_نه این چه حرفیه من باور میکنم از تعجبم این حرفو زدم... البته واقعیتش اینه که خودمم بچهام شِفا گرفته
خوشحال پرسید
_کجا شفا گرفته؟ متوسل به چه امامی شده بودی؟
همه چی رو براش گفتم به تایید حرف من سرشو تکون داد
_ بله درست گفتن خوش به سعادتتون معمولاً کسانی که اعتقاداتشون به اهل بیت بالاست حاجت میگیرن و یا مریضهاشون شفا میگیرند... معلومه که شما هم از اون آدمای مومن و با اعتقاد هستید... ببخشید میتونم یه خواهش ازتون بکنم
این چه حرفیه آقا شما هرچی میخوای بگو
_میتونم این دختر کوچولوی شمارو ببینم
_چرا که نه الان میرم قسمت خانمها از مادرش میگیرم میارمش
از مسجد اومدم بیرون و باز به یه دختر بچه ای که داشت پشت در قسمت خانمها بازی میکرد گفتم
_دختر گلم میری داخل مسجد معصومه خانم صدا بزنی بگه شوهرت کارت داره
بدون اینکه جوابی به من بده رفت داخل مسجد شد... یه دقیقه نکشید که معصومه و زهرا اومد بیرون معصومه گفت:
_جانم چیکارم داری؟
دستم را به سمت زهرا دراز کردم
_ بیا بابا
زهرا دستمو گرفت رو کردم به معصومه
_زهرا رو ببرم به اون طلبه که بهم نماز یاد داد نشونش بدم
لبخندی زد و گفت
ببر
معصومه رفت داخل مسجد... منم اومدم پیش آقای طلبه
تا چشمش افتاده زهرا بغلشو باز کرد
بغل عمو
زهرا خجالت کشید و پشت من قایم
آقای طلبی دستشو کرد تو جیبش یه مشت نقل درآورد گرفت رو به زهرا
بیا پیش عمو این نقلها رو بهت بدم
زهرا که دلش میخواست بره نقلها رو بگیره سرشو گرفت بالا به من نگاه کرد...
سلام با عرض معذرت این قسمت جا افتاده بود👆👆
لبخندی بهش زدم
زهرا جان بابا برو نقلها رو از عمو بگیر
زهرا نزدیک حاج آقا سید مرتضی شد...آقا سید نشوندش روی پاشو نقل ها رو ریخت توی دامنش
سید خم شد و سر زهرا رو بوسید و رو کرد به من
اهل بیت بی دلیل به کسی عنایت نمیکنند قدر این دخترت رو داشته باش...
اومدم کنارش نشستم رو کردم بهش
من هر کاری از دستم بر بیاد براش انجام میدم...
زهرا دو دستهاش رو سمت من باز کرد فهمیدم میخواد بیاد پیش من... گرفتمش تو بغلم و نشوندمش رو پام... زهرا یه دونه از اون نقلها رو گذاشت دهن من خوردم و بهش گفتم:
بقیشو خودت بخور بابا
یه مقدار که نشستم رو کردم به آقا سید
اگه اجازه بدی من از محضرتون مرخص بشم باید بریم قم ما اونجا مسافرخونه گرفتیم
آقا سید گفت:
برید خدا به همراهتون
با زهرا اومدیم معصومه رو صدا کردم و سوار ماشین شدیم اومدیم قم تو اتاق نشستیم... به معصومه گفتم
میای بریم بیرون کباب بخوریم یا بگیریم بیارم اینجا بخوریم
با لحن خواهشی گفت
میشه بگیری بیاری اینجا بخوریم
آرهای گفتم و اومدم کباب گرفتم برگشتم مسافر خونه... معصومه سفره انداخت دور هم خوردیم و خوابیدیم صبح اومدیم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها زیارت کردیم و با خانم خداحافطی کردیم حرکت به سمت تهران...
کپی حرام⛔️
دیشب یه قسمت جا انداختم که الان 👆👆گذاشتم
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا شرمندهی این حجم از دستاورد شدیم واقعا🙄
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رطاغوتهای سدِ راهِ زیارت اربعین
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
✅ ادای احترام دختران ملیپوش بسکتبال ایران به مقام شامخ شهید سیدحسن نصرالله در لبنان
تیم ملی زیر ۱۶ سال دختران ایران با حضور در مزار شهید سید حسن نصرالله در لبنان به مقام شامخ این شهید ادای احترام کردند.
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قشنگترین بوسه مادرانه هم تعلق میگیره به مادر شهید حامد ربانی که اینطور عاشقانه مزار فرزند شهیدش رو بوسه باران میکنه
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
صدا زدم
_ زهرا جان بابا زود باش به مامانت کمک کن وسایلها رو بیارید بزاریم تو ماشین
_ چشم بابا الان میارم
زهرا همه وسایلها رو آورد... ازش پرسیدم
_ پس مامانت کو؟
_رفته از مادر جون و خالهها خدا حافظی کنه
_ باشه بابا دیگه وسیله نمونده؟
_ نه بابا
پس بشین تو ماشین تا مامانت بیاد
هر دو نشستیم تو ماشین بر گشتم نگاهی بهش انداختم
_ یازده سال پیش که رفتیم مشهد دیگه بعدش قسمت نشد بریم... اون موقع تو دو سالت بود یادت نمیاد
سر انداخت بالا
_ نه یادم نمیاد... ولی مامان بهم میگه چون که من شفا گرفتم شما به شکرانه سلامتی من ماها رو بردی مشهد به پابوس امام رضا
نفس عمیق کشیدم
_ آره بابا چه روزای بدی داشتم آخرین باری که رفتم بار ببرم به خودم گفتم برم خونه دیگه زهرا نیست ولی خدا رو شکر که خدا تورو دوباره به ما داد
_ بابا، بعد از من دیگه خدا بهتون بچه نداد؟
_نه بابا خیلی هم دوا دکتر کردیم ولی انگار دیگه قسمتمون نبود که بچهی دیگهای داشته باشم
_ مامان برام گفته شما خودتم با یه خواهر بودید ولی خواهرتونو گم کردید... بابا قشنگ دنبالش گشتی؟ مامان بهم گفته اسمش کبری بوده... انقدر دلم میخواست منم عمه داشتم
_ چرا بابا جون خیلی دنبالش گشتم... هرجا یه سرنخی بهم دادن رفتم ولی نبود نمیدونم چی شد
با باز شدن در ماشین رشته کلام من و زهرام پاره شد... زهرا پیاده شد و مادرش نشست و بعد خودش نشست و حرکت کردیم... رو کردم به معصومه
من خیلی به دلم افتاده اول بریم زیارت امامزاده پیشوا تو ورامین بعد از اونجا بریم مشهد
_ باشه حسن جان هرجا تو بگی همونجا بریم...
کپی حرام⛔️
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استاد دانشگاه فلسطینی: اسرائیل ۱۶ هزار دانشآموز و دانشجوی غزه را شهید کرده است
🔹عبدالفتاح عبد ربه، استاد دانشگاه فلسطینی در گفتگو با شبکه سه: از ابتدای شروع جنگ، ۸۰۰ معلم در غزه شهید شدهاند.
🔹اسرائیل با نابودی سیستم آموزشی در غزه به دنبال گسترش جهل است.
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
حالا که مثل دوره روحانی برق میره، یاد کنیم از اون عزیزی که با حضورش، سه سال یادمون رفته بود قطعی برق چه شکلیه...
تقاوت عکس سمت راست با عکس سمت چپ رو میتونی با روزی ۴ ساعت قطعی برق حس کنی…
روح آسمانیت قرین رحمت بی انتهای الهی شهید رئیسی عزیز
#شهید_خدمت
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
4.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🩹 #سلام_بر_مہدےعج³¹³
اَلسَّلامُعَلَیْکَیاقاطِعَالبُرهانِ
سلامبرتوایصاحببرهانتمامکننده
#یاایهاالعزیز
ألـلَّـھُـمَ؏َجِّـلْلِوَلـیِـڪْألْـفَـرَج
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 روایت سردار شهید حاج حسن محقق؛
از خاطرهٔ آخرین دیدارش، یک روز پیش از شهادت با سردار شهید محمدرضا زاهدی در حمله رژیم به کنسولگری ایران در سوریه
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
5.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدم قدم به یادسردار
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷