eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ⁩🔴با عرض پوزش از داداشای مشتیوو و آقایون با غیرت🙏 √ مَرد... اونایی بودن كه واسه خاطر حفظ اسلام و ناموس مردم رفتن جنگ...👌 نه اونایی كه سر ناموس مردم در جنگند... كسانی كه از تمام هست و نیستشون گذشتن... یه عده زیر زنجیر تانك با بدن های له شده... یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیك هم نمی زدند... تا عملیات لو نره و سایر همرزمانشون شهید نشن... و فقط بوی گوشت كباب شده بود كه... یكی از یادگاران اون روزها می گفت با چشم خودش دیده كه یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات كنند... میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش.... یادمون نره بودیم... یادمون نره هستیم... یادمون نره هستیم... و در آخر مشتیاا؟؟ یادمون نره خیلی ها ریخته شد تا من و تو توی آرامش باشیم..☝️ الانم خیلی ها دارند به سختی می كشند تا من و تو راحت نفس بكشیم... پس حواست باشه رفیق باامراام ‼️ اول خطاب به شماست☝️ نگاهتو نگه دار✋⛔️ دعوا سر ناموس مردم اسمش غیرت نیست📛 ‼️ توهم حواست باشه مانتوی کوتاه پوشیدن و پوشش نامناسب فقط رضای بعضی از رو در پیش داره☝️ به رضایت و حضرت زهرا سلام الله علیها بـیاندیشیم... 📌 دیر یا زود به سراغ تک تک ما خواهد آمد و چه بهتر که اون مرگ‌شهاادت بااشه مشتی!!؟ مخلصم دیگه با اِزِه از همه مشتیاا زت همگی زیاد یاحق بامراامااا 🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ توصیه می‌شود مطالعه گردد.... روسری خود را برندارم... دکتر مرتضی آقا تهرانی تعریف می کرد: وقتی در «مؤسسه اسلامی نیویورک» مشغول فعالیت بودم روزی دختر جوانی آمد که می خواست مسلمان شود؛ گفتم برای پذیرفتن اسلام، ابتدا باید خوب تحقیق کنید بعد اگر به این نتیجه رسیدید که دین اسلام دین حق است می توانید مسلمان شوید. او رفت و شروع به مطالعه کرد. در این بین چندین بار دیگر به من مراجعه کرد و در نهایت با ناراحتی گفت: «اگر مرا مسلمان نکیند من می روم و در وسط سالن داد می زنم و می گویم: من مسلمانم!» گفتم حالا که در پذیرفتن اسلام مصمم شده اید فردا که روز میلاد است بیایید تا در طی مراسمی تشرف شما انجام شود. روز بعد، در بین مراسم گفتم این خانم می خواهد امروز به دین مبین اسلام مشرف شود. یکی از حضار گفت: «لابد این دختر عاشق یک پسر مسلمان شده و چون دین ما اجازه ازدواج او را نمی دهد می خواهد به صورت صوری مسلمان شود.» گفتم: «از صراحت لهجه شما متشکرم! ولی این طور که شما گفتید نیست زیرا او در مورد حقانیت اسلام، مطالعه گسترده ای داشته است. به عنوان مثال در عقاید اسلامی چیزی به نام «بداء» هست که می دانم هیچ کدام از شما چیزی از آن نمی دانید ولی این دختر خانم می داند، به هر حال او در آن مراسم مشرف به اسلام شد. خانواده وی که مسیحی بودند با دیدن حجاب او، شروع به آزار و اذیت او کردند. این آزار و اذیت ها روز به روز بیشتر می شد به حدی که مجبور شدم با حضرت «آیه الله مظاهری» تماس گرفته و جریان را با ایشان در میان گذارم. ایشان فرمودند: «آیا احتمال خطر جانی وجود دارد؟» گفتم: «بی خطر هم نیست.» فرمودند: «پس شما به ایشان بگویید می تواند روسری خود را بردارد.» ماجرا را به آن خانم ابلاغ کردم و گفتم: «می توانید روسری خود را بردارید.» او پرسید: «آیا این حکم اولیه است یا حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است؟» گفتم: «نه! حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است.» گفت: «اگر روسری خود را بر ندارم و به خاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب می شوم؟» گفتم: «بله!» گفت: «والله روسری خود را بر نمی دارم هر چند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.» البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مؤدبانه دخترشان از این خواسته صرف نظر کردند. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
بعد از این عملیات موفقیت آمیز، شروع کردن به نوبت به بچه‌ها مرخصی دادن. تو سنگر نشسته بودم که صدای گروهبان اومد. سرباز مصطفی عبدلی رفتم بیرون،گروهبان بهم گفت_ برو سنگر فرمانده گروهان برگه مرخصیت رو بگیر، وارد سنگر شدم رو به فرمانده گفتم_ سلام علیکم، جواب سلامم رو نداد و تهدید آمیز خیره شد تو صورتم، فهمیدم چه اشتباهی کردم باید احترام نظامی میگذاشتم، فوری از سنگر اومدم بیرون و دوباره وارد شدم و سلام نظامی دادم، نگاهی بهم انداخت و ریز سرش رو تکون داد و گفت_ اگر خودت نرفته بودی بیرون و اشتباهت رو جبران نمیکردی مرخصیت رو بهت نمی دادم. همچنان که دست من به نشانه احترام کنار ابرومِ. برگه رو که گرفت، سمتم و گفت_ آزاد. دستم رو آوردم پایین و برگه رو گرفتم_ فرمانده رو کرد به من_ شنیدم تو عملیات خیلی از خودت رشادت نشون دادی_ جواب دشمنی رو که به خاکت تجاوز کرده رو باید طوری داد که دیگه هفت جد و آبادشم از این فکرها به سرش نزنه. لبخند تحسین برانگیزی زد_ آفرین به تو، مرخصی پانزده روزه‌‌است ولی بهت تشویقی دادم و سه روز هم اضافه کردم. بگیرو برو پیش خونوادت خوش باش، ابرو دادم بالا _ هفده روز مرخصی؟ چه خبره قربان، دشمن اومده تو خاک ما کنگر میخوره لنگر میندازه بعد ما این همه بریم مرخصی... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
🔹🍃🌹🍃🔹 ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🔹🍃🌹🍃🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️صحنه هارا خالی نکنید و وحدت خود را حفظ کنید.. 🌹شهید علیرضا کریمی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📹 ببینید | یک انقلاب استثنائی ◽️ شهید حاج قاسم سلیمانی: ما در بدترین و سخت‌ترین شرایط، به رهبری امام بزرگترین پیروزی را به دست آوردیم. این انقلاب تاسیس شد. 🚩 به مناسبت ایام سالروز پیروزی انقلاب اسلامی 🌷 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ڪاش تقدیر بہ سرانجام شود... و ڪسی هست کہ میلش شده شود عشق یعنے حرم بی بی و من می دانم! باید این برود تا دلم 🦋 آرام شود... 💜 ☔️ | 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ عیدمبعث شد و دیدم به دلم ولوله شد ديدم انگارکه در ارض وسما زلزله شد، هاتفى ضجه زنان ناله برآورد که واى راهى کرببلا زينب و يک قافله شد. ۲۸ رجب، ﺧﺮﻭﺝ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﻜّﻪ، عید مبعث شد و باز این دل من بی‌تاب است آری انگار «شروع» «سفر» «ارباب» است. 🌹السّلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین🌹 🦋🦋🦋
اونم این همه، نگاه تحسین برانگیزی بهم انداخت و گفت_ به شرفم قسم تا زمانی که نیروهایی غیرتمندی مثل شماها توی این سرزمین هستن، عراق که هیچ، فاتحه صدام رو میخونیم، پنج کشور قدرتمند جهانم نمیتونن یک وجب از این خاک رو اشغال کن، تو برو تا هفده رو آزادی، نیومدی هم اشکال نداره ولی اگر خواستی زودتر برگردی، برگرد، برگه مرخصی رو گرفتم و احترام نظامی گذاشتم از سنگر فرماندهی اومدم بیرون. به خودم گفتم برسم خونه به مادرم میگم بره برای دختر فامیل‌مون خواستگاری( این داستان بر اساس واقعیت هست و بنده از نوشتن اینکه دختر مورد نظر شهید، چه نسبتی با فامیلمون داشته معذورم. به خاطر همین دختر مورد نظر رو می‌نویسم دختر فامیل) وسایلم رو جمع کردم و اومدم اهواز و دوران جنگ بلیط برای سربازها رایگان بود سوار قطار اهواز تهران شدم یک شبانه روز در قطار بودم تا رسید به راه آهنِ تهران، از اونجا هم سوار مینی بوس شدم و اومدم اسلامشهر، منزل ما در بیست متری امام خمینی رحمت الله علیه بود. زنگ خونه رو که زدم صدای مادرم رو شنیدم کیه صدا زدم منم باز کن، صدای قشنگ مادرم به گوشم رسید وااای ننه تو هستی مصطفی، در رو که باز کرد اول فکر کردم ننم درو باز می‌کنه اما دیدم خواهرم کبری در را باز کرد. بعد از سلام و احوال و رو بوسی با خواهرم پریدم بغل مادرم، سفت همدیگر رو در آغوش کشیدیم و چند تا ماچ آبدار از صورتم مادر زحمت کشیده و مهربونم کردم و بهش گفتم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
┄┅┄┅┄፨•.﷽.•፨┄┅┄┅┄ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❄️💙 من‌برا؁.❌.☝️🏽 آنقـدرکارمۍکنم 💪 کہ‌لایق‌˘˘ وخدا😇من‌رابخرد...🌿 🌹 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ سلامی از طرف 🌷شهید 🌷 در حرم و مرقد مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💢بهمون نمیدادن... خودمون تلاش کردیم و به دانشش دست پیدا کردیم... عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد✌️ Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ هنوز در شب والفجرهشت مانده دلم ... نحوه حرکت هر یک از گروهان‌های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستون با فاصله های ده متری از یکدیگر بود که برای جلوگیری از پراکندگی با رشته طنابی بهم متصل بودند. و این طناب حکایت‌ها دارد، زخمی‌ها که می‌دیدند قادر به ادامه راه نیستند و وجودشان باعث توقف حرکت است، صحنه‌‌ای عجیب را به نمایش می‌ گذارند ! آرام طناب را رها می‌کردند و خودشان را به امواج اروند می‌سپردند و می‌رفتند ... هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم که از رها شدن دست همرهان خجلم در این شبانه که غواص درد مواجم به دستگیری یاران رفته محتاجم اگرچه دور گمانم نبود دیر شوید قرار بود شهیدانه دستگیر شوید مْ 🦋🦋😭
تولدت مبارک قهرمان ❤️ امروز تولد «سید روح‌الله عجمیان» که به دست وحوش ز.ز.آ آبان سال گذشته به شهادت رسید تولدت مبارک مدافع انقلاب روح‌الله🌹😔 🦋🦋🦋
••🌸••💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بانو.... روزگار عجیبی است! زمانه الک برداشته و سخت در حال الک‌کردن است...! لحظه ای هم صبر نمی کند! یک روز را الک کرد.. و امروز دارد را الک می کند! بانوی دانه های الک زمانه، ریز است.. مبادا حیا و عفت و نجابت الک شود و تو بمانی و یک پارچہ ی مشکی..! :)🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهید نادر صفائي فرزند علي تاریخ شهادت : 1363/10/10 محل شهادت : پايگاه قالو -اروميه درجه : سرباز استان سکونت : آذربایجان شرقی شهر سکونت : آبش احمد استان حادثه : آذربایجان غربی 🌿🌾اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ اَللّـهُمَّ عَجِّـل لِوَلیِّکَ الفَـرَج بِحق‌ّ الزّینب‌ سَلام‌ُالله‌عَلَیها🌾🌿 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ⚠️ تـــݪنگـــر 📛 خودَت هَستی و اعمالت 🕋 يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً |لقمان 33| ⚡️ ای مردم، از خدا بترسید و بیندیشید از آن روزی که نه هیچ پدری ذره‌ای به کار فرزند آید و نه هیچ فرزندی ذره‌ای به کار پدر آید 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ☑️بی‌تابی دختران خردسال شهید سیدعلی حسینی بر پیکر پدر پیکر این سید غریب شهید در نسیم‌شهر، تشییع شد. | ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ گفتند که هیچ ایرانی ای در این عملیات صهیونیست ها کشته نشد، اما نگفتند که در راه امنیت ایران و ایرانی چه جوانانی از لشکر افغانستانی های فاطمیون شهید شدند.. شهید حسینی که از نیروهای برجسته و نزدیک به حاج قاسم سلیمانی بود به همراه نیروهایش از سال ۲۰۱۹ در شرق سوریه مستقر شد و نقش کلیدی در مبارزه با گروهک تروریستی داعش داشت؛ شهید حسینی ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ به همراه تعدادی از نیروهای لشکر فاطمیون در استان دیروالزور سوریه در حملات هوایی جنگنده‌های اشغالگران آمریکایی به شهادت رسیدند. 🌹أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌹 😭🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ و‌خدا‌از‌درون‌سینہ‌ها‌آگاه‌است..!♥️ سوره‌آل‌عمران؛آیه۱۵۴ Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔹شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید 🔹شبکه‌صهیونیستی‌اینترنشنال:رای ندید 🔸شبکه بهایی منو تو: رای ندید 🔹شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید 🔸شبکه سازمان مجاهدین: رای ندید 🔸شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید 🔹شبکه تروریستی کوموله: رای ندید 🔹شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید 🔹شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید 🔹شبکه پان کرد ها : رای ندید 🔹شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید 🔹شبکه ووآ فارسی: رای ندید 👈 شهید همت: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، به آتش دشمن نگاه کنید که کجا را می کوبد؛ همانجا جبهه ی خودیست! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊🕊 علیک مشتیااا شبتون شهدااایی!!؟ Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ⤴️حساسیت به حفظ بیت المال 🌷شهید سردار 🌷 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
..🌿🌺🌸🌺🌿 ┈•💝 چه بزمی برپاست... کیک، شمع، رقص پروانه ها در موسیقی باد همه چی مهیاست... اما تو نیستی برادرسفرکرده ام و من جز و هدیه ای ندارم🖤 چه میلاد غمگینی ست در هجرت تو💔 اما برادرم میلادت بسیار مبارک بود... : ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ : ۱۳۹۴/۹/۱۶ 🌹 امروز ۲۰ بهمن‌ماه سالروز ولادت مدافع حرم «شهید عبدالرحیم فیروزآبادی» گرامی‌باد. 💍 🔵شهید عبدالرحیم فیروزآبادی همسر شهید نقل می‌کند: عبدالرحیم یک دختر محجّبــــه و متدیّن می‌خواست؛ من یک فردِ بااعتقــــاد، بااخــــلاق و البته کار مناسبی هم داشته باشد، می‌خواستم. وقتی عبدالرحیم به خواستگاری من آمد، از سختی‌های شغلش گفت و اینکه کسی را می‌خواهــــد که در برابر این سختی بتواند تحمــــل کند و دوست دارد عاقبتش ختم به شهادت شود؛ همــــان لحظه دلم لرزیــــد💫💔 ازدواج من و عبدالرحیم، کاملاً سنتی بود. روزی که به خواستگاری بنده آمد، گفت: «من دنبال عاقبت‌بخیری و شهــــادت هستم و دوست دارم همسر آینده‌ام نیز با من هم‌قــــدم باشد...». ایمان و عشق به اهل بیــــت علیهم‌السلام در همان روز خواستگاری در چهره‌اش مُتبلور بود و با کلام دل‌نشین‌اش که بوی خــــدا می‌داد، من را جــــذب کرد💞😍 از اولین لحظه‌ی آشنایی‌مان حرف از رفتــــن می‌زد. با این حال من جوابِ بلــــه را به عبدالرحیم دادم. سال۱۳۸۸ مصادف با ولادت امام عــــلی علیه‌السلام عقــــد کردیم و سال۱۳۹۰ هم برای مراسم عروسی‌مان به مکـّـــه رفتیم و زندگی مشترک‌مان را در کنار خانه خــــدا شروع کردیــــم🕋😇 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💐اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 •┈
آقا کجاست؟( به پدرشون میگفتن آقا) رفته مسجد نماز جماعت، معصو مه و بچه هاش خوبن؟ _ آره ننه اونها هم خوبن_ حسن چطوره؟ _ اونم خوبه، پیش پای تو اینجا بود، چقدر هم نگرانت بود. میگفت ایکاش میومد مرخصی میدیدیمش. نمی‌دونست که تو می‌خوای بیای والا نمی‌رفت. _حالا میرم می‌بینمشون، محمد چطوره؟_ اونم خوبه مثل قبل تو گاراژه ماشین تعمیر میکنه . دست من رو گرفت_ بیا بریم تو خونه، برو حموم یه دوش بگیر، برو به خواهرت و برادرها ت، یه سر بزن. بزار ببینت، رفتم حموم یه دوش گرفتم، رو کردم به ننه‌م_ من برم مسجد هم نماز رو به جماعت بخونم و هم آقا رو ببینم، بعد میرم خونه معصومه و حسن، سرراهم کاراژم میرم محمد رو ببینم ، از اونجا هم میرم قاسم آباد مادربزرگ و خاله ها رو ببینم_ برو عزیزم خدا به همراهت_ خدا حافظی کردم اومدم بیرون، هر کی من رو میدید با خوشحالی میومد جلو دست می‌داد روبوسی می‌کرد. ازم می‌پرسید، تو هم تو شکسته شدن حصر آبادان بودی منم با آب و تاب از خاطراتم می‌گفتم اومدم مسجد نگاهم رو دادم به صف نماز جماعت، پدرم رو دیدم همینطور که نشسته بود و نگاهش به سجاده بود سرم رو بردم پایین در گوشش گفتم_ قبول باشه حاجی. انگار که انتظار نداشت سرشو آورد بالا_ مصطفی بابا تویی! کی اومدی؟ نشستم کنارش هر دو همدیگر را در آغوش کشیدیم و بوسیدیم نمازگزارا با صورتی شاد و خندون به بابام می‌گفتند چشمت روشن پسرت اومده، پدرم در جواب می‌گفت _چراغ دلتون روشن منم خبر نداشتم یه دفعه دیدم خم شد تو صورتم گفت سلام. نماز که تموم شد بهش گفتم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
♥️ ای کاش قلبهای همه ی ما بخاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد، ای کاش چشم های همه ما به راه دوخته می شد، ای کاش جانهای همه ما ازبیقراری انتظار تو گُر میگرفت... آن وقت حتما می آمدی... 🌤الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج🌤 🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃