eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌨 🗓امروز ۱۰ بهمن ‌۱۴۰۰ مصادف با سالروز: 🦋ولادت شهید محمدکاظم توفیقی شبی بذکر علی از لبم عسل می ریخت بروی دفتر شعرم قلم غزل می ریخت دل شکسته ی من با علی علی گفتن برای مشکل خودطرح راه حل می ریخت به یادصحن نجف سینه درطپش افتاد چقدردل که به پایت درآن محل می ریخت مرا اسیر خودت کرده ای تو تنها با ملاحتی که از آن حُسن لم یزل می ریخت برای درک تو دریای عشق در کامم خدادوقطره عطش کاش لااقل می ریخت من ازتبارتوهستم به آن نشان که خدا غبارِ پای تو را در گلم ازل می ریخت : با دیده شبی ندیده ها را دیدم بی پرده تمـام ماسـوا را دیدم ایوان نجف نشسته بودم که سحر در وجه علی ذات خـدا را دیدم ..🕊🕊 🎈اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🕊⚘ ◽️خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه‌ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. ◽️حاج حسین خرازی بی‌قرار بود اما به رو نمی‌آورد. خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی‌سیم‌چی را صدا زد. ◽️حاجی گفت: هر جور شده با بی‌سیم، تورجی‌زاده را پیدا کن (شهید تورجی‌زاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود. ◽️خلاصه تورجی‌زاده را پیدا کردند. حاجی بی‌سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. ◽️تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد؟ ◽️وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه‌ها دارند تکبیر می‌گویند، خط را گرفته بودند. عراقی‌ها را تار و مار کردند. ➕تورجی خونده بود: در بین آن دیوار و در🥀 زهــرا صدا می‌زد پدر 🕯 دنبال حیـدر می‌دوید🥀 از پهلویش خون می‌چکید🕯 زهرای من، زهرای
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💌 اولین‌بارے ڪه حاج‌حسن رفت سوریه🇸🇾 مجــــروح شد؛ زمانی‌ڪه برگشت🇮🇷 رفتــــم عیــــادتــــش🤍 بعد از ڪلے صحبت‌ڪردن بهش گفتم: حاجے به نظرت بَــــس نیست؟! اون زمان به اندازه ڪافے جبهه رفتی🧨 الآنم ڪه رفتے سوریه و اینجورے شدے! بسّــــه دیگــــه،خستــــه نشــــدی؟😒 حاج‌حســــن اولش سڪوت ڪرد؛ بعدش یه نگاهے به آسمون ڪرد⛅️ و آهے از تهِ دل ڪشید💔 و گفت: شما ڪه نمی‌دونید جــــون‌دادن رفیق تو بغلت یعنے چی!! نمی‌دونید دیدن رفیقایے ڪه بخاطر من یا رفقاے دیگه‌شون، خودشون رو مینداختنــــد روے میــــن⛓⚙ ڪه بقیــه سالم بمونند یعنے چی!! آیا این اِنصــافــه ڪه من بمونم‼️ 📀راوے: دوست شهیــد 🦋🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ حضرت‌ برادر سوگند به تیغه آفتاب و قسم به مهربانی چشمامت... بی یادت هیچ طلوعی را ندیدم که آخرین کلامِ شب‌هایم و اولین واژه در صبح هایم نامِ توست... ❤️ 🦋🦋🦋
۲ یکی‌از دوستام‌ بهم‌ گفت مرتضی رو قبلا دیدم ادم‌ قابل اعتمادی نیست اهل خلافه و چندباری بازداشت رفته حتی ی بار یکی دوسال زندان بوده ازش دوری کن این سرتاسر برات دردسره اما اهمیتی به حرفهای دوستم ندادم بهش گفتم تو حسادت میکنی و چون مرتضی نیومده با تو داری میترکی، هر چی دوستم‌گفت اشتباه میکنی حرفهای بدتری بهش زدم و باهاش بیشتر دعوا کردم دست اخرم ی روز که مرتضی رو دیدم تمام‌ ماجرا رو براش گفتم مرتضی خیلی عصبانی شد و گفت دروغه منم که فکر میکردم حرفهای مرتضی ایه قرانه چشم و گوش بسته قبول کردم بعد از اون ماجرا دیگه دوستم‌ نزدیکم نیومد حتی وقتی میرفتم پیشش فاصله میگرفت ازم با یکی از دوستای صمیمی مون حرف زدم که گفت شبنم بهت حقیقت رو گفت منم‌ مرتضی رو میشناسم ولی تو نمیخوای باور کنی من از اولم هیچی نگفتم چون میدونستم عاقبتش اینه بنظرم دروغ میگفتن و حسادت میکردن تا اینکه ادامه دارد...
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ خوشتیپ بودند ، خوش چهره ، شاید هم مدلینگ و مانکن اما روح شان آسمانی تر از این حرفها بود که اسیر این دنیا شوند ....👆 🪴 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ 🌹 جانم امام رضا(ع) 🌹 جانم امام جواد(ع) در بغل امروز یکى قرص قمر دارد رضا(ع) بر زبان شکر خداى دادگر دارد رضا(ع) بارگاه زاده موسى(ع) چراغان ،مى شود در حریمش جشن میلاد پسر دارد رضا(ع) 🌹میلاد پر برکت 🌹 نور چشم امام رضا(ع) 🌹 امام جواد(ع) مبارک باد.
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 😍✨ _در‌عشق،‌تو‌اقتدا‌به‌زهرا‌کردی_ صد‌پنجره‌نور،‌بر‌جهان‌وا‌کردی_ _آرامش‌و‌رستگاری‌دنیا‌را_ _در‌خیمه‌چادرت‌مهیا‌کردی_💛✨(: 🖤 🦋🦋🦋
در ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۶۸ در محله منبع آب اهواز در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدر او رزمنده‌ی هشت سال دفاع مقدس جانبار سردار پاسدار رمضان ظهیری است. دارای ۴ برادر و فرزند سوم خانواده بود که در سال ۸۷ به عضویت نیروی زمینی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی یگان تکاور صابـرین تیپ حضرت حجت (عج) در آمد. در عملیات‌های نبرد با پژاک در شمال غرب و همچنین اشرار شرق کشور حضور داشت و در این عملیات‌ها بسیاری از همرزمان خود را که به فیض شهادت نایل آمدن از دست داد. سرباز امام زمان از قافله شهادت و دوستان شهید خود عقب نماند و در روز ۹محرم و شب عاشورای حسینی مصادف با اول آبان ۹۴ در نبرد با سپاه ڪفر و متجاوزان به حرم حضرت زینب کبری(س) در اثر اصابت تیر و شدت جراحت بہ درجه رفیع شهادت نایل آمد و به سوی معبود خود شتافت. پیڪر مطهر او پس از انتقال به اهـواز در ظهر روز جمعه ۸ آبان بعد از نماز جمعه از مصلای مهدیه امام خمینی (ره) این شهر تشییع و در کنار هشت شهید گمنام دوران دفاع‌ مقدس در آستانه حضرت علی بن مهزیار آرام گرفت. : ۱۳۶۸/۱۱/۱۰ : ۱۳۹۴/۸/۰۱ 🎊🎉 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌨 🦋 ولادت شهید محسن کمالی دهقان🎂🎂🎂🎂🎂🎉🎉🎉🎉 💌 🟠شهید مدافع‌حرم محسن کمالی دهقان ♨️توصیه‌‌ی خادم بی‌ریای مسجد 🕌یکی از توصیه‌های مهم شهیدم، محسن، این بود که هرگز مساجد را خالی نگذارید و نماز اول وقت بخوانید! اما پسرم یک گله هم از جوانان داشت؛ می‌گفت یک بسیجی نباید نماز اول وقتش را به تأخیر بیندازد و مسجد را خالی بگذارد! ❤️همیشه می‌گفت نباید برخورد بدی با مردم داشته باشید! اگر امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید، باید با حُسن خُلق همراه باشد! نکته‌ی مهم این بود که محسن اهل عمل بود و با عمل‌کردن مردم را جذب می‌کرد. از این‌رو حرف‌هایش به دل مردم می‌نشست. 🕌محسن در انجام کار خیر، بی‌ریا بود و کسی متوجه آن نمی‌شد. خادم مسجدمان می‌گفت وقتی همه مراسم‌ها در مسجد به پایان می‌رسید و همه می‌رفتند، محسن همراه من می‌ماند و همه مسجد را تمیز می‌کرد، بدون اینکه کسی او را ببیند. 🎙راوے: پدر شهید 🎂 🎈اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد
۳ با گذشت چند سال از دوستی منو مرتضی انگار هر روز چهره واقعیش برام اشکار میشد و بیشترم ازش میترسیدم ولی هیچی نمیگفتم تا اینکه برام‌ خواستگار اومد پسر خوبی بود برعکس مرتضی قابل اعتماد بود برای همین بهش جواب مثبت دادم و عقد و عروسی رو فوری برگزار کردیم مرتضی وقتی فهمید اتیش انتقامشو روشن کرد هر کاری میکرد من اهمیت نمیدادم تا اینکه پسرم بدنیا اومد و بعدشم‌ دخترم تنها چیزی که ازش میترسیدم مرتضی بود که اونم از ی جای موثق شنیده بودم‌ زندانه هر کاری میکردم بیخیالش بشم‌نمیشد تا اینکه ی روز در خونه رو زدن وقتی رفتم‌جلوی در دیدم خواهر مرتضی اومده بهم گفت فکر نکن داداشم زندانه و توام شوهر کردی راحت شدی ما به کینه شتری معروفیم، چند ماهی گذشت که خبر ازادی مرتضی همه جا پیچید
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ❣ قسمتی از وصیتنامه شهید... خدایا من خواهان شهادتم‌؛ نہ بہ این معنی ڪه از زندگی ڪردن در این دنیا خستہ شده ام؛ و خواستہ باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص ڪنم؛ بلڪه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام، موجودی نباشم ڪه سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم؛ تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران ڪند و نهال ڪوچڪی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری ڪند ... 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌤اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 💫شبتون شهدایی 🦋🦋🦋 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌