eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجز خوانی بسیار زیبای این کودک👌🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
39.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود بسیار زیبا برای سردار دلها حاج قاسم عزیز❤️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💯 ✍ چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهری دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده‌اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده‌است.♨️ تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جاماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آن‌ها به استاد گفتند: «ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آن‌جایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمانی طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.» استاد فکری کرد و پذیرفت که آن‌ها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. روز امتحان‌آن‌ها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت، سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95♨️ امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود.... عجب استاد زرنگی😂 ادامه‌ش 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/190906423C02ecf4ef2d
در سال ۱۳۵۵ منزلمون رو آوردیم در محله‌ای که همسرم در آنجا زندگی می کرد. از همون روزهای اول که از خونه اومدم بیرون چشمم افتاد به لطف الله که منزلشون رو به روی خانه ما بود. مهرش به دلم افتاد. تو دلم گفتم خدایا میشه این آقا بیاد برای من خواستگاری. روز به روز محبتش به دلم بیشتر می‌شد اما حیا مانع بود که من این دوستی و محبت رو آشکار کنم یک روز یکی از همسایه هایی که با مامانم دوست شده بود و به خونه لطف الله هم رفت و آمد داشت. آمد خانه ما و گفت که، پسر همسایه روبرویتون، دختر شما رو میخواد تو خونه هم گفته ولی پدر و مادرش مخالفن، میگن که شما غریب هستید و نمیشناسنتون، به پسرشون میگن باید از آشنا دختر بگیری. از شنیدن این خبر هم خیلی خوشحال شدم و هم خیلی ناراحت. خوشحال از اینکه لطف الله هم من رو دوست داره، اما ناراحت از اینکه خانواده‌اش مخالفند یک سال به همین روال گذشت. یک روز مادر لطف الله بلقیس خانم در خانه ما را زد و با مادرم صحبت کرد، که اگر اجازه بدید ما بیایم خواستگاری دختر شما، مادرم گفت باید با پدرش صحبت کنم. بابام موافقت کرد و گفت لطف‌الله بچه خوبی هست و خانواده شون رو هم که داریم میبینیم خوب هستند بگو بیان، آمدن خواستگاری یک سال انتظار من به پایان رسید من و لطف‌اله از اینکه بهم رسیده بودیم خیلی خوشحال بودیم، و واقعا با هم عاشقانه زندگی میکردیم. لطف‌الله علاقه خواصی به اهل بیت داشت در سال ۱۳۵۷ به من گفت بیا بریم قم زیارت حضرت معصومه، بهبوحه اعتراضات مردمی زمان شاه بود و ما رفتیم قم، عده ای از مردم تظاهر کننده در حال فرار بودن، یه عده نظامی هم دنبال سرشون میومدن، ادامه👇👇
مامور ها بی هدف تیر اندازی میکردن، مردم به مغازها میرفتن و پناه میگرفتن، من و لطف الله هم با چند نفر دیگه رفتیم توی ساندویچ فروشی، لطف الله خواست کرکره مغازه رو پایین بکشه که یکی از مامورین بهش تیر اندازی کرد، تیر خورد به شکمش، منم اون زمان بار دار بودم، گریه میکردم و به سر صورتم میزدم، لطف الله رو به بیمارستان رسوندیم، توی بیمارستان به من گفت اگر من کشته شدم و فرزندم به دنیا آمد دختر بود اسمش را بگذار معصومه و اگر پسر بود اسمش را بگذار رضا متاسفانه همسرم بعد از سه روز بستری در بیمارستان به شهادت رسید. فرزندی که ازش برام یادگار موند، به دنیا آمد. فرزندم دختر بود، و من نامش را معصومه گذاشتم، الان معصومه از دواج کرده و دو فرزند پسر داره❤️ 🌹 شادی روح این شهید عزیز و پدر و مادرش صلوات🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
با شهدا بودن سخت نیست باشهدا ماندن سخته❤️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
اینک که شهر شعله ور بی خیالی است جای برادران غیورم چه خالی است جای برادران غیوری که بعدشان این شهر در محاصره خشک سالی است بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند رد عبور صاعقه شان این حوالی است من حرف می زنم و دلم شعر می شود در واژه های من هیجان لالی است طاعون گرفته ایم و کسی حس نمی کند تا آنکه زنده بودنمان احتمالی است آلوده است کوچه، خیابان به زندگی چیزی که هست و نیست حالی به حالی است بر من چه سخت می گذرد این غروب ها جای برادران غیورم چه خالی است.❤️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
به یاد مردان بی ادعا👌❤️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
19.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زکودکی خادم این تبار محترمم🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجز خوانی بسیار زیبای این کودک👌🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا