eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‌ ‌ ‌💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 7⃣🔶 🔶 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 اللهمّ اَعِنّی فِیهِ عَلى صِیامِهِ وقِیامِهِ وجَنّبنی فیهِ مِن هَفَواتِهِ وَآثامِهِ وَارْزُقْنی فِیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بِتَوفِیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین. خدایا یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و بركنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان ♡••♡••♡••♡••♡ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت : 8:00 به وقت دلتنگی به وقت عاشقی یا امام رضا سلام ...😔😔 💎 قرار عاشقے 08:00 💎 دستم‌به‌روی‌سینه‌برای‌ارادت‌است این‌بارگاه‌قدس‌امام‌ڪرامت‌است بسم‌رب‌الرضا|❁ ✋ زیر باران مادَری بود ڪہ شَفا مےخواسٺ نوجوانے ڪہ خیس بود از اشڪ مثل من از تو مےخواسٺ 💛 ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💖قرن­ هاست زمین انتظار مردانی اینچنین را می­کشد تا بیایند... وکربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه­ ساز ظهور باشند... . .آن مردان آمدندورفتند، فقط من وتو ماندیم واز جریان چیزی نفهمیدیم... 💖 . افسوس... •┈• 🦋🦋🦋••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌿♥️• ‌آبجی..! چندمیگیری‌حجاب‌حضرت‌زهراروتبلیغ‌نکنی؟!!😐 آخه‌به‌چه‌قیمتی؟!!🙄 [فلسفه حجاب چی بود رفیق!!؟🙃🦋] حجاب‌استایل❤️💙 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🎥 گریه بی امان شهید حاج قاسم سلیمانی هنگام تشییع جنازه حسین آقای لشکر ثارالله، (شهید حسین یوسف اللهی عارف لشکر)... 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🌸🤲 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🌸 🦋🦋🦋
یه جمله ای مادر بزرگم گفت که خیلی دلم سوخت. همراه با اشگ ناله زد_ مصطفی جان من دوست داشتم تو بیای سر قبر من برام فاتحه بخونی، تو برای من خرما بیاری نه من بیام سرمزارت برات فاتحه بفرستم. مادربزرگم تا زنده بود برای مصطفی خرما خیر نمیکرد خیرات مصطفی شیرینی پخش میکرد. میگفت بچه ام جوون بوده. خونه خاله ی من از حضور مردم قیامتی شد بود و مردم از گریه آروم نمیگرفتن. ولی خاله ام مثل شیر اون بالا نشسته بود. خلوت که شد بهم گفت _ بچه م پاره تنم هست ولی باید تو مردم طوری رفتار کرد که جلوی حرفهای مفت بعضی از آدمها رو که میگن راضی نیستن بچشون بره جبهه رو گرفت. اینها بدونن که من خودم با دستای خودم لباس رزم بر تن بچه م کردم که بره. ماشالله سخوری م بود به صحبت که میفتاد خیلی قشنگ صحبت می کرد. اون روز رو ما خونه خاله م. بودیم. تا فردا صبح که صدا زدن آمبولانس اومد. مامانم چند قدم رو چهار دست و پا اومد بیرون . یعنی نمیتونست رو پاهاش وایسه به سختی روی پاهاش ایستاد و گفت من میخوام در آمبولانس رو باز کنید مصطفی رو ببینم. گفتن نه نمیشه چون ازدحام جمعیت خیلی زیاده.. یعنی من از حضور این همه جمعیت مونده بودم. انگار که یک نفر هم توی خونه اش نمونده بود همه اومده بودن تشییع مصطفی، جمعیتی بودا ، تا چشم کار می کرد آدم می دیدی اون موقع شعارها این بود بود این گل پرپر از کجا آمده. از سفر کرببلا آمده. خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست. از این شعارا میدادن و گاهی... ادامه درد... کپی حرام⛔️
یڪی از دوستانش ڪہ شاهد لحظات قبل از شهادت ایشان بود،چنین نقل می ڪند: " در لحظہ شهادت ترڪشی بہ پهلویش اصابت ڪرد ،وقتی بہ زمین افتاد از ما خواست ڪہ او را بلند ڪنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو بہ سمت ڪربلا دستش را بہ سینہ نهاد و آخرین ڪلام را بر زبان جاری ڪرد " السلام علیڪ یا ابا عبدالله " پیڪر شهید احمد علی نیری ، در هنگام خاڪ سپاری، دستش بہ نشانہ ادب بہ ابا عبداللہ هنوز بر روی سینہ اش قرار داشت ... 📎پ ن: نیرے در ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در طے عملیات والفجر ۸ بہ آرزوی دیرینہ اش رسید و بہ لقاء الله پیوست . 🌹تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۴/۲۹ 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ 🌹🍂محل شهادت : اروند رود_عملیات والفجر۸ .🌹🍂محل دفن: تهران.بهشت زهرا ......🕊🕊 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ خداے مـن .. .. میگویند ڪه ابتدای صبح، رزق بندگانت را تقسیم میکنی؛ میـشود رزق من امروز رفاقتی باشـد؟! از جنـس ... با عطـر ... 🌹 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🦋🦋🦋
«💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ در عملياتي كه خيلي سخت بود بيشترين فكرش درگیر سلامتی بچه‌ها بود؛ در تلاش بود تا مناطقی را كه مي‌گفتند با كمترين و آزاد کند.» شهید 🌹 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ مشکل گشای کارهاباب الحوائج ذکرتوسّل های ماباب الحوائج داردهوای شیعه راباب الحوائج پیوسته میگوییم یاباب الحوائج 🤲 تا دخیلِ پرچم "موسے بن جعفر" میشوم رنگ و بوے عشق مے گیرم معطر میشوم روزے ام ڪن "روزِ هفتم" ڪنج صحنِ "ڪاظمین" خواب دیدم عاقبت پاے تو بے سر میشوم 🦋🦋🦋
🌼 🌼 چادر مادر من٬فاطمه حرمت دارد قاعده٬رسم٬شرایط دارد شرط اول همه اش نیت توست فاطمی 🧕 ┅┅✿❀🌹◍⃟ ‌ 🌹❀✿┅┅ 🦋🦋🦋
مَـقَّـرِمـان...⬅ اسلام... گُـردانـمـان...⬅ تَشَیُع... ما✋ با بقیۂ سپاهی ها فرق داریم...!!! لباسمان خاکی نیست... ولی گاه خاکی میشود با غبار روزگار...☘ لباس ما لباس حضرت زهراست (س)❤ مــا اسلحـه نداریم...❌ تربیت درست کودکانمان...✔ برای دفاع از حرم عمهٔ سادات...💚 تنها سلاح ماست...✊ و چه بزرگوارانی که در مقابل سلاحمان تعظیم کرده اند...☺ ما میدان جنگ هم نداریم... شاید عجیب باشد...😶 ولی در میدان جنگ نرم پرسه میزنیم...✌🇮🇷 لباس چریکی نمیپوشیم ؛ چادرمان لباس رزم است... تربیت کردن مدافع ها سلاح ماست... همرزمانی همچون شیرزنان خرمشهر به ما درس ایستادگی میدهند... راستی یادم نرود...🖐 فرماندهی هم داریم که... عمریست دخیلیم به ضریحی که ندارد...💚☘ بهتر معرفی کنم...☺ ما دختران چادری...🌹 و مادران فرداییم...❤ ما... سپاه زهــ(س)ــراییم...😍✌ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🟢نماز عارفانه 🥀 بالاترین هدف شهید نواب صفوی، پیروی از دستور خداوند و حرکت در مسیر بندگی بود. راز و نیازهای او با خداوند، حال خاصی داشت. او هنگامی که به نماز می‏ایستاد، به سرعت اشک از چشمانش جاری می‏شد و از این عالم پرواز می‏کرد. نماز او در حقیقت، سفر به دنیای دیگر بود. کار و تلاش و فعالیت‏های خسته کننده، هرگز او را از راز و نیاز و نیایش نیمه‏شب باز نمی‏داشت. نواب صفوی از جمله راهیان شب و قهرمانان روز در میدان کارزار بود. او خود می‏گفت: «به خدا سوگند، هر وقت صدای «اللّه‏ اکبر» مؤذن به گوشم می‏رسد، احساس می‏کنم دنیا در چشمانم رنگ می‏بازد و بی‏ارزش می‏شود و دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را حس نمی‏کنم». وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا ۲۷دی ماه 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ " السلام علیک یا عـزیز زهـرا یا حسین (ع)🖤 ¬اِ‌ی‌خوش‌آن‌خَستہ ڪه‌ازدوست‌جَوابی‌دارَد°♥️° {نہ‌سآعَتےونہ‌سآلےڪه‌قَرטּهآست‌حُسِیـטּ تویےڪه‌مِثݪ‌خُداوَنــــد‌لُطفِ‌مآدامی} <اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌الشَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌‌‌الْوُرُودِ> صَلَّی‌ْاللّٰھ‌ٌعَلَیڪ‌َیٰااَبٰاعَبدِالله🌻 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🕊🌷 🦋🦋🦋🌷 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
یک قاچ نارنج عصر ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۲ از محل مدیریت آموزش و پرورش قیروکارزین خارج شدم در حالی که هوا یکدفعه مانند افراد حزب باد تغییر کرده و به گرمی گراییده بود. شیشه ماشین را پایین دادم تا کمی هوای خنک گونه هایم را نوازش کند چرا که کولر ماشین کار نمی کرد . در همین حین که مشغول فکرکردن به مسابقات قران ۱۴ گانه استان فارس به میزبانی شهرستان قیروکارزین بودم پیرزنی در کنار ایستگاه شهر کارزین دست بلند کرد در حالی که از انتظار کلافه شده بود. توقف کردم تا او را به مقصدش برسانم . مادر جان کجا می روی ؟ در حالی که وسایلش را داخل ماشین می گذاشت بهم گفت : خدا عمرت دهد . من را تا فلان منطقه برسان. با اینکه خیلی خسته بودم دلم نیامد او را در ایستگاه رها کنم. لذا تصمیم گرفتم تا او را به منزلش که حدود ۲۰ دقیقه با شهر قیر فاصله داشت برسانم . در میان صحبت هایش پی بردم که فرزندش در جبهه های نبرد حق علیه باطل در سن ۱۹ سالگی به شهادت رسیده است. وقتی ازش درخواست نمودم که خاطره ای از فرزند شهیدش را برایم تعریف نماید اینگونه لب به سخن گشود: یک روز پسرم که در دبیرستان درس می خواند با چشم گریان و چهره غمزده به خانه آمد . گفتم مادر جان ، عزیز دلم چی شده ؟ نصف عمر شدم. گفت دوستانم در مسیر برگشت میوه نارنجی از باغ آقای فلانی چیدند و یک قاچ از آن به من تعارف کردند و خجالت کشیدم که رد کنم. وقتی از دوستانم جدا شدم به طرف منزل صاحب باغ رفتم که از او حلالیت بطلبم. بهش گفتم یا پولش را ازم بگیر یا بزن توی گوشم یا حلالم کن. ولی صاحب باغ هیچ کدام را قبول نکرد و اصرارهای من بی فایده بود. دلداریش دارم و گفتم همین که به صاحب باغ گفتی کافی است. یک سال از این ماجرا گذشت تا اینکه خبر شهادت پسرم را در جبهه خرمشهر برایم به ارمغان آوردند . در مراسم بزرگداشت پسرم همان صاحب باغ به همسرم گفته بود که از رفتارم با شهید عزیزمان انقدر پشیمان هستم که دلم می خواهد زمین دهان باز کند و مرا ببلعد ..‌‌‌... آری زندگی شهیدان مالامال از درسهایی است که می تواند چراغ راه زندگی همه ما مردمان این کره خاکی باشد. کرایه اش را هنگام پیاده شدن روی صندلی گذاشت و اصرارهای من جهت برگرداندن پول بی فایده بود‌ . در حالی که اشک در چشمهایش حلقه زده بود گفت : حلال و حرام را از پسرم یاد گرفتم که به خاطر یک قاچ میوه نارنج به جزع افتاده بود و ساعتها گریه می کرد‌ . با او خداحافظی کردم در حالی که ازش خواستم برای توفیق ما در برگزاری مسابقات قران دعا نماید. دکتر مجتبی کریمی سرگروه پرورشی قیروکارزین . ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۲ .
🌷 همه تعلقات را از خود بریدند و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بربریدن از خویش ثبت نموده باشند. ۲۹ اسفند سالروز سردار رشید اسلام " " گرامی باد 🌷 🤲🏻
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بوی صبحانه میآید عطر چایی ، صفای سفره صبح چند لقمه زندگی کافیست تا انرژی جاودانگی در وجودمان شکوفا شود 🌹 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ 🦋🦋🦋
‍ ✍به مناسبت بیست و ششم اسفند سالروز ولادت سردار شهید محمد حسین یوسف الهی... 💢نگهبان میله و تنبیه متفاوت شهید یوسف الهی برای فردی که وظیفه اش را درست انجام نمی دهد طبق روایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی... 🔹محمد حسین یوسف الهی تا زمانی که خودش داخل مقر بود حتماً در اوقات مختلف می آمد و به نگهبان میله سر می زد. 🔸اگر کسی خلافی مرتکب می شد با او برخورد بدی نمی کرد بلکه با رفتار پدرانه اش موجب می شد که آن فرد هم متوّجه خطایش بشود و هم از کرده خود شرمنده و پشیمان او اگر نیرویی را تنبیه می کرد این تنبیه با هر جای دیگر فرق داشت. 🔹یک شب شهید اکبر شجره نگهبان بود امّا بنده خدا به خاطر خستگی زیاد همان جا کنار میله خوابش برده بود. 🔸محمد حسین وقتی که از راه می رسد و اکبر را در خواب می بیند دیگر بیدارش نمی کند خودش می نشیند و تا صبح نگهبانی می دهد. 🔹نزدیک صبح وقتی اکبر بیدار می شود و محمد حسین را در جای خود می بیند خیلی خجالت می کشد محمد حسین هم برای تنبیه اکبر شب او را سر پست نمی گذارد. 🔸خیلی عجیب است که برای تنبیه یک نفر به جای اضافه کردن مدت نگهبانی اش او را از انجام کار محروم کنند برای بچّه های اطّلاعات شاید یکی از سخت ترین مجازات ها همین بود. 🔹مثلاً اگر کسی را توی معبر نمی فرستادند انگار بزرگترین توهین را به او کرده بودند و این ها همه به خاطر جوی بود که محمد حسین در واحد به وجود آورده بود. 🔸منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحه ۷۵... •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
با ذکرلااله الا لله اله الالله محمد رسول الله صلی الله علیه واله السلم سلم و علیً ولی الله.  مصطفی را تا امام زاده عقیل تشییع کردند. و بردنش در غسالخانه که خونوادش برن ببیننش. مصطفی تو جبهه شهید شده بود. ترکش خورده بود پشت سرش و قسمتی از پشت سرش رو برده بود. ولی از صورت و بدن سالم بود. به مصطفی کفن نپوشوندن چون کسانی که در جبهه به شهادت میرسن احتیاجی به غسل و کفن ندارند حتی خونهای بدنشونم رو نمیشورن و میگویند پاک هست. همینجوری با لباس جبهه به خاک سپرده میشوند. ولی کسانی که توی جبهه زخمی بشن ولی بیان تو بیمارستان به شهادت برسن اونها غسل و کفن دارن. این حکم شرعیه. مصطفی هم بدون غسل و کفن با همون لباس مقدس جبهه به خاک سپرده شد. مامانم گفت من باید حتما برم مصطفی رو ببینم و رفت داخل غسالخانه. منم خیلی دلم می خواست برم ببینمش ولیکن اجازه ندادن.ایکاشکی مقاومت کرده بودم و میرفتم میدیدمش. ولی چون باردار بودم نگذاشتن. مامانم بهم گفت_ با اینکه یک هفته از شهادت مصطفی گذشته بود. ولی مادر این بچه بو عطر می داد و این بدنش مثل دنبه نرم بود. شکل پاسدارها شده بود. مصطفی هیکل درشت و قد بلند بود. چهره زیبا یی هم داشت. عکسی رو که هر قسمت میگذارم روی داستان. آخرین عکسی هست که تو اهواز انداخت بوده. این عکس رو در ساک مصطفی ما دیدیم. گفت مادر انگار یه پاسدار خوابیده بود چون قبلا که میومد صورتش رو از ته با تیغ نمی زد و یکم سبیل و ته ریش داشت. اما این بار که رفته بود دیگه ریشش رو کوتاه نکرده بود. برای همین هم شبیه پاسدارها شده بود... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🟢نماز عارفانه 🥀 بالاترین هدف شهید نواب صفوی، پیروی از دستور خداوند و حرکت در مسیر بندگی بود. راز و نیازهای او با خداوند، حال خاصی داشت. او هنگامی که به نماز می‏ایستاد، به سرعت اشک از چشمانش جاری می‏شد و از این عالم پرواز می‏کرد. نماز او در حقیقت، سفر به دنیای دیگر بود. کار و تلاش و فعالیت‏های خسته کننده، هرگز او را از راز و نیاز و نیایش نیمه‏شب باز نمی‏داشت. نواب صفوی از جمله راهیان شب و قهرمانان روز در میدان کارزار بود. او خود می‏گفت: «به خدا سوگند، هر وقت صدای «اللّه‏ اکبر» مؤذن به گوشم می‏رسد، احساس می‏کنم دنیا در چشمانم رنگ می‏بازد و بی‏ارزش می‏شود و دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را حس نمی‏کنم». وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا ۲۷دی ماه 🦋🦋🦋
🔰 خبر شهادت سردار الله‌دادی به همراه جهاد مغنیه یکی از لحظات تلخ برای حاج قاسم بود. گویی علمدار و مالک اشتر و یکی از سرمایه های بزرگ خود را از دست داده است. 🔹سردار الله دادی جزو نیروهای سردار سلیمانی در زمان ۸ سال دفاع مقدس بود و مدت‌های زیادی در لبنان نیز کنار ایشان حضور داشت. شخص بسیار کاردان و ارزشمندی بود. 🔹شهید جهاد مغنیه پسر شهید عماد مغنیه هم در ماشینی بود که شهید الله دادی در آن حضور داشت. 🔹آنها برای انجام یک ماموریت شناسایی از لبنان به سمت مرز سرزمین اشغالی در جولان می رفتند. که توسط رژیم صهیونیست به شهادت رسیدند. 🔹 این یکی از لحظات تلخ برای حاج قاسم بود. گویی علمدار و مالک اشتر و یکی از سرمایه های بزرگ خود را از دست داده است. 🔹شهید الله دادی یک سرمایه بسیار بزرگ برای سپاه و حاج قاسم بود.حاج قاسم او را می‌شناخت و به او باور داشت. 🔹زمان شنیدن این خبر برای خیلی سخت بود و جزو زمان‌هایی بود که از دشمن بسیار غضبناک شدند. 👤 سردار رحیم نوعی‌اقدم 🔹 ۲۸ دی ماه مصادف است با سالروز شهادت شهید الله دادی و شهید جهاد مغنیه ....🌸 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔰 توسل به امام زمان (عج) بعد از شهادت حاج عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من با جهاد زندگی می‌کردم. یک شب قبل از ماموریت سوریه، نیمه های شب دیدم با صدای بلند گریه می‌کند. به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال نماز است. شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به «قنیطره» سوریه برود. فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی. شنبه از سوریه تلفن کرد. پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه. من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد. بعد گفت: من در نمازم خطاب به امام زمان حجت بن الحسن(عج) صحبت میکردم. پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد. قسمش دادم که بگو. گفت: به ایشان می گفتم که من بنده گناهکاری هستم و...» مادر جهاد بقیه حرفها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی جهاد در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود. 🌷 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقا سالگرد شهادت جهاد مغنیه تاریخ تولد : 1370/02/12 · محل تولد : شهرک طیردبا - لبنان شهادت 1393/10/28 محل شهادت : مزرعة الأمل - قنطیره - سوریه مزار شهید : بیروت - روضة الشهیدین ❤ اسم کوچک تو آرزوی بزرگ ماست! شهید جهاد، چهارمین از خانواده ی می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی در دانشگاه آمریکایی ، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای نائل شد. او در طول سال های جنگ سوریه، همراه با ، راهی این کشور شد و از سوی توانست زیر ساخت های «جولان» را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آنجا دایرکند. مسئول اول این پایگاه بود. او مسئول نیروهای حزب الله لبنان بود که در سال 2015 در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنطریه ی سوریه مورد حمله تروریستی قرار گرفت و به همراه سردار الله دادی شهید شد. تاریخ زمینی شدن: 1370/02/12 محل تولد: لبنان تاریخ آسمانی شدن: 1393/10/28 محل اوج گرفتن: بلندی‌های ، استان قنیطره، 🕊🌹 🦋🦋🦋