قسمت سوم
به روایت از همرزم #شهید :
يك شب آمدم مسجد ،گفتم #داوود را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كنم اما قسم خوردم و گفتم: در درگيري #نجف با آمريكاهايي كه قصد #ورود ادوات نظامي به داخل #حرم اميرالمومنين (ع) ⚘ را داشتند ،درگير شديم . #داوود هم #شهيد شد.😔
🍃⚘🍃
يكي از #همرزمان داود كه #جانباز شده بود مي گفت: در عراق كه بوديم به #داود گفتم چه آرزويي داري؟ جواب داد مثل #سيد الشهدا⚘ وقتي #شهيد مي شوم#سر در #بدن #نداشته باشم و مانند #شهداي گمنام #جنازه ام برنگردد.😭
🍃⚘🍃
#داوود #عزيزترين دارايي خودش يعني #جانش را براي #خدا و در #راه خدا از دست داد #خدا هم آرزوي او را اجابت كرد، #تركش خمپاره اي كه بهش #اصابت كرد #سرش را #جدا كرد و وقتي #شهيد شد #سر در #بدن #نداشت.😭
🍃⚘🍃
#پيكرش هم كه كه برنگشت و مادرش #چشم انتظارش مانده 😔.. همرزمی مي گفت چند بار #صلوات نذر كرد پرسيدم چرا اينقدر صلوات نذر كردي از جنگ مي ترسي؟!!! #داوود گفت: نذر كردم كه به معركه #جنگ برسم...😭
🍃⚘🍃
#داوود كه #شهيد شد #شهيد حسام ذوالعلي غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود كه باهم #شهيد بشوند...
اما طولي نكشيد #پنج سال بعد اين دو #رفيق دوباره به #رسيدند...!😭
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
و یکی دیگر از این #تاثیرات : پسرم #بهزاد با وجودی که #مستأجر بود و #حقوق کمی داشت اما هر وقت به #روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین #زنان #بی سرپرست روستا #تقسیم کند.
🍃🌷🍃
دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای #بهزاد 😭😭
🍃🌷🍃
#بهزاد خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای #فرهنگی در روستا #تشویق می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. #والیبال ورزش مورد #علاقه اش بود.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش میگفت، محدوده ای که #بهزاد می رفت چون خیلی #خطرناک بود کمتر کسی از #همرزمانش به آن #منطقه می رفتند . اون روز که با ماشین #نیروها را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد
بعد از پیاده کردن نیرو، نیروهای داعشی ماشین #بهزاد را به #رگبار می بندد .#همرزمش می گوید: هنگامی که #بهزاد #شهید شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از #سرداران آنان را زدیم و زود برویم #جسدش را برداریم و #سرش را #جدا کنیم .😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
#آخرین بار که می خواستن برن #سوریه، #احمدرضا #دست هاش رو دور گردن #پدرش انداخته بود و #گریه می کرد و #ازشون #جدا نمی شد 😭 خود همسرم هم از کار احمد رضا #تعجب می کردند.😭😭
🍃🌷🍃
#خداحافظی خیلی #سختی بود برامون😭 بچه ها خیلی #ناراحتی و #دلتنگی می کردند 😭 بالاخره همسرم #خداحافظی کردند و #رفتند.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید فرید کاویانی لرد هم درتاریخ ۱۳۹۵/۵/۱۰# در #سوریه به آرزویش که همانا شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
زادگاهش، روستای لرد، شهرستان خلخال.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
به روایت از همسر #شهید :
هر سال ظهر #تاسوعا پدر #شهید طبق نذرشان #سفره ی #امام حسین علی.و از #هیئت #حضرت ابوالفضل علیه السلام دعوت می کردندو با احترام و اکرام از آنان پذیرایی می کردند.
#شهید هم طبق نذری که داشت #مسئولیت توزیع غذا را به عهده می گرفت. در #ظهر #تاسوعا قبل از توزیع غذا مقداری از نذر را #جدا و #تاکید کردندکه میخواهم شام برای همکاران و پرسنل وظیفه ببرم.
🍃⚘🍃
#صبح روز #عاشورا خانواده همگی جهت عزیمت دادن #هیئت به سمت بارگاه ملکوتی #حضرت امامزاده شاهرضا⚘مهیا شدند که #شهید هم در این جمع حضور داشتند.
🍃⚘🍃
اما راس ساعت #8 صبح طی تماس تلفنی از ستاد# نیروی انتظامی دهاقان جهت مقابله با #اشرار در شهرستان سمیرم فراخوانده شدند.
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم
و یکی دیگر از این #تاثیرات : پسرم #بهزاد با وجودی که #مستأجر بود و #حقوق کمی داشت اما هر وقت به #روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین #زنان #بی سرپرست روستا #تقسیم کند.
🍃🌷🍃
دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای #بهزاد 😭😭
🍃🌷🍃
#بهزاد خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای #فرهنگی در روستا #تشویق می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. #والیبال ورزش مورد #علاقه اش بود.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش میگفت، محدوده ای که #بهزاد می رفت چون خیلی #خطرناک بود کمتر کسی از #همرزمانش به آن #منطقه می رفتند . اون روز که با ماشین #نیروها را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد
بعد از پیاده کردن نیرو، نیروهای داعشی ماشین #بهزاد را به #رگبار می بندد .#همرزمش می گوید: هنگامی که #بهزاد #شهید شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از #سرداران آنان را زدیم و زود برویم #جسدش را برداریم و #سرش را #جدا کنیم .😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷