eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ با اینکه ده سالم بود اما هم غذا میپختم هم برادر هامو نگه میداشتم مامانمم ازم حمایت می کرد و می فرستادم مدرسه تو روستا تا کلاس سوم بیشتر نبود و پدرمم معتقد بود که تا همین جا هم زیاد خوندم اینقدر مادرم بهش التماس کرد و گفت که دو برابر کار می کنم بزار این بچه درس بخونه تا بابام رضایت داد و موفق شدم تا کلاس پنجم توی شهر بخونم‌ با خودم عهد کرده بودم که اگر یه روزی ماهانه شدم نذارم کسی بفهمه تا شوهرم ندن همینطور هم شد تو سن ۱۲ سالگی ماهانه شدم اما نداشتم هیچ کس بفهمه تا ۱۴ سالگی که ی شب دیدم بابام با دوتا پسر جوان وارد خونه شد از حرف هاشون فهمیدیم که اونا راننده کامیون هستن اومدن بار ببرن خوردن به شب خواستن یه جا بمونن و بابای من که بوی پول به دماغش خورده بود گفته بود که بیاید خونه ما و اونا هن اومدن از بین حرف هاشون فهمیدم پسری که جوانتر بود اسمش حمیدرضا ۲۵ سالشه اون یکی اسمش غلامرضا بود و ۳۱ سالش بود دلم میخواست زن حمیدرضا بشم از لحظه اول عاشقش شدم شب موندن ولی فکر حمیدرضا از ذهنم بیرون نرفت تا اینکه یک ماه دارد ❌کپی حرام❌
📞من الغریب الـی الهـادی 🌷 💥هر روزمان شده تڪـرار فڪه و هجوم ... 🌷 ❣ ... 🍁 در میـان محاصره ے گناهـان ... غریب شده ایـم.🌷 🍃 و راه نشان دادن توست ڪه باعث مے شود مقاومت ڪنیم. 🌷 دستمان بگیر برادرم....🌷 🌺 صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋
۳ بعد دوباره اونا با دوتا خانوم یکی جوون و یکی پیر اومدن خونمون و گفتن که اومدن اینجا یه ذره بگردن و تفریح کنن، چند روزی رو برای خودشون گشت میزدن تا اینکه یه روز پیرزنی که باهاشون بود برگشت گفت که منو برای غلامرضا خواستند دنیا دور سرم چرخید پس اون دختری که باهاشون بود نامزد حمیدرضا بود، غلامرضا کمی عقل شیرین بود بابای منم بعد از گرفتن یه شیر بهای گنده رضایت به ازدواج داد و بدون هیچ جهیزیه ای وارد خونه اونا شدم یه روز که داشتم توی حیاط کار می کردم صدای پچ پچ جاری و مادر شوهرم رو شنیدم مادرشوهرم بهش گفت که دیدی گفتم نمیزارم زندگی بهت سخت بگذره تو یادگار خواهرمی و باید خانمی کنی بیا این دختر رو آوردم کلفتی تو، غلامرضا عقلش کم هست نمیفهمه زنش داره اذیت میشه تو هم بشین خانومی بکن بعد هم خندیدن با خودم عهد کردم که بیچارشون کنم یه روز جاریم داد و بیداد کرد که چرا این دختره لباسهای منو نمیشوره و این باید کلفتی کنه مادر شوهرمم منو زد و مجبورم کرد که لباس های اونا رو بشورم دارد ❌کپی حرام
🥀 در خون شدند تا خاک ندهند ✨ تان از آنجا شـد که آرزوهایـتان را پشتِ جا گذاشتید ... شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 🦋🦋🦋
🌷 اینها روکه مینویسم بده نیروها تهیه کنند بعد بیان برای اعزام به ! ۱)توکل ۲)توسل ۳)غیرت ۴)تهذیب نفس ۵)فرمایشات آقا واز همه مهمتر... ! شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀قاب جوانمردی ✨ از آݩ روزے ڪ‌ه شهادتـــــ مےدهـد ... وآݩ زمیـݩ ... شلمچـ‌ه باشـد شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
𖦹💚✨" شھادت‌همان‌پیچك‌سبز؎است‌ کھ‌جوانھ‌مےزندبردل‌ها؎عاشق! همان‌دل‌هایےکھ‌عـٰاشق‌ِخُداشدھ‌اند!(꧇🥀.. ‹دَرحَسرَت‌شَھـٰادَت.シ‌ سلام عصرتون آرام با یاد شهدا🥀 شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره الرحمن🦋 :1الی5 بین المللی:الاستاددکتر:((مجیدابراهیمیان)) #((استان گیلان:بندرانزلی)) سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَےا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم ‍ 🍃🍃🍃 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ «برای فرج دعا کنید» 🤲 اثرات دعا برای فرج و سلامتی امام زمان در زندگی... 👤 حجت الاسلام بندانی نیشابوری 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
🥀جاویدالاثر احمد متوسلیان: ✨تا وقتی که پرچم اسلام را در افق نصب نکردی حق نداری استراحت کنى... 👈میخواهم با تو باشم دستم رو بگیر شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
۴ خدمتکارشون بودم تا اینکه حالم بد شد و با غلامرضا رفتیم دکتر فهمیدم باردارم غلامرضا خیلی مرد مهربونی بود همیشه میگفت ممنون که زنم شدی من چون عقلم شیرینه کسی باهام ازدواج نمیکردم ولی تو قبولم‌کردی بهش گفتم می خوام درس بخونم که گفت مشکلی نداره و بهم اجازه می‌ده اما اول زایمان کن بعد، وقتی که مهناز دید من حامله م و خودش مشکل داره بدجنسی هاش بیشتر شد با اینکه حامله بودم مجبور می‌کردن ساعت ها براشون کار کنم گاهی حمیدرضا اعتراض میکرد که این دختر و اذیت نکنید اما کسی محلش نمیداد، زمان زایمانم رسید و پسرم یه پسر خیلی تپل شد اسمش رو گذاشتیم حسین مهناز اومد گفت که دلش بچه میخواد چون خدا بهش بچه نمیده باید بچه منو ببره بزرگ کنه مخالفت کردم مادر شوهرم کتکم زد و بچه رو گرفت داد مهناز حمیدرضا چند بار مخالفت کرد ولی مهناز گفت یا اینو میگیرم یا طلاق اونم‌کوتاه اومد غلامرضا که اعتراض کرد با برخورد تند مادرش مواجه شد دست آخر جلوشون کم آوردم غلامرضا دلداریم می‌داد که دوباره بچه دار میشیم غصه نخور اما من فقط همون حسین خودمو میخواستم ❌کپی حرام
🍃بزرگترین آرزویم را از خدا خواسته بودم ;جایی برای خودم این آرزو را نوشتم : "ای کاش لباس تک سایزی که شهید آوینی بهش اشاره دارند ,اندازه من هم بشه !" ;اما می دانستم برای رسیدن به این آرزو باید خیلی تلاش می کردم . شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💔🥀 ✨نامت آمد و خاطرات و یادت اینجاست تن و خنده هاے نابت اینجاست در باورِ من نیست نباشے دیگر رخِ پُر تب و تابـت اینجاست..✨ جانم؟ دلتنگ لبخند پاک و ساده و چشمهای سر به زیرت هستم💔🥀دعا کن ⛈ش🌷ه🕊ی🥀د💔بشوم✅💚 شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره الفتح🦋 :28الی29 :الاستاد:شحات محمدانور سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَےا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فرزندان زهرا(س)خوب آموخته اند رسم را و میدانند چگونه با خود انتقام سیلی مادرشان را بگیرند ... دستانم را گناه بسته و شرم میکنم که به صورت معصوم شما خیره شوم ؛ زانوهایم از فرط زمین خوردن همچون سرخیِ آتش شده و شرمنده است که در راه شما قدم گذارد .... من چه کردم با های به جا مانده ی شما؟!چگونه در روز سربلند کنم و در چشمان شما نگاه کنم؟ !شمایی که تنها شانزده سال داشتید و آسمانی شدید اما من هنوز هم زمین گیر گناهانم هستم .... 🍃راستی چه حالی داشتی زمانی که وجودت را وقف فاطمه ی زهرا(س) کردی؟! آنقدر به خانوم جان عشق ورزیدی که نهایت مانند از ناحیه ی سینه و شکم جان خود را به اسلام و اربابت حسین(ع) بخشیدی .... تو! ی این میدان شدی و ماییم که همیشه ایم ! برادر به گوشی؟! ما جامانده ایم! به مناسبت سالروز شهادت تاریخ تولد‌: ۱۶ خرداد ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۲۹ خرداد ۱۳۶۳ تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ محل شهادت : قصر شیرین مزار شهید: بهشت زهرا 🦋🦋🦋
🥀لبخند عاشقی ✨من در خاک تو را می جویم اما تو بر بامی از ابرها خیره به من می خندی 👈به سرگردانی ام به جستجوی بیهوده ام شایدمینگری شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀 ڪردے چقدربــــــزرگـــے ... ✨ هم در جهـان؛ بہ نام سربازان روح الله افتخارمےڪنیم ... 👈 فهمیده ها رفتند تا فهمیدیم ما مےتوانیم ... شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀ویلای لاکچری یک جانباز ✨نمی‌شناسیم اهالی خانه را اما ↵حرف زیاد دارند و درد همـ از صبرِ جانباز مهرِ مادر اشکِ خواهر شاید هم همراهی عاشقانهٔ همسر 👈هرچه هست درد است و عشق دردی که عاشقانه میخرند شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀 نگاه کنـید ✨ خــط را نگه داشته استـ ، امـا این بـار با استخـوان هایـش 👈 را از شهدا باید آموخت. شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
۵ گاهی اوقات یواشکی میرفتم به حسین شیر میدادم مادرشوهرم میفهمید منو حسابی کتکم میزد همیشه از پشت شیشه خونه مهناز حسین رو نگاه می کردم و مهناز لبخند بدجنسانه ای بهم میزد هیچ وقت نفهمیدم که چرا انقدر به من حسودی میکنه یه روز غلامرضا با حمیدرضا باهم دیگه راهی یکی از شهر دور شدن های تا بار ببرن رفتن و چند وقت ازشون خبری نشد که خبر رسید تصادف کردن و ماشین داغون شده غلامرضا مرده بود و حمیدرضا حال خوبی نداشت و موقتاً به گفته دکتر فلج شده بود و زمان زیادی می برد درمان بشه بیمارستان رفتن های مادر شوهر و جاریم باعث شد تا امیرحسین پیش منم باشه شیر خودمو بهش میدادم و حسابی تپل شده بود بالاخره حمیدرضا مرخص شد کار منم چند برابر شد مهنازو مادرشوهرم نگهداری نمیکردن و وظیفه من بود وقتی زیرش لگن میذاشتم خیلی شرمنده میشد ولی به رو نمیاوردم مهناز وقتی که دید زمان زیادی لازمه تا شوهرش درمان بشه گفت که طلاق میخواد و نمیتونه با این شرایط زندگی کنه خونه ای که توش زندگی میکردیم به نام حمیدرضا و غلامرضا بود مهنازم گفت حالا که کامیون خراب شده باید مهریه من را از خونه بدید مادر شوهر من بدون اینکه در نظر بگیره این خونه ارثیه من و بچه مم هست
و سلام بر او که می گفت: «هر کس ظرفیت مشهور شدن رو نداره از مشهور شدن مهم تر اینه که آدم بشیم» | شهید ابراهیم هادی❣| شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊