#سومین_سالگرد
#حاج_قاسم
#مادرانه
🌺ای دوست
به حنجرشهیدان صلوات
بر قامت ِ
بی سر شهیدان صلوات
از دامن
زن مرد به معراج رود
بر دامن
مادر شهیدان صلوات
🍃دو تصویر زیبا از شهید
عبدالمهدی مغفوری وشهید
حاج قاسم سلیمانی که هر
دو لبریز از بوسه ی محبت
آمیز مادرشده اند...
راستی، چقدر قیمت دارد
این بوسه ی مادری؟
قیمت آن رافقط فرشتگان
خدا می دانند و بس...
🇮🇷 @shahidmedadian
#فاطمیه
"قالالصادق؏:
طوری به صورت مادرمان؛
حضرت فاطمه الزهرا ۜزدند که
چشم هایش در اثر ضربه سرخ شد...💔
الموسوعةالکبری،ج۱۱،ص۱۰
🇮🇷 @shahidmedadian
قرار عاشقی به رسم هر شب مان 🖐💚
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحبالزمان وبرای سلامتی و اطاعت از رهبـرے :)🌸..
بخوانید به نیت تعجیل در امر فرج امام زمان ارواحنافداه 😉🖐🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#کار_خودمونہ✨
#شهید_رحمان_مدادیان 🌷
کـانـالرسمےشھیـد رحمان مدادیان ⤵️⤵️
🇮🇷 @shahidmedadian
🕊️
#نخل_سوخته🌴🥀
🌹خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی🌹
#قسمت_بیستم
▪️توی یکی از عملیاتها زخمی شده بود وقتی میخواستیم از بیمارستان مرخصش کنیم، دکترها گفتند به دلیل جراحات شدیدی که دارد، باید استراحت مطلق داشته باشد. اصلاً از جایش تکان نخورد. محل استراحتش را طوری تعیین کنید که به دستشویی نزدیک باشد. خانه بابا این وضعیت را نداشت، خانه خواهرمان را انتخاب کردیم.
- خودم هم به خاطر رابطهٔ بسیار صمیمی و نزدیکی که با او داشتم کنارش ماندم. شب موقع خوابیدن گفتم: من همین جا هستم اگر نصف شب خواستی دستشویی بروی، حتماً بیدارم کن تا کمکت کنم. خودت می دانی دکترها گفته اند اصلاً نباید از جایت تکان بخوری.
- قبول کرد و هر دو خوابیدیم.
- نیمه های شب بود. به طور اتفاقی بیدار شدم. توی رختخوابش نبود. با عجله از جا پریدم. دیدم همینطور به حالت درازکش و به قول کرمانیها خز خز خودش را روی زمین تا پای پله ها کشیده و می خواهد به دستشویی برود.
- موقعی که او را دیدم تقلّا می کرد تا پله ها را رد کند.
- با ناراحتی گفتم: حسین مگر من تاکید نکردم، اگر کاری داشتی حتماً بیدارم کن.
- گفت: آخر دلم نمی خواست مزاحمت بشوم.
- گفتم: برای چی من خودم سفارش کردم.
- گفت: دوست ندارم موجبات ناراحتی دیگران را فراهم کنم. من مجروح نشده ام که وبال گردن بقیه باشم. «محمد هادی یوسف الهی»
▪️در بین بچههای جبهه حسین از جمله افرادی بود که وضع مالی خانوادهاش نسبتاً خوب بود. در واقع میشود گفت او تمام آسایش پشت جبهه را رها کرده و به جنگ آمده بود. در جبهه و در بین بچه ها خیلی ساده می گشت. یک دست پیراهن و شلوار کرهای داشت که همیشه همان لباس را به تن میکرد. اما در پشت جبهه به سر و وضع خودش می رسید. شاید به این خاطر که میخواست وقتی به عنوان یک رزمنده به میان مردم می آید ظاهر مرتبی داشته باشد. زمانی که من در عملیات والفجر چهار مجروح شدم و به کرمان آمدم، مدتی را به عنوان مرخصی استعلاجی در شهر ماندیم. یک روز توی خیابان شهاب سه راه ادیب میرفتم که دیدم یک نفر صدا میکند. نگاهی به اطراف انداختم اما شخص آشنایی ندیدم. خواستم راه بیفتم که دوباره شنیدم یک نفر صدامی زند: مرتضی مرتضی.
- برگشتم، دیدم جوانی با سر و وضع خیلی مرتب و شیک از داخل یک پیکان سدری رنگ به من اشاره می کند. نگاهش کردم. نشناختم. گفتم این بنده خدا با من چه کار دارد. جلوتر رفتم که مثلاً بگویم اشتباه گرفته ای، دیدم ای بابا حسین است. یک شلوار سفید و یک پیراهن خوش رنگ به تن داشت و یک عینک دودی به چشمش زده بود.
- گفتم: حسین خودتی؟
- گفت: پس توقع داشتی کی باشم.
- گفتم: آخر مثل اینکه خیلی به خودت میرسی.
- گفت: چه کار کنیم، مگر اشکالی دارد؟
- گفتم: نه اما آنجا توی جبهه آنقدر خاکی و اینجا توی شهر اینطوری.
- خندید و گفت: بندهٔ خدا. آنجا هم ما همینطوری هستیم ولی شماها متوجه نیستید. «مرتضی حاج باقری»
▪️رابطهٔ حسین با نیروهای زیر دستش رابطه ای صمیمی و دوستانه بود و در مورد فرماندهان مافوقش بسیار مطیع و حرف شنو. و علاوه بر همهٔ اینها فردی بود خیلی خونسرد و آرام. شاید بشود گفت کسی پیدا نمیشود که عصبانیت او را دیده باشد.
- در عملیات والفجر چهار قرار بود ما روی ارتفاعات برویم و آنجا سردار سلیمانی بچههای اطلاعات را توجیه کند. ما نیم ساعتی دیر رسیدیم. سردار که در این زمینه ها بسیار حساسند، خیلی ناراحت شده بودند. وقتی رسیدیم و ایشان با تندی و ناراحتی به حسین گفتند« چرا دیر آمدید؟
- خب من با اخلاق ایشان آشنایی نداشتم به همین خاطر از برخورد شان ناراحت شدم. اما حسین با همان حالت همیشگی اش که یک لبخند در گوشه لبش بود خیلی خونسرد گفت: معذرت می خواهیم جاده بسته بود و ماشین گیر نیامد.
- ما وقتی حالت حسین را دیدیم ناراحتی خودمان را فراموش کردیم. این برایمان جالب بود که حسین بدون کوچکترین دلخوری برخورد ما فوقش را میپذیرم و اصلاً دلگیر نمیشود! «تاجعلی آقا مولایی»
▪️مدتی بود که حسین تصمیم گرفته بود تا سلمانی کردن را یاد بگیرد. یک بار آمد و به بچهها گفت: هر کس می خواهد سرش را اصلاح کند بیاید، من تازه کارم می خواهم یاد بگیرم.
- آن روز تعدادی از بچهها، من جمله خود من آمدیم و او سرمان را اصلاح کرد و خب کارش هم بد نبود. از آن به بعد دیگر حسین همیشه یک قیچی و شانه همراهش بود. از اینکه می توانست کاری برای بچه ها بکند خیلی لذت می برد. هر وقت فرصتی پیش می آمد و کسی به او مراجعه میکرد با ذوق و شوق تمام سرش را اصلاح می کرد.
- حتی زمانی که من مجروح شده بودم و به خاطر جانبازی در آسایشگاه بستری بودم به ملاقاتم می آمد و موهای سرم را کوتاه میکرد. «تاجعلی آقا مولایی»
▪️یادم است یک بار موهای زیادی دورش جمع شده بود. بعد از اینکه سر مرا اصلاح کرد، خواستم موها را جمع کنم اما نگذاشت ناراحت شد.
- گفتم لااقل بگذار موهای سر خودم 👇👇👇
راکه ریخته است، جمع کنم.
- گفت: نه نمیشود. خودم باید این کار رو انجام بدهم.
- و آخر هم نگذاشت. دلش می خواست زحمتی که می کشید خالصانه باشد و تمام و کمال خودش انجام بدهد. «علی میراحمدی»
▪️شهید یوسف الهی همیشه سعی داشت تا آنجا که امکان دارد بچهها را در زمینههای مختلف کارآزموده کند و از هر فرصتی برای این کار استفاده میکرد. یکی از مسائلی که ایشان خیلی روی آن تاکید داشت، رانندگی بود.
- یادم است زمانی که در جزیرهٔ مینو بودیم من تازه رانندگی یاد گرفته بودم. آن روز قرار بود تعدادی از بچهها، من جمله حسین به مشهد بروند. مقر اطلاعات در جزیره بود. به خاطر همین میبایست یک نفر، آنها را به شهر برساند. من تازه از مرخصی آمده بودم.
- حسین رفت پیش شهید راجی و از او خواست تا مرا برای رساندن بچه ها بفرستد. خیلی تعجب کردم. چون همان موقع چند نفر راننده در مقر بودند که مشهد هم نمی خواستند بروند، ولی با این حال حسین مرا انتخاب کرد. خودش هم تا رسیدن به مقصد کنار دستم نشست. آنجا بود که متوجه منظورش شدم. در طول مسیر نکات مختلف رانندگی را به من گوشزد کرد و چون برای اولین بار بود که خارج از محدوده همیشگی رانندگی می کردم باعث شد، ترسم بریزد و اعتماد به نفس پیدا کنم.
- شاید بشود گفت این یکی از روشهای آموزشی او بود. سعی می کرد بچهها روی پای خودشان بایستند و در عین حال دائم نیروهای کارآمدتری برای جبهه ساخته شود. «علی میر احمدی»
این داستان ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب: «نخل سوخته»
✍🏻نویسنده: به قلم مهدی فراهانی
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
⤵️⤵️⤵️
🇮🇷 @shahidmedadian
🇮🇷 @shahidmedadian
🤲نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد
✍هیچ وقت ندیدم نماز شب #شهید_سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک😭 و اندوه به درگاه خدا بود. 💢))
من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان# خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای نالههای او برای #نماز بیدار میشدم.💢))
🎙راوی سردار معروفی
#نمازشب را به نیت ظهوربخوانیم💢
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
سلام بر ابراهیم 3.mp3
5.72M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
🌷#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
🌷#شهید_ابراهیم_هادی
🍂#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🍂#قسمت_سوم
💚رفاقت با غیر مذهبی ها و هنر جذب انها❤️
💚ماجرای هفتصد شنا(چهار ساعت) در زورخانه❤️
💚مبارزه با غرور با وجود بدن قوی❤️
⏺بــا بچه ها آمديم بيــرون، توي راه به کارهاي ابراهيم#دقت ميکردم.چقــدر#زيبا يکي يکي بچه ها را #جــذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به🕌#مسجد و#هيئت مي کشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين(ع)ياد حديث پيامبر(ص) به اميرالمؤمنين(ع) افتادم كه فرمودند:يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو#هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن مي تابد بالاتر است
📚(بحارالانوار عربي جلد۵ ص۲۸)
📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت.
🔸️#سلام_بر_ابراهیم
☀️کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز
❣ #دعای_عهد بخون... ❀❀❣
🎙با صدای آقای #بحرالعلومی
❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅السَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ...
🌱سلام بر مولایی که تنها نشانِ باقیمانده از دین و حجّت های خداست.
🌱سلام بر او که گنجینه علم الهی است.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
زیارت_عاشورا🌷🌷🌷
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع❤️
#السلام_علیک_ورحمت_الله_وبرکاته
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠 کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان
🇮🇷 @shahidmedadian
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸
🕊زیارتنـامـه ی #شهـــــــداء🕊
🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱
🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خـداوند ❤️
دست به قلـم می شود
بهتــرین و
زیبـاترین ها را نقـاشی می کند🌼
حواست باشه❗️
زندگیت وقتی
💙رنگ خدایی💙
بگیره خدا با همون رنگا
بهترین تابلو رو
برات نقاشی میکنه🌼
رفیق جاااان😍
سلااااااااااام😊
صبح زیباتون بخیروشادی ☕️
خدای خوبم هزاران بار شکرت برای فرصت دوباره زندگی 😍🤲
─ ✾🍃🌸🍃✾ ─
#صبحتون_بخیر
#خداےمن
#شکرگزاری
#سلام
┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅
🇮🇷 @shahidmedadian
🇮🇷 @shahidmedadian
🍃 همه آرزویم سلام
وقتی آرزوی برای تو خرج شدن را در دلم زنده میبینم، دلم آرام میشود که هنوز سهمی از زندگی دارم و تو هنوز داری مرا نگاه میکنی. این آرزو در دل هر کسی غلیان بزند، معلوم است که عشق حتی کم، در رگهایش جریان دارد. چه خبری بهتر از این؟! من به همین امید زندهام که فرصت عاشق شدن را از دست ندادهام و یک روز عاشقم میکنی میدانم و من با خرج کردن همۀ هستیام به پای تو، جشن عاشق شدنم را میگیرم.
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
💠بارش باران رحمت الهی
دیشب در گلزار شهدای کرمان
🇮🇷 @shahidmedadian