آن شکوه ات؟ یا در سرخی خ‌ونی که از حنجرت بر زمین ریخته شد!؟. گمانم وقتی مشهور شدی که قصه ات به رسید!. گمان که نه، اگر کمی فکرم را عمیق کنم مطمئمن می شوم که قصه سرت، قصه ات را مَثل شهر و شهره عالم کرده است... دست روی بودن و نبودنت، از قفا بریدن و نبریدن سرت، عریان شدن پیکر بی سرت و یا زبانم لال باران تنت و یا دواندن اسب های نعل تازه زده بر پیکرت، نمی گذارم و می گذرم، تا همانجایی که ات به سر رسیده است برای گُر گرفتن جانمان بس است. داستانت به خودی خود شد و گریاند چشمهای یخ زده در قطب و تجدد و روز مرگی ها را، و جلا داد جان های مانده در ترافیک سنگین داشته ها و نداشته ها را، و پراند چُرت خواب مانده در عمق را، معجزه کرد تن بی سرت و سر بی پیکرت. Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ جان نبودت درد و زارم بدان خسته شدم سنگینه بارم زمان و هجر تو کوبیده قلبم پناهی نیست جز پروردگارم Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
🌷 💠عشقی فراتر از فوتبال 🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. ...💙 این عشق در آن روزها تب رایجی بود. 🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک جدی پیدا کرده بود. 🌷 🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های می خرید. 🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 ای دور گردنش بود. تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با آشنایی ویژه ای نداشت. 🔰تقریبا کسی علاقه به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم . پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود. 🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد شده بودند. 🔰اما محمودرضا به خدمت سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای دیگر فراخ تر شده بود. برای 🌷 : حسین نصرتی : ۱۳۶۰/۹/۱۸ : تبریز : ۱۳۹۲/۱۰/۲۹ : سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق 🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹 ....🌸🎉🌸🎉🌸 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ 🍃دل که به یارت دهی؛ عاشق که شوی؛ جانانت میشود همانی که زمان و مکان بهر وصال او؛ تفاوتی ندارد. تمامِ تنت چشم میشود تا بیابی اورا؛ دل، تنگِ آغوشش میشود و آرام را از روزگارت میگیرد. 🍃فرقی ندارد شام باشد یا . بقیع باشد یا اصلا در همین تهران، پاک که باشی؛ دل که وصل شده باشد، رزق میشود شهادت آنهم با امضای . برادرت را خدا در سال ۶۷ میان عملیات مرصاد گلچین کرد و تو نیز راه برادر را در پیش گرفتی؛ محافظ مجلس بودی و با افراد زیادی رو به رو میشدی؛ بارها و بارها آسیب دیدی و آزارت دادند اما سکوت کردی و آرام گرفتی تا مبادا وظیفه خود را نسبت به این نظام خدشه دار کنی... 🍃ورد زبانت بود که میخواهی شوی؛ عشق به عقیله ی بنی هاشم دیدگان زمینی ات را بسته بود و آن ها را به آسمان گشوده بود. مشغول انجام خدمت بودی، که تروریست های تکفیری ناجوانمردانه از پشت حمله کردند؛ همچون همیشه تو و دوستانت فداکارانه میان میدان بودید؛ به فاطمه ی زهرا(س) اقتدا کردی و از ناحیه صورت مجروح شدی، بر زمین افتادی اما وجودت تمام تلاشش را میکرد تا بایستد و نگذارد تکفیری ها لحظه ای آرامش مردمِ را برهم زنند... 🍃نامردانِ ؛ زمانی که چشم های نیمه گشوده ات را دیدند، تاب نیاوردند و از هراس آن چشم های امیدوار؛ تیر آخر را بر سرت زدند و همچون شهیدت آغوش را لبیک گفتی... 🍃تو؛ تازه دامادِ شهیدی! آخر روز عقدت به شهادت رسیدی و این نیز عروسی آسمانی بود برای تویی که همیشه خود را مدیون حسینِ فاطمه میدانستی. مخصوصا آن زمان هایی که تمام کارهای را به تنهایی میکردی و در آخر با تواضع گوشه ی هیئت می ایستادی و میکردی♡ 🍃ثابت کردی خود را و خدا نیز خریدار عاشقانه هایت شد. شهیدِ خدایی! میشود رسم عاشقی کردن را نیز به ما بیاموزی؟! 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٧ مرداد ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ خرداد ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : مجلس شورای اسلامی 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
قسمت اول #شهید دفاع مقدس محمد جواد روزی طلب 🍃🌷🍃 در تاریخ ۲۸ 1342# در شهر شیراز درخانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ایشان هم هست. 🍃🌷🍃 خانواده بود. دوران نوجوانی  را در شیراز و در محله سیل آباد به سر برد و در دبیرستان ابوذر به تحصیل پرداخت. 🍃🌷🍃 ایشان با انقلاب اسلامی در سلمان و جوادالائمه🌷 هفت تنان به پرداخت و مهمی در با های ضدانقلاب داشت. 🍃🌷🍃 در فرهنگی و ادبیات شیراز، ایشان آفرینی کرد، با تحمیلی به عنوان به آبادان رفت و تا سال 61 داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم در فتح المبین محمد حسن روزی طلب کوچکترِایشان به رسید و پس از 15 در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد. 🍃🌷🍃 ایشان چند ماه بعد که به تازکی به رسمی پاسداران پیوسته بود با عبدالحمید حسینی که در شیراز به عنوان زمان (عج)♡ معروف است، ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 حاصل این ازدواج فرزند به نام های ، و محسن است در اسفند 1362#، محسن  خانواده  در 15# سالگی در خیبر و در مجنون به رسید. 🍃🌷🍃 ایشان در پاسداران های متعددی مانند و تیپ امام سجاد(ع)🌷  و پذیرش فارس را عهده دار شد. 🍃🌷🍃 از چهره ها در استان فارس بود که در مقابل نفاق سید علی محمد دستغیب در دهه 60# ایستاد و به خاطر این مورد و و شتم این باند قرار گرفت. 🍃🌷🍃 در سال 1365# و با مستقل 35 حسن (ع)🌷 پرسنلی این تیپ را بر عهده گرفت و در کربلای 4 شرکت کرد. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم اولم ، در فتح‌المبین به رسید و او و دیگر از پس از 13 در خاک عراق پیدا شد، تمام مقدمات ازدواج فراهم شده بود اما از به رسید.😭 🍃🌷🍃 همسرم بعد از که قرار بود داماد شود منزل را ۹ و روز چراغانی کرد و خودم نیز با انجام و قرآن را بر خود آسان کردم.😭 🍃🌷🍃 محسن هنگام تنها 15 داشت، از 13 به رفت و با اینکه و سال داشت اما در داشت، در سال‌های 1360# تا 1362# در بود و در خاک عراق به رسید. 🍃🌷🍃 سومم، پس از که بزرگ خود را به کرده و در سن 18 وارد شد و در همان 18# سالگی نیز با سید عبدالحمید حسینی ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 پس از خود به رفت و در کربلای 5 به خود و  از دست دادن برای بسیار بود.😭😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇