eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.2هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
7.7هزار ویدیو
127 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:الاحزاب🦋 :47 :الاستاد:حامدعلیزاده سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🌹
محل مشغول سیاه بندان کوچه‌ها و من هم سرگرم بازی. در سیاه بندان سهیم شدم و دستمزد مشارکت من پرچم یا حضرت علی اکبر (ع) شد. پرچم را به خانه آوردم و به برادرها گفتم بیایند جلوی خانه‌مان تکیه حضرت علی اکبر (ع) علم کنیم؟ با عشق تکیه را علم با عشق تکیه را علم کردیم. تکیه تبدیل به هیات شد و من هم خادم نوجوان هیاتمان شدم. برای عزاداران حسینی چای می‌ریختم و نوکری می‌کردم. اما چند سال بعد طوری در باتلاق گناه فرو رفته بودم که حتی روی آمدن به هیاتی که خودم بانی‌اش بودم را هم نداشتم. آن شب که مادرم مرا نفرین کرد و سرش را لای همان پرچم گرفت و گریه کرد، خاطرات راه اندازی هیات از ذهنم گذشت و دلم لرزید.» *از ردکردن پیشنهادهادی کلان شرخری تا آغازی دیگر نظرکرده امام حسین (ع) حالا با افتخار از آخر قصه زندگی‌اش می‌گوید: «وقتی برگشتم دیگر آن محمدرضای سابق نبودم. مادرم در همان نگاه اول باورم کرد. مادرها عمق نگاه فرزندانشان را از حفظند. خدا خیلی امتحانم کرد. تا چند وقت پیشنهادهای کلان شرخری بود که چپ و راست به من می‌دادند. اما همه را رد کردم و شدم کارگر ساده یک کارخانه بلور سازی. از محرم سال بعد سرم را بالا گرفتم و بعد از سال‌ها به هیات حضرت علی اکبر (ع) رفتم. با افتخار چای ریز و کفش جفت کن گریه کن های امام حسین (ع) شدم و هنوز هم هستم. از ۷ سال قبل تا امروز پیاده روی اربعین و روز اربعین برای من حکم سالگرد تولد را دارم و هر جا باشم خودم را به این مسیر آسمانی می‌رسانم.»
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اهمیت تبلیغ برای امام زمان (عج) تلنگری به آنهایی که تبلیغ امام زمان انجام نمی‌دهند پول دارند ، وقت دارند ، موقعیت دارند و... 🌹
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 دو قدم تا خدا 💬 «فاصله ما تا خدا، فقط یک قدم است…» از ما پرسیدند: راه رسیدن به خدا چند قدم است؟ پاسخ آمد: دو قدم؛ یکی عبور از دنیا و محرمات، و دیگری عبور از نفس و خواسته‌های بی‌منطق. اما عارفی گفت: چرا طولانی‌اش می‌کنی؟ میان انسان و خدا تنها یک قدم فاصله است، و آن هم عبور از خود است… این همان عالی‌ترین مرحله هجرت است؛ گذشتن از هوای نفس و رسیدن به حقیقت.
3.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️سه چیز را مخفی کن... 🎙علامه حسینی طهرانی(قدس سره)
انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ  خداوند سرنوشت هیچ قوم( و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!
18.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت شنیدنی و زیبای تجربه گر نزدیک به مرگ 🔻از شفاعت حضرت_زهرا سلام الله علیها 👌 ⏱زمان | 4:01 👤 تجربه گر نزدیک به مرگ در برنامه زندگی پس از زندگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشر با ذکر صلوات برای اعضای کانال مجاز میباشد 🌸 ‌
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⌛️ ۱۷ آبان سالروز شهادت سردار رمضانعلی صحرایی 🌿 یار حاج همت و حاج بصیر و .... که در صحرای خوزستان خوش درخشید... . ▫️متولد ۱۳۳۰ رستم کلای بهشهر. ۸ سال جنگ را در جبهه بود. نه تنها خودش در منطقه بود بلکه خانواده ش را از مازندران برد اهواز. سال ۵۹ ، برادرش به شهادت رسید. خودش بارها در جبهه ها مجروح شد ، اما حاضر نمی‌شد حتی برای مداوا به عقب برگردد. سردار رمضانعلی صحرایی که جانباز ۷۰ درصد بود، پس از سالها تحمل درد و رنج و جراحت دوران دفاع مقدس، در ۱۷ آبان ۱۳۹۹ به لقاءالله پیوست🌴 🦋🦋🦋
4.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حق نگران کردن مردم رو ندارید.... 🇮🇷✌️ما پرچم‌داران عزت ✌️🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🦋🦋🦋
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ «جاشون جهنمه» 🔹در روزهایی که نتانیاهو، مجسمه جنایت و سبعیت، به لبنان تجاوز می‌کند و ترامپ با افتخار از کنترل حمله اسرائیل به ایران توسط خودش سخن می‌گوید، خشم فزاینده‌ ملت‌ها و وجدان‌های بیدار جهان، تاریکی روزگارشان را رقم خواهد زد. 🔹نماهنگ «جاشون جهنمه»، ساخته‌ سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت و روایتی هنری از درد مردم بی‌دفاع و خشم فطرت‌های آزاده در برابر ظلم است که این فرجام را به تصویر می‌کشد. 🦋🦋🦋
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببین چطوری جوابشو داده 😯👇🏼 ‌‌‌‌‌‌‌ شهید مهدی زین‌الدین معمولا شخصا برای شناسایی، وارد خاک دشمن می‌شد! اما یه بار یه کار شگفت‌انگیز کرد! ایشون‌ اول به زیارت کربلا رفت و تو برگشت، وارد یکی از قرارگاه‌های عراقی‌ها شد! ایشون تونست به داخل اتاق فرماندهی بره و وقتی می‌بینه کسی نیست، برای خودش چای می‌ریزه! اما در همین حین، فرمانده عراقی به داخل اتاق اومده و از شهید زین‌الدین پرسیده که تو سرباز جدیدی؟ ایشون گفته بله! فرمانده عراقی هم یه سیلی بهش زده! بعد از این اتفاق، ایشون موفق میشه برگرده و تو عملیاتی که ایران چند شب بعد انجام میده، وارد همون قرارگاه عراقی‌ها میشه و اون فرمانده عراقی رو اسیر کرده! وقتی فرمانده عراقی شهید زین‌الدین رو دیده، به شدت ترسیده بوده! اما ایشون دستش رو می‌گیره و میگه: «برای این افسر کمپوت بیارید!» بعد هم مدتی باهاش یه گوشه می‌شینه و عربی صحبت می‌کنه! افسر عراقی باورش نمی‌شده که آقا مهدی فرمانده لشکر باشه و تا وقتی از مقر بیرون بره، مات‌ومبهوت بهش نگاه می‌کرد! 🦋🦋🦋 ‌