eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
با یک تیر دو نشان زدند... علی اکبر رفتند و علی اصغر برگشتند... 🌷شادی ارواح طیبه همه شهدا صلوات 🌷اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌷 شهید مدافع حرم علی جمشیدی و حاج سعید کمالی شهدا کشور و انقلاب اسلامی رو بیمه کرده # لبیک یا خامنه ای عزیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاحسین غریب تویی اربابم دل من.. روح شهید ابراهیم هادی صلوات🥀😭☘
‌『🌤🧷』 صدارفټ تصویر‌رفټ یادٺ ...؟! یادٺ‌امانمےرود :)🌙 هـرثانیھ ..! دلتنگ‌تراز‌دیروزیم|🖤|
چند خواهش دارم: ۱- نماز اول وقت بخوانید که گشایش از مشکلات است. ۲- صبر و تحمل ۳- به یاد امام زمان (عج) باشید.
♥️͜͡💚 ور هـیچ نباشد چو تو هستۍ همہ هست... ☁️🌱 شادے روحشان صلوات🥀 ــــ|💙✨|ــــــــــــــــــــــــــــ •.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
هدایت شده از کانال پشتیبانی شهید گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"چادر‌لباس‌ملی‌‌ماست" ـ حضرت‌آقا . 🌱|@koocheh_shohada
هدایت شده از کانال پشتیبانی شهید گمنام
🥀چقدر بعضی ها فراموش کارن ✨شک ندارم این حال روز شهدا است از ندانم کاری های ما جایی که حرمت ها را میشکنیم وبه وصایای أنها عمل نمی کنیم 🌹واقعا این بود چیری که شهدا می خواستند @Hamrahe_Shohada
خوابشو دیدم ڪه بالاے قبرش ایستاده بود و مےگفت: سرِ مزارمون جاے "توسل و معنویته" اینجا ڪه میاے، از دنیا و اهلش حرف نزن، ما و رفقایی ڪه اینجا هستن، اذیت میشیم.
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 روزهای عملیات کربلای یک حال بچه‌ها تو این سرزمین با سایرجبهه‌ها فرق داشت اون روزها از روی قله‌های قلاویزان با شهدا ، به امام حسین (ع) سلام می دادیم و زمزمه می کردیم در جبهه‌ها غوغا به پا شد دوباره شد و بچه‌ها اشک میریختن مردان مردی رو دیده که برای اسلام از همه چیزشون گذشتن بدن‌های بی سر پاهای بی بدن پهلوهای شکافته و اینها تو حافظه ثبت شده و این هم سرگذشت پاهایی که بی بدن شد عکس فوق مربوط به عملیات آزادسازی مهرانه و خاطره اش اینه که : سنگرسازان بی‌سنگر جهاد تهران به فرماندهی ملاآقایی و مهدی عاصی تهرانی اومدن کمک رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها خاکریز می‌زدن . هوا روشن شده بود و پاتک دشمن شروع . فاصله تانک‌ها با رزمندگان اسلام کم بود و تانک‌ها مستقیم به بچه‌ها شلیک می‌کردن خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که گلوله تانک بعثی‌ها به لودر اصابت و ترکشش ، لوله هیدرولیک بازوهای لودر رو پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت خسرو صبوری هم پشت فرمون لودر روضه رو باز نکنم تا بچه‌ها برسن خسرو دیگه پشت فرمون نبود. فقط پاهای خسرو روی پدال‌ها بود دو همسنگر ، بهت‌زده به باقی مونده رفیقشون نگاه می‌کردن از صبوری دو تا پای سوخته موند که تو گلزار امام‌زاده عقیل اسلامشهر ، کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد یادمون باشه زیارت با عزت امروز عتبات عالیات رو مدیون خون چه هستیم 🌹
۳ دلم سوخت نمیخواستم مادرمم از دست بدم به مهتاب گفتم ی مدت الکی طلاقت میدم تا اروم بشه دوباره عقد میکنیم اونم‌ قبول کرد وقتی طلاقش دادم گفت من مهره شطرنجت نیستم کخ هر موقع نخواستی بیرونم کنی برای همیشه میرم از زندگیت بهش التماس کردم اما اهمیت نداد مامانمم مجبورم کرد دختری که خودش میخواست رو بگیرم اصلا دوسش نداشتم ولی دیگه زنم بود رفتم سراغ مهتاب ولی خونه رو فروخته بود و رفته بود کلی گشتم تا پیداش کردم گفت تو زن داری و من نمیتونم هوو باشم الانم ازدواج کردم مزاحمم نشو مادرم دقیق بعد از ازدواج من فوت شد به مهتاب گفتم زنم رو طلاق میدم برگرد اما قبول نکرد ی مدت زیر نظرش داشتم تا خیالم راحت شد که شوهر نداره دقیق روزی که رفتم بهش بگم‌ میخوام زنم رو طلاق بدم در و باز نکرد از دیوار رفتم بالا و دنیا دور شرم چرخید مهتاب فوت شده بود اونم‌تو تنهایی ❌❌❌