eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🟢شهید مدافع‌حرم حبیب الله ولایی ♨️بخشنــــدگی ☘همسر شهید نقل می‌کند: یکبار حاج حبیب مأموریتی به لبنان رفته بود و در آنجا فردی که ظاهراً مشکلی با حفاظت اطلاعات داشته، به حاج حبیب که خودش هم از نیروهای حفاظت بود، اصرار می‌کند که باید از اینجا بروید! ❤️حاجی می‌گوید بگذارید صبح شود، بعد می‌روم اما آن آقا پافشاری می‌کند که شبانه باید از اینجا بروید. حاجی هم چیزی نگفته و برمی‌گردد. می‌گذرد تا اینکه حاجی در مأموریت سوریه، فرمانده‌ی یک بخشی می‌شود و برحسب اتفاق، آن آقا هم در همان بخش بوده است. ☘وقتی به آن آقا می‌گویند قرار است زیردست کسی شوی که از لبنان وی را برگرداندی، فکرش را هم نمی‌کرده که در سوریه زیردستش شود اما بعد از معرفی‌شدن به همدیگر، حاج حبیب او را بخشید و این بخشندگی یکی از خصوصیّات بارز حاجی بود. 🎂 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🍬اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🍬 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📨 🔴شهید مدافع‌حرم غلامعلی تولی 📀راوے: همسر شهید تمام زندگیم با شهید، شیرین و خاطره‌انگیز بود. یکی از جالب‌ترین خاطرات‌مان، زمانی بود که در شهرستان گالیکش زندگی می‌کردیــــم؛ دو فرزند داشتیم که سه‌ساله و یک‌ساله بودند👶🏻 شهید تولی به مأموریتی سه‌ماهه رفته بود؛ من نه نامه‌ای از او دریافت کرده بودم و نه تلفنی زده بود. یک روز فرزندانم را در منزل گذاشتم و به قصد خرید نان به سر کوچه رفتم🛍🍞 داخل کوچه که شدم، از دور مردی را دیدم که یک ساک به روی دوشش گذاشته بود و با ریش‌های بلند به سمت من می‌آمد🪖🎒🚶‍♂ توجه نکردم تا اینکه با صدای بلند مرا "عزیــــــــز" صدا کرد! متوجه شدم که غلامعلی است💚😀 باور نمی‌کردم چون خیلی تو این چندماه سختی‌کشیده بودم. متوجه نبودم که داخل کوچــــه‌ام، خودم را به سمتش انداختــــم و هر دو شــــروع به گریــــه کردیــم💔🥲 تا اینکه خانمی در را باز کرد و گفت چی شده؟ غلامعلی گفت هیچی خانم! همسرمــــه☺️ با همین حالِ گریه به خانه رسیدیم. من به‌قدری هیجان داشتم که یادم رفت اصلا برای چی بیرون آمده بودم! نان هم نگرفتم🤭 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💌 🟢شهید مدافع‌حرم صمد فاتح نژاد ♨️جانبازِ جامانده از قافله شهدا 💚حاج صمد علاقه‌ی خاصی به شهدا و مراسم شهدا داشت. با توجّه به وضعیت جسمانی‌اش که جانباز قطع نخاعی بود، تا خبر یا دعوتی برای مراسم شهدا می‌رسید، حتماً حضور پیدا می‌کرد. 🌺در تشییع شهدا حتما سهمیه گل از تابوت شهید داشت؛ از روی ویلچر دستش به بالای تابوت نمی‌رسید ولی حتما اشاره می‌کرد که گل من رو بکَن و بده! چندروزی با گل شهید خوشحال بود و عشق‌بازی می‌کرد. خدا رو چه دیدی شاید حکمت شهادت در همین بود و بابی برای شهیدشدن است! 💚یکبار پرسیدم صمدجان! قبل از جانبازی هم گل برمی‌داشتی؟ جوابش برام جالب بود. گفت: بله برمی‌داشتم ولی نَه مثل تو! من کلّی گل از تابوت می‌کندم و نگه می‌داشتم؛ نَه یک شاخه نسیه و نیم‌قواره که تو می‌کَنی میدی. راستش را بخواهید داشتیم از مراسم تشییع برمی‌گشتیم و یه گل نصفه‌نیمه بیشتر نتونستم بکَنَم! خیلی شلوغ بود. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🪴اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🪴 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
یاد خاطرات عاشقان خدا نام : منوچهر نام خانوادگی : سعیدی نام پــــدر : مرتضی نام جهادی : العباس تاریخ تولد : ۱۳۵۹/۰۷/۰۱ - قروه دیـن و مذهب : اسلام شیعه وضعیت تأهل : متأهل شـغل : پاسدار ملّیت : ایرانی تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۳/۱۰ - اَلرّمادی🇮🇶 مــزارکردستان روستای میهم قروه کتاب :حلقه‌ی وصل» 💌 🌹شهید مدافع‌حرم منوچهر سعیدی منوچهر ساعت یازده شب زنگ زد!📞 گفت: داداش امیر بیــــا ، باید جایی بریم مسیرش دوره نمی‌خوام تنها برم گفتم مگه کجا میخوای بــــری؟🧐 گفت: شهــــرری با موتــــــــور رفتیم💨🛵 خانه یک پیرزن و پیرمرد سالخورده👴🏻 سیستم گرمایشی آنها از کار افتاده بود🔥 بعد از مــــدتی مشکل را برطرف کردیم و برگشتیم🚶‍♂ در راه گفتــــم: داداش! تو چه تعهدی داری که نصــــف شب این همــــه راه رو می‌کوبــــی واســــه کــــار مــــردم، بدون این که دستمزدی دریافت کنی؟🤔 منوچهر گفت: این ها پدر و مادر شهید هستند اگه پســــرشــــان زنــــده بــــود، به ما احتیــــاج پیــــدا نمی‌کردنــد! پس ما وظیفه داریم به آنها کمک کنیم ما در قبــال شهــــــــدا مدیونیــــــــم♥️ 💬راوی: برادر شهید ....🕊🕊 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📨 🟣شهید مدافع‌حرم جوادعلی حسناوی 🔷فرمانده‌ی سخاوتمند 💜دوست شهید نقل می‌کند: زمان‌هایی که با شهید حسناوی بودم، گاهی اوقات می‌دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می‌کنه، دست خالی برنمی‌گشت. یکبار در بازار کربلا داشتیم غذا می‌خوردیم که شخصی آمد و گفت من گرسنه هستم. 🦋جواد هم همه‌ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کم و کاستی برای آن شخص نیز سفارش داد. بهش گفتم آخه تو از کجا می‌دونی یارو فیلم بازی نمی‌کنه؟! 💜جواد گفت: «من به فیلمش کاری ندارم. مگه وقتی ما از خدا چیزی می‌خواهیم، او نگاه می‌کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرَمش می‌بخشه، نَه لیاقت ما.» من در آن لحظه، تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت! 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🍹اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🍹 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📨 🌕شهید مدافع‌حرم ستار عباسی 🔷جلوگیری از سقوط یک شهر مهم 🌻پدر شهید نقل می‌کند: در یکی از عملیاتهای مهم برای مقابله با تروریست‌ها اگر ستّار حضور نداشت، بدون تردید یکی از حسّاس‌ترین شهرهای سوریه سقوط می‌کرد و تبعات آن بسیار سنگین می‌بود. 💙یکی دیگر از کارهای شهید عباسی این است که یکی از ژنرالهای عراق به او می‌گوید«شما به ما بپیوندید و هر مقام و درجه و پولی بخواهید، به شما می‌دهیم که پیش ما باشید و به بچه‌های ما آموزش دهید»! 🌻ستّار هم با بصیرتی عمیق در قبال این پیشنهاد می‌گوید«اگر تمام جهان را به من بدهید، یک وجب از خاک ایران را به تمام جهان نمی‌دهم؛ در ضمن من سرباز آقای خامنه‌ای هستم و جز در این لباس نمی‌توانم خدمت کنم؛ چرا که همه‌ی ایمان و توانایی من در سربازی برای ولایت فقیه است.» 💙سردار سلیمانی هم که این را می‌شنود، ستّار را می‌بوسد و با شوخی می‌پرسد «چرا نرفتی؟» ستّار می‌گوید: «چطور بروم؟ من ایرانی هستم، سرباز ولایت و رهبر هستم.» سردار نیز ستّار را تشویق می‌کند. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🦋🦋🦋
📖 تقوای ایشون برای حقیر درس های زیادی داشت به کرات شاهد بودم با نهی از منکر خاص خودشون جلوی غیبت رو میگرفتند. 🔹اگر صحبت از فرد غایبی میشد، اگر فرد غایب رو می شناختند، به نحوی سعی میکردند او را تبرئه کنندمثلا اگر بدی او گفته میشد حاج رضا میگفت :"نه، حالا اینطور ها هم نیست..." ‼️اگر میدید بازهم جلسه به غیبت ادامه میدهد، بلند صلوات میفرستاد به طوری که همه ساکت شوند،باز اگر ادامه میدادند ایشون صلوات میفرستاد انقدرصلوات میفرستاد تا گوینده خجالت میکشید و ادامه نمیداد نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود،هم موثرواقع میشد.. 🖋 شهید همیشه روی آمادگی جسمانی خودشون کار میکردن هر روز به پیاده روی و ورزش می پرداختند از ایشون پرسیدیم که حاج آقا شما چرا انقدر ورزش می کنید که شهید فرزانه در پاسخ به ما گفتند: ما اگر اعتقادمون اینه امام زمان (عج) به سرباز نیاز دارند باید ورزش کنیم و از آمادگی جسمانی برخوردار باشیم چون آقا سرباز تنبل نمی خواهند. 🕊سالروزولادت: ۱۳۴۳/۳/۲۲ 🕊سالروزشهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۲۲ مکان‌شهادت:حلب‌سوریه ..🌸🎉🌸 🦋🦋🦋 🆑🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💌 🔴شهید مدافع‌حرم ابراهیم اسمی پدر شهید نقل می‌کنند: یه‌روز با ابراهیم صحبت کردم و بهش گفتم: به دوستم گفته‌ام که پسر من ، ابراهیم ، مدافع‌حرم است. ابراهیم بعد از شنیدن این جمله چنان برافروخته شد و گفت: چرا به مردم میگویی من مدافع حرمم؟ من سربار مدافعان حرمم ؛ باباجان! مدافع‌ِ حرم‌بودن کار هر کسی نیست و لیاقت میخواهد و من سربار اهل بیت‌ام ، نَه مدافع‌حرم ! قول بده که زین پس به کسی نگویی من مدافع حرم هستم! نام : ابراهیم نام خانوادگی : اسمی نام پــــدر : مؤمنعلی تاریخ تولد : ۱۳۷۲/۰۳/۱۵ - فردیس🇮🇷 دیـن و مذهب : اسلام ، شیعه شـغل : پاسدار ملّیت : ایرانی تاریخ شهادت : ۱۳۹۹/۰۴/۱۷ - بوکمال🇸🇾 مزار:کرج،گلزارشهدای‌بهشت‌سکینه(س ) ...🕊🕊🌹🌹 •┈••✾•🌿 هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 💫اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ💫 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌹🕊🥀🕊🌹🕊🥀 ✍📃 💐اوایل به خاطر فرزند کوچکمان می‌گفتم نرو اما می‌گفت: «اجازه بده من برم». به خاطر همین گفتم که برو و تو را به حضرت زینب(س)امانت می‌سپارم تا او ازتو مراقبت کند و از خداوند می‌خواهم صبر حضرت زینب(س) را به من هم عطا کند. من به دلم افتاده بود که حاج‌ سیدرضا در این راه به شهادت خواهد رسید. می‌دانستم اگر به سوریه برود دیگر برنمی‌گردد.من قبل از اینکه بخواهم با حاج‌ سیدرضا ازدواج کنم، به تمام این مسائل فکر کرده بودم و از همان اولین روز ازدواج و تشکیل زندگی مشترک آمادگی شنیدن خبر شهادت همسرم را داشتم. کاملاً آماده بودم در این راه هر اتفاقی برای حاج‌ سیدرضا بیفتد. 🌷حاج‌ سیدرضا سه بار به سوریه ‌رفت. اولین بار که اعزام شد، ۴۰ روز آنجا ماند و برگشت. دفعه دوم مجروح شد و در نهایت برای سومین بار در حلب سوریه به شهادت رسید.😭 ✏️راوی:همسر شهید 💐ولادت : ۱۳۴۸/۰۱/۱۵ شهرلیلان 🥀شهادت : ۱۳۹۵/۰۴/۲۳ حلب،سوریه 🌹🕊 ....🕊🕊🌹 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✍📄 🌷شهید حسین معماری قبل از اعزام به عراق در سوریه مجروح شد و از کتفش ترکش هم درآوردند ولی به جز من و خانواده اش کسی خبر نداشت. 🌹دو سال اخیر کلا در عراق مستقر بود که اوایل مردادماه،جمعه شبی پایگاهشان در منطقه آمرلی مورد حمله پهپادهای قرار میگیرد و دو نفر از نیروهای ایرانی حاضر درآنجا به شدت مجروح میشوند که پس از انتقال به ایران ۱۵ روز در بیمارستان بستری بود و بر اثر شدت جراحات در نهایت به فیض رسید. 💐در مورد شهید هم چیزی دستمان نرسیده چون عنوان کردند به دلیل شدت انفجار در محل علاوه بر پیکرش تمامی وسایل و متعلقات نیز از بین رفته است. ✏️راوی:عمـو بزرگوار شهید 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📨 🌕شهید مدافع‌حرم رضا دامرودی 🎙راوے: همسر شهید 🦋رضا روی انتخاب اسم دخترش حساس بود؛ چون معنی و مفهوم اسم برایش مهم بود. بین اسامی، سه‌تا اسم گلچین شد و قرار شد بنویسیم و بگذاریم بین صفحات قرآن و یکی رو انتخاب کنیم. 🌻روز اول ماه رمضان، رضا یک‌دفعه گفت «دخترمون قراره تو ماه رمضان، ماه نیایش و بندگی به دنیا بیاد؛ «نیایش» هم اسم قشنگی هست.» برای اسم‌های دیگه چند وقت فکر کرده بودیم؛ اما این اسم ناخودآگاه به ذهن رضا آمد. نوشت و وسط قرآن گذاشت. 🦋یکی از کاغذها را برداشتم و آن را باز کردم؛ رویش نوشته بود «نیایش». هنوز هم آن چندتا اسم را که با دستخطّ رضا نوشته شده و وسط قرآن هست، دارم. نیایش، تنها یادگار رضا موقع شهادت پدرش فقط ۱۵ماهش بود. 🎂 فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋
‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 📨 🌕شهید مدافع‌حرم مهدی حسینی 🔷خط‌شکنی در حماه سوریه 🌟همرزم شهید روایت می‌کند: آقامهدی خیلی شجاع بود. آخرین روزهای مانده به شهادتش که اوضاع شهر حماه به هم ریخته بود، ما در مقرّ نیروهای مدافع‌حرم در نزدیکی منطقه جبل زین‌العابدین حضور داشتیم. مسلّحین خیلی سریع پیشروی می‌کردند و همه‌جا را تصرّف کرده بودند. 🦋بعد از ظهر بود که تکفیری‌ها تقریباً به یک‌کیلومتری ما رسیدند. مردم بومی هم در حال تخلیه‌ی منازل بودند و کلّ نیروها روحیه‌شون پایین اومده بود و اگر مقرّ ما از دست می‌رفت، انگار کلّ شهر حماه از دست رفته بود. 🌟در همین گیر و داد بودیم که دیدیم ماشین‌هایی با محمول توپ۲۳ با سرعتِ هرچه تمام به سمت دشمن در حال حرکت‌اند. از شجاعت این ماشین‌ها کلّ نیروهای‌مان روحیه‌ی عجیبی گرفتند و همگی توان دوباره ای بدست آوردند. طرّاح حرکت این ماشین‌ها آقا مهدی بود و خود آقامهدی در ماشین اول، پشت فرمان نشسته بود و خط‌شکنی می‌کرد. 🦋بعد از این حرکت و با پشتیبانی آتش این هشت ماشین و با حمله‌ی دوباره، نیروهای مدافع‌حرم موفق شدند تکفیری‌ها را به نقطه‌ی اوّل خودشون بازگردانند. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 📨 🌕شهید مدافع‌حرم مهدی حسینی 🔷خط‌شکنی در حماه سوریه 🌟همرزم شهید روایت می‌کند: آقامهدی خیلی شجاع بود. آخرین روزهای مانده به شهادتش که اوضاع شهر حماه به هم ریخته بود، ما در مقرّ نیروهای مدافع‌حرم در نزدیکی منطقه جبل زین‌العابدین حضور داشتیم. مسلّحین خیلی سریع پیشروی می‌کردند و همه‌جا را تصرّف کرده بودند. 🦋بعد از ظهر بود که تکفیری‌ها تقریباً به یک‌کیلومتری ما رسیدند. مردم بومی هم در حال تخلیه‌ی منازل بودند و کلّ نیروها روحیه‌شون پایین اومده بود و اگر مقرّ ما از دست می‌رفت، انگار کلّ شهر حماه از دست رفته بود. 🌟در همین گیر و داد بودیم که دیدیم ماشین‌هایی با محمول توپ۲۳ با سرعتِ هرچه تمام به سمت دشمن در حال حرکت‌اند. از شجاعت این ماشین‌ها کلّ نیروهای‌مان روحیه‌ی عجیبی گرفتند و همگی توان دوباره ای بدست آوردند. طرّاح حرکت این ماشین‌ها آقا مهدی بود و خود آقامهدی در ماشین اول، پشت فرمان نشسته بود و خط‌شکنی می‌کرد. 🦋بعد از این حرکت و با پشتیبانی آتش این هشت ماشین و با حمله‌ی دوباره، نیروهای مدافع‌حرم موفق شدند تکفیری‌ها را به نقطه‌ی اوّل خودشون بازگردانند. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💌 🌹شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور 🔸ایوب چندماه قبل از شهادتش، برای سفر کاری به ترکیه رفته بود. نمازهاش رو تو هتل نمی‌خوند. میگفت معلوم نیست اینجا چه کارهایی کرده‌اند! شاید نجس باشه! هتل‌دار بهش گفته بود اولین ایرانی‌ای هستی که میبینم برای نماز صبح هم مسجد میری. همه اون ساعت، مست از دیسکوها بیرون میومدند! 🔸ایوب یه مسجد پیدا کرده بود که نمازهاش رو میرفت اونجا میخوند. با اینکه مسجد اهل تسنّن بود ولی با چندنفر رفیق شده بود و هدایتشون کرده بود. با یه‌نفر از کشور هلند دوست شده بود و به سمت شیعه دعوتش کرده بود. بهش گفته بود برو سرچ کن نهج البلاغه رو پیدا کن، بخون ببین علی علیه‌السلام چی گفته؟! بهش دعای کمیل رو هم نشون داد! 🎁🌸🎉🌸 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💌 🟢شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور ♨️سفر کاری به ترکیه 🪴ایوب چندماه قبل از شهادتش، برای سفر کاری به ترکیه رفته بود. نمازهاش رو تو هتل نمی‌خوند. میگفت «معلوم نیست اینجا چه کارهایی کرده‌اند! شاید نجس باشه!» 🌷هتل‌دار بهش گفته بود «اولین ایرانی‌ای هستی که میبینم برای نماز صبح هم مسجد میری. همه اون ساعت، مست از دیسکوها بیرون میومدند!» 🪴ایوب یه مسجد پیدا کرده بود که نمازهاش رو میرفت اونجا میخوند. با اینکه مسجد اهل تسنّن بود ولی با چندنفر رفیق شده بود و هدایتشون کرده بود. 🌷او با یه‌نفر از کشور هلند دوست شده بود و به سمت شیعه دعوتش کرده بود. بهش گفته بود «برو سرچ کن نهج‌البلاغه رو پیدا کن، بخون! ببین علی علیه‌السلام چی گفته؟!» حتی ایوب بهش دعای کمیل رو هم نشون داد. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🌾اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🌾 🦋🦋🦋 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
📨 🔴شهید مدافع‌حرم محمدحسین مرادی 🔷به یاد شهید بهشتی 🎈پدر شهید روایت می‌کند: وقتی که مادرِ محمدحسین او را باردار بود، ماجرای هفتم تیر و شهادت بهشتی و یارانش پیش آمد. همان زمان همسرم به من پیشنهاد کرد اگر نوزادمان پسر بود، نامش را به یاد شهید بهشتی، «محمدحسین» بگذاریم. 🦋دو ماه و چندروز بعد هم محمدحسین به دنیا آمد. پسرم نامش را از یک شهید گرفت و با عشق و یاد شهدا زندگی کرد و عاقبت خودش نیز به شهادت رسید. 🎈محمدحسین حین جنگ تحمیلی بزرگ شد و در برخی از این اعزام‌ها، او که شاید چهارسال بیشتر نداشت، به بدرقه‌ی رزمنده‌ها می‌آمد و به شکل نمادین، اسلحه روی دوشش می‌انداخت. یکبار وقتی من جبهه بودم، محمدحسین همراه برادرِ بزرگش دنبال تشییع جنازه‌ی یک شهید رفته و سر از بهشت زهرا علیهاالسلام درآورده بودند! 🦋آن زمان او هنوز مدرسه هم نمی‌رفت و برایمان عجیب بود که با چه برداشتی این همه راه را همراه تشییع‌کنندگان رفته است! عشق و علاقه به شهدا از همان زمان در دلِ این بچه جوانه زده بود. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💌 🌹شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور 🔸ایوب چندماه قبل از شهادتش، برای سفر کاری به ترکیه رفته بود. نمازهاش رو تو هتل نمی‌خوند. میگفت معلوم نیست اینجا چه کارهایی کرده‌اند! شاید نجس باشه! هتل‌دار بهش گفته بود اولین ایرانی‌ای هستی که میبینم برای نماز صبح هم مسجد میری. همه اون ساعت، مست از دیسکوها بیرون میومدند! 🔸ایوب یه مسجد پیدا کرده بود که نمازهاش رو میرفت اونجا میخوند. با اینکه مسجد اهل تسنّن بود ولی با چندنفر رفیق شده بود و هدایتشون کرده بود. با یه‌نفر از کشور هلند دوست شده بود و به سمت شیعه دعوتش کرده بود. بهش گفته بود برو سرچ کن نهج البلاغه رو پیدا کن، بخون ببین علی علیه‌السلام چی گفته؟! بهش دعای کمیل رو هم نشون داد! 🎁🌸🎉🌸 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 🦋🦋🦋 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 📨 🌕شهید مدافع حرم احمد قنبری 🔷خــــادم الحسیــــن 🎙راوے: مادر شهید محله مان مسجدی نداشت. زمینی را وقف ساخت‌ مسجد صاحب‌الزمان(عج) کرده بودند. مردم محل از این موضوع خیلی خوشحال بودند. شبهای جمعه تکه‌موکتی را در همان زمین پهن میکردند و زنان و مردان باایمان محل برای اقامه‌ی نماز به آنجا می‌رفتند🕌 احمد هم که از ۶سالگی اهل نمازخواندن بود، در آن زمان ۱۲سال بیشتر نداشت. شبهای جمعه کِتری بزرگ آب‌جوش و لیوان و چایی را روی فُرقونی می‌گذاشت و به آنجا می‌رفت تا به نمازگزاران چایی بدهد. همیشه نگران دستان کوچک و جثه‌ی کودکانه‌ی احمد بودم که‌ مبادا آبجوش روی او بریزد☕️🤭🫖 یک شب، نمازم را تمام کردم که با صدای گریــــه‌ی احمــــد، هراســــان به حیــــاط رفتــــــــم😨 گفتم: احمد جان! مادر به فدایت! چه شده؟؟ چقدر گفتم مراقب باش! آخرش آبجــــوش روی‌ات ریخــــت؟😭 بدنش را وارسی کردم و خبری از سوختگی نبود اما یک‌بند گریــــه می‌کــــرد🙄 گفتم: مادر، دلم هزار راه رفت! چه شده؟ چــــرا گریــــه‌ می‌کنی؟😭 احمد گفت: مادرجان! وقتی به خانمها چایی می‌دادم، یکی از خانم‌ها به من گفت: «خــــادم الحسیــــن»!💚 آری! اینگونه پس از شهادتش، شهید مدافع حرم احمد قنبری آخرین طواف حرمش را دید و لقب "خادم الحسین" برای همیشه بر او باقی ماند!🕊 🎂 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 •┈┈••✾❀🕊🦋🕊❀✾••┈┈• 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
📨 💠شهید منوچهر سعیدی مادر شهید نقل می‌کنند: منوچهر در سن دوسالگی بیماری سختی به اسم فلج اطفال گرفت؛ دوستانش که همه دچار این بیماری شدند یا مردند یا فلج شدند! منوچهر را برای درمان به استان همدان پیش دکتر شوشتری بردیم. دکتر از درمان منوچهر ناامید شد. دارو نوشت و گفت: ببریدش خانه🏠 پیش هر دکتری می‌بردیمش، جوابمان می‌کرد. او را در اتاق خواباندم؛ رویش را پوشاندم،خیلی حالش بد بود. با خودم گفتم: اگر قرار است بمیرد، لااقل در خانه خودمان بمیرد😞 وقتی همه درب‌ها را بسته دیدم، به سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه‌السلام متوسل شدم. گفتم: آقاجان! شما اُم‌ّالمصائب هستید! پسر من فقط دوسال دارد، آرزویم اینه فدایی شما و اهل‌بیت بشه! آقا هم جواب ما را داد و منوچهر حالش خوب شد و بعد از دوهفته در کمال ناامیدی پسرم بهبود یافت🥰 بردیم پیش دکتر معالجش، گفت: این یک معجزه است؛ کسانی که این بیماری را می‌گیرند یا می‌میرند یا فلج می‌شوند. پس از سی‌سال از آن بیماری، عشق منوچهر به اهل بیت از او یک مدافع واقعی ساخت تا بتواند به اندازه دستهایش، پرچم دفاع از حرم را بالا نگه دارد🕊 🎂 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ✍📃 🌷یک روز شهید یاسین رحیمی گفت:اگر یک روز از طرف بنیادشهید یک پرچم ایران آوردند و تحویل خانواده ام دادند در جریان باشید که من شهید شده ام. همیشه می خندید و به شوخی می گفت: «دعا کنین شهید بشم.» و ما هم با خنده می گفتیم : «خدا کنه شهید بشی.» 🥀بالاخره دعای ما مستجاب شد و یاسین شهید شد، بعد از آن بود که متوجه شدیم دعای خیر همیشه مستجاب می شود حتی اگر به شوخی باشد. آن طور که من شنیده ام نحوه شهادت یاسین به این شکل بوده است که طی درگیری مستقیم با داعش مورد اصابت ترکش و گلوله قرار می گیرد.زمانی که من پیکرش را دیدم چیزی از بدنش باقی نمانده بود. پیکر یاسین را به معراج شهدای مشهد انتقال دادند.🕊😭 ✏️راوی:عمو شهید 🌹 🕊 •┈🌷پنج شنبه است 🌹 رویاد کنیم... 🌺با و یک ... 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
‍ ‍ ‍ 🌷 💠خوابی که رویای صادقه بود 🔰تازه بادنیای آشناشده بودم. اوایل اصلا باور نمیکردم که بخوادازهمه نعمتهای دنیوی دست بکشه📛 و در دیار غریب بادشمنان بجنگه👊 🔰تا اینکه، یکی از های ماه بعداز عاشورای سال۹۴خواب عجیبی دیدم🗯 توعالم رویا دیدم در یه مصلای بزرگ با دیوار های سفیدرنگ ساخته اند. معماری این مصلی خیلی زیبا بود😍 🔰همه رزمندگان باحالتی کاملا محزون😔 ومتضرعانه اقتدا به سردار حاج قاسم کرده بودن حاج آقا باحالتی کاملا معنوی👌 ودرحال قنوتش اشک ریزان😭 دعای «ربنا امنا سمعنا منادی ینادی» رومیخوندن 🔰وهمه هم صدایی میکردن یک دفعه تابوتی⚰ آوردن که پیکر یه شهید🌷بود حاج اقا وسایر رزمندگان احترام ویژه ای به این کردن. متعجبانه 😟پرسیدم این شهیدکیه⁉️ 🔰آقاسردارگفتن ، که بیدار شدم. فکرم تاوقت مشغول بود. بعدازادای نماز جمعه📿 و عصر در مصلی٬مکبر گفتن امروز شهیدی داریم ازدیار عشقـ❤️ که ظهر عاشور است. 🔰منم که شرکت درتشییع شهدا رو رفتم. وقتی بنراین شهید🌷رودیدم کاملامنقلب شدم😭مخصوصا وقتی تابوتشو دیدم و اسم شهید رو خوندم خوابم تعبیرشد وتامسیر خونه 🏘فقط گریه کردم😭 🔰اولین این شهید در 🌷 با مادروخواهرش آشنا شدم درمراسم اومدبه خوابم وبه مراسمش دعوتم کرد😍مسجدی که نمیشناختم توکدوم مسیره تو عالم معنا راهشو نشونم داد الانم با مادر وخواهرش ارتباط💞 دارم. 🔰حسن ختام این ام ازت ازته دل❤️ممنونم که دستموگرفتی؛ شفاعتم کن🙏. 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
‍ ‍ 🌷 💠خوابی که رویای صادقه بود 🔰تازه بادنیای آشناشده بودم. اوایل اصلا باور نمیکردم که بخوادازهمه نعمتهای دنیوی دست بکشه📛 و در دیار غریب بادشمنان بجنگه👊 🔰تا اینکه، یکی از های ماه بعداز عاشورای سال۹۴خواب عجیبی دیدم🗯 توعالم رویا دیدم در یه مصلای بزرگ با دیوار های سفیدرنگ ساخته اند. معماری این مصلی خیلی زیبا بود😍 🔰همه رزمندگان باحالتی کاملا محزون😔 ومتضرعانه اقتدا به سردار حاج قاسم کرده بودن حاج آقا باحالتی کاملا معنوی👌 ودرحال قنوتش اشک ریزان😭 دعای «ربنا امنا سمعنا منادی ینادی» رومیخوندن 🔰وهمه هم صدایی میکردن یک دفعه تابوتی⚰ آوردن که پیکر یه شهید🌷بود حاج اقا وسایر رزمندگان احترام ویژه ای به این کردن. متعجبانه 😟پرسیدم این شهیدکیه⁉️ 🔰آقاسردارگفتن ، که بیدار شدم. فکرم تاوقت مشغول بود. بعدازادای نماز جمعه📿 و عصر در مصلی٬مکبر گفتن امروز شهیدی داریم ازدیار عشقـ❤️ که ظهر عاشور است. 🔰منم که شرکت درتشییع شهدا رو رفتم. وقتی بنراین شهید🌷رودیدم کاملامنقلب شدم😭مخصوصا وقتی تابوتشو دیدم و اسم شهید رو خوندم خوابم تعبیرشد وتامسیر خونه 🏘فقط گریه کردم😭 🔰اولین این شهید در 🌷 با مادروخواهرش آشنا شدم درمراسم اومدبه خوابم وبه مراسمش دعوتم کرد😍مسجدی که نمیشناختم توکدوم مسیره تو عالم معنا راهشو نشونم داد الانم با مادر وخواهرش ارتباط💞 دارم. 🔰حسن ختام این ام ازت ازته دل❤️ممنونم که دستموگرفتی؛ شفاعتم کن🙏. ....🌿🌺🌸🌺🌿🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• ‍ 💌 🟢شهید مدافع‌حرم جبار عراقی ♨️شفایافته امام کاظم علیه‌السلام 🎙راوے: همسر شهید 👶🏻مادر آقاجبار سه‌دختر داشت اما هرچی پسر به دنیا می‌آورد، در همان کودکی فوت می‌کرد تا اینکه خدا به ایشان، جبار را عطا کرد. 😢جبار در گهواره بود که در گلویش یک غده بوجود می‌آید و حال جبار به شدت خراب می‌شود و پدر و مادرش هرکاری می‌کنند، بهتر نمی‌شود. ⚰تا اینکه روزی جبار به شدت تب و گریه می‌کند و بعد از چندساعت، جبار خاموش می‌شود و پدرش یک پارچه‌ی سفید روی گهواره می‌کشد که یعنی جبار فوت کرد! 😭مادر جبار که این صحنه را می‌بیند، به شدت گریه و زاری می‌کند و درحالیکه باران می‌بارید، در حیات می‌نشیند و گریه و زاری می‌کند! 🤲مادرش به شدت به امام موسی کاظم علیه‌السلام ارادت داشت و همیشه مراسم روضه در خانه برای امام کاظم می‌گرفت. مادر جبار به امام کاظم دخیل می‌کند که ای امام! جبار مرا به من برگردان! 💚در همان گوشه‌ی حیات، مادرش گریه‌کنان آرام می‌گیرد و برای چندلحظه خوابش می‌برَد و در خواب می‌بیند که یک مرد نورانیِ سوار بر اسب، دارد می‌آید. 💐و مادر جبار در خواب می‌گوید: آقا! مواظب باش جبار زیر اسبت نماند! آن مرد اسب‌سوار به ایشان می‌گوید: مادر! مگه جبار را نمی‌خواستی؟خب اینم جبار! بردار! 😳مادر جبار از خواب بیدار می‌شود و سَمت جبار می‌رود و پارچه را از روی گهواره برمی‌دارد و در کمال بُهت و حیرت، می‌بیند جبار دارد دست و پا می‌زند و غده‌ی چرکین گلو باز شده و پارچه خونی شده است و هیچ اثری از غدّه نیست! 👕مادر جبار از شدت خوشحالی سلام و صلوات می‌فرستد که همه فامیل و همسایه‌ها می‌آیند و وقتی قضیه را می‌بینند، هر کسی گوشه‌ای از لباس جبار را برای تبرّک می‌برَد. 🕌جبار، نذر‌شده‌ی امام موسی کاظم علیه‌السلام بود و سرانجام در راه دفاع از حریم حضرت زینب علیهاالسلام به شهادت رسید! 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💐اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈ 💌 🔵شهید مدافع‌حرم ذاکر حیدری 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📀راوے: فرزند شهید 🎈پدرم سال۱۳۶۱ عضو سپاه پاسداران شده بود. بار‌ها به جبهه رفته و جانباز ۲۵درصد بود. شیمیایی هم بود اما پیگیر پرونده جانبازی‌اش نمی‌شد. موج‌گرفتگی هم داشت. وقتی اثرات موج بروز می‌کرد، آن لحظه معلوم نبود چه کار می‌کند! هیچ‌چیز یادش نمی‌ماند. نمی‌گذاشت این صحنه‌ها را ببینیم. بعد از اینکه حالش خوب می‌شد، می‌گفت: ببخشید شما را ناراحت کردم. 🎈از مهم ترین ویژگی‌‌های بابا یکی این بود که دائم‌الوضو بودند؛ هیچوقت بدون وضو بیرون نمی‌رفتند. نماز اول وقت را هم ترک نمی‌‌کردند و سحرگاهان ما با صدای قرآن ایشان از خواب بیدار می‌شدیم. هرروز بعد از نماز صبح سوره اَلرّحمن را قرائت می‌‌کرد. هنوز هم صدایش در گوشم هست. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ❄️اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❄️ ┈ 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📨 🟣شهید مدافع‌حرم محمد هادی نژاد 🔷خدمات جهادی به مردم محروم ❄️خدمات جهادی شهید هادی‌نژاد به مردم محروم آغاجاری متعدد است. محمد هادی‌نژاد و گروه جهادی‌اش تمام مدارس تحت پوشش طرح هجرت را در شهرستان، مرمّت کردند و کار برق‌کشی و لوله‌کشی این مدارس را بدون دریافت ریالی دستمزد انجام دادند. ☔️تعمیر سرویس‌های بهداشتی مساجد و برق‌کشی و لوله‌کشی خانه‌های محرومین از جمله دیگر فعالیت‌های این گروه جهادی بود. محمد کاملاً فنی و در کار تاسیسات، استاد بود. ❄️چند روز قبل از اعزام به سوریه، سقفِ ریزش‌کرده‌ی یک خانواده دیگر را بدون هیچ دستمزدی تعمیر کرد. محمد وقتی فهمید یک پیرمرد و پیرزن مستضعف در خانه‌شان حمام ندارند، سریع دست به کار شد و علاوه بر ساخت حمام و تهیه آبگرمکن، سرویس بهداشتی‌شان را به طور کامل بازسازی کرد. به‌یادشهیدمدافع‌حرم‌محمدهادی‌نژاد ....🌸 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷