eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
658 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️دلم هوای توکرده بگو چه چاره کنم 🤚السلام علیک یاامام رئوف 💚🍃💚 چهارشنبه های زیارتی امام رضا علیه‌السلام: بر شما باد سلاح پیامبران. گفته شد: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود دعا. «أَكْثِروا الدُّعاءَ لِتَعجيلِ الفَرَجِ» نمازبرای تعجیل در فرج مولا و درحق یکدیگر دعاکنیم التماس دعای فرج،که گشایش کارها در فرج است «أَكْثِروا الدُّعاءَ لِتَعجيلِ الفَرَجِ» ⚘به کانال شهدایی شهیدرحمان بپیوندید:↙️ 🇮🇷 @shahidmedadian 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 🌹شهید سیدمجتبی هاشمی و شهید ابراهیم هادی مجموعه فرهنگی مجازی شهید ابراهیم هادی @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برق‌نگاهت‌.. قدرت‌گناه‌را‌از‌من‌گرفتھ.. من‌تا‌ابد‌بھ‌عھد‌خویش.. با‌چشمانت‌پایبندم.. وقتـے‌نگاهت‌بھ‌من‌است.. مگر‌مـےشود‌دست‌از‌پا‌خطا‌کرد..! تو‌هم‌شاهدے‌و‌هم‌شھید.. :)🌿 🌱 🖤 @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادواره شهدای افلاکیان خاکی (شهدای شهرک شهید زین الدین) 🔸سخنرانان: آزاده ای از دفاع مقدس 🔹مداح: کربلایی حسین اردستانی ◀️پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ همزمان با نماز مغرب و عشاء 🔰بنیاد، شهرک شهید زین الدین، خیابان ذوالفقار، مسجد امام علی بن ابی طالب (ع) 🔺 🔻 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian 👆
4_5990190140406894258.mp3
15.57M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹امام خامنه ای: 💠بیست و دوم بهمن زنده نگه داشته شده، باید هم زنده بماند. @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
🔴شناسایی پیکرهای مطهر ۶۲ شهید دوران دفاع مقدس 🔹فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح:بعد از شهادت حضرت زهرا (س) تا تاریخ ۱۹ بهمن ماه، گروههای تفحص شهدا موفق به کشف پیکرهای طیبه ۶۲ شهید دوران دفاع مقدس شدند. 🔹این شهدا مربوط به عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر، بدر و کربلای ۵ می‌باشند. @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
🌼 حسن طهرانی مقدم می گفت: کاری که انجام میدین حتی صبر نکنید کسی بگه خسته نباشید !🍃 از همون دَرِ پشتی بیرون برو چون اگه تشکر کنه ، تو دیگه اجرت رو گرفتی و چیزی برای اون دنیات نمی مونه ....🍁
شهادت فقط در خون غلطیدن نیست شهادت هنگامی رخ مےدهد که دلت از زخم کنایه و تکه پرانی دیگران بگیرد و خون همان اشکےست که از جاری شود و آن هنگام که مردان به دنبال راهی برای شهادتند تو اینجا هر روز شهید مےشوی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من پای تو هستم حتی اگه هیچ کس پای تو نمونه 😭 👌پیشنهاد دانلود و نشر ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        🇮🇷 @shahidmedadian ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
152.9K
صوت دختر شهید بزرگوار مهدی منوچهری 🌺😔
شهید مهدی منوچهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂💚🍂💚﷽💚🍂 💚🍂💚🍂 🍂💚🍂 💚🍂 🍂 ✍️ 🔸 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام (علیه‌السلام) خوانده بودم، قالب تهی می‌کردم و تنها پناه امام مهربانم (علیه‌السلام) جانم را به کالبدم برگرداند. هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، ترسناکی بود و تا لحظه‌ای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را می‌دیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم. 🔸 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس می‌کردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمی‌توانم از جا بلند شوم. زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمی‌دانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد. 🔸 تنها چیزی که می‌دیدم ورود وحشیانه به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی می‌خواست از ما کند. زن‌عمو و دخترعمو‌ها پایین پله‌های ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دست‌شان برنمی‌آمد که فقط جیغ می‌کشیدند. از شدت وحشت احساس می‌کردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمی‌توانستم جیغ بزنم و با قدم‌هایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب می‌رفتم. 🔸 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو می‌کوبید تا نقش زمین شد و دیگر دست‌شان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود. دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمی‌چرخید تا التماس‌شان کنم دست از سر برادرم بردارند. 🔸 گاهی اوقات تنها راه نجات است و آنچه من می‌دیدم چاره‌ای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزده‌ام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلوله‌ای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آن‌ها و ما زن‌ها نبود. زن‌عمو تلاش می‌کرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه می‌زدند و به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت می‌کشید تا از آغوش زن‌عمو جدایشان کند. 🔸 زن‌عمو دخترها را رها نمی‌کرد و دنبال‌شان روی زمین کشیده می‌شد که ناله‌های او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم. همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب می‌کشیدم و با نفس‌های بریده‌ام جان می‌کَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را می‌دیدم که به سمتم می‌آمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود. 🔸 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفس‌های را حس کردم و می‌خواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد. نور چراغ قوه‌اش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!» 🔸 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو می‌خوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست. دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که ناله‌ام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این شده‌ام. 🔸 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم. همانطور مرا دنبال خودش می‌کشید و من از درد ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که روی پله‌های ایوان با صورت زمین خوردم. 🔸 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمی‌کردم که تازه پیکر بی‌سر عباس را میان دریای دیدم و نمی‌دانستم سرش را کجا برده‌اند؟ یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده می‌شد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه شده است... ✍️نویسنده: 🇮🇷 @shahidmedadian 🍂 💚🍂 🍂💚🍂 💚🍂💚🍂 🍂💚🍂💚🍂
چرا ابراهیم هادی؟.mp3
10.32M
چرا ابراهیم هادی اینجوری دل میبره؟ 🎤روایتگری حاج حسین یکتا درباره شهید ابراهیم هادی در کانال کمیل... 🇮🇷 @shahidmedadian @rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه شهید محمد رضا احمدی چون مدت ها از این کلیپ گذشته ما جرات کردیم و پخش کردیم . چون مادر شهید یک بخش هایی میگن پخش نشه خواهشا بازم دوستان صلاح دیدند پخش نکنند . التماس دعا 🇮🇷 @shahidmedadian
خدایا خسته شده ام، پیر شده ام، دل شکسته ام، احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می کنم و می خواهم با خدای خود تنها باشم! شبتون_شهدایی التماس دعااای شهادت 🕊🤲 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا