eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
654 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
قسمت سی و چهارم داستان #شهیدتورجی_زاده...🌷 __شیمیایی راوی: علی تورجی زاده( برادر شهید)   یک ماه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت سی و پنجم داستان نماز شب راوی: علی تورجی زاده (برادر شهید) آمده بود خانه . در کنار خانواده خیلی شاد و سرحال بود . می گفت و می خندید . آخر هفته ها همیشه از پادگان به خانه می آمد . آن زمان من در مقطع دبیرستان مشغول بودم . با هم سر سفره بودیم . من خیلی خسته بودم . بعد از شام رفتم و سریع خوابیدم . نیمه های شب بود . حدود ساعت سه . با صدایی از خواب پریدم ! از جا بلند شدم . با تعجب از اتاقم بیرون آمدم . با چشمانی گرد شده به اطراف نگاه می کردم . به دنبال علت صدا بودم . یک نفر با حالتی محزون گریه می کرد ! صدا از داخل اتاق محمد بود . ناله جانسوزی داشت . مرتب گریه می کرد و می گفت : الهی العفو ... . از صدای او خواهرانم هم بیدار شدند . محمد مشغول نماز شب بود . حال عجیبی داشت . حال او تا موقع اذان صبح به این صورت بود . بعد هم نماز صبح را خواند . بعد از نماز تا زمان طلوع آفتاب مشغول زیارت عاشورا و قرآن شد . البته محمد همیشه اینگونه بود اما این اواخر تهجد و عبادت او بیشتر شده بود . ساعتی بعد وقتی برای صبحانه آمد حالتش متفاوت بود . شاد بود . می گفت و می خندید . برای من عجیب بود . گریه نیمه های شب ، ناله و ... حالا هم خنده ! بعدها در کلام بزرگان دین این مطلب را خواندم : نماز شب و گریه از خوف خدا ، نشاط در روز را به همراه دارد . بعد از صبحانه با هم رفتیم بیرون . در راه با من صحبت کرد . از اهمیت یاد پروردگار گفت . از نماز شب . از بیداری در سحر . بعد پرسید : مگه برای نماز شب بیدار نمی شی ؟! گفتم : چرا ، اما بیشتر مواقع به خودم می گم حالا زوده . کمی بخوابم و دوباره بلند شوم . وقتی هم بیدار می شم اذان را گفتند . محمد گفت : مواظب باش ! شیطان خیلی تلاش می کنه که انسان نماز شب نخونه . بعد به احادیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشاره کرد که فرمودند : برشما باد نماز شب حتی اگر یک رکعت باشد . زیرا نماز شب انسان را از گناه باز می دارد . خشم پروردگار را خاموش می کند و سوزش آتش جهنم را برطرف می سازد . (کنز العمال ج 7 ص 791 ) * محمد که در خانه بود حتماً برای نماز شب بیدار می شد . تهجد و شب زنده داری او عجیب بود . آنقدر از خوف خدا اشک می ریخت که دلهای ما را به لرزه می انداخت . شبهایی که او در خانه بود همه برای نماز شب بیدار می شدیم . مدتی از این ماجرا گذشت . رفتار و نحوه نماز شب محمد برای خواهرم خیلی عجیب بود . برای همین نامه ای برای او نوشت . صبح وقتی می خواست از خانه خارج شود نامه را به محمد داد . در نامه نوشته بود : برادر عزیزم ، نماز شب های شما خواهرانت را با این عمل مقدس آشنا نمود و با توفیق خدا اهل نماز شب کرد . اما سؤالی برای من ایجاد شده . علت این همه ناله ها و گریه ها چیست ؟! کدام گناه کبیره را مرتکب شده ای ؟! کدام معصیت را انجام دادی که اینگونه اشک می ریزی ؟! محمد در جواب نوشته بود : خواهرم . مگر باید گناه کبیره کرد و بعد به درگاه خدا بازگشت . اینکه انسان به راحتی از نعمتهای پروردگار استفاده می کند و شکر او را به جا نمی آورد بالاترین معصیت است . مگر امام سجاد (علیه السلام) گناهی کرده بود . مگر امام عزیز ما نماز شب طولانی ندارد . انسان وقتی با اشک و ناله به سراغ پروردگار می رود عجز و ناتوانی خود را در محضر حق اثبات می کند .  و به خاطر همه خطاهایش از خدا عذر می خواهد . بعد هم چند داستان آموزنده از اهمیت شب زنده داری نوشته بود . اما مادر می گفت : نمی توانم ناله های محمد را بشنوم . برای همین محمد وسایلش را برداشت و به زیرزمین برد ! شبها برای خواب به آنجا می رفت . * از دیگر مسائلی که محمد بسیار اهمیت می داد نماز جماعت بود . از زمان نوجوانی هر زمان که در منزل حضور داشت برای نماز جماعت به مسجد می رفت . در جبهه هم همینطور بود . همیشه در هر جا بود نماز جماعت را برپا می کرد . در اردوگاه عرب هر شب نماز جماعت باشکوهی برگزار می شد . اما به دلایل امنیتی ظهر ها نماز جماعت برقرار نمی شد . به پیشنهاد محمد در همه چادرها برنامه نماز جماعت راه اندازی شد . محمد هم امام جماعت گروهان ذوالفقار شده بود . اهمیت دادن او به نماز جماعت حدیث نورانی پیامبر اسلام را تداعی می کرد . آنگاه که فرمودند : خداوند وعده فرموده : کسی که وضو می گیرد و در نماز جماعت شرکت می کند بدون حساب به بهشت ببرد . (مستدرک الوسائل ج6 ص448 ) ...... 📚 کتاب یازهرا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
اگر میخواهید امشب یه کار خیری کرده باشید که اون دنیا به دردتون بخوره اینه که امشب و فردا که سالروز شهادت شهید نوید صفری هست تا جایی که میتونید این شهید عزیز رو به دوستان و آشنایان و کانال هاتون معرفی کنید مطمئن باشید شهید کم نمیزاره😍 زنده نگه داشتن یاد کمتر از شهادت نیست! ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》 👆
🌺 حضور همسر شهید والا مقام اسماعیل دقایقی(فرمانده لشکر ۹بدر) بر سر مزار حمیدرضا الداغی 🌹 صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری 📎شهادت هنر مردان خداست ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅صلی الله علیک یا ابا عبدلله الحسین علیه السلام السلام علی الحسین .... و علی علی بن الحسین .... و علی اولاد الحسین.... و علی اصحاب الحسین....
💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحت بخیر آقای من آقای دلتنگی صبحت بخیر آقای من آقای تنهایی😔
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی... 🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه‌ی دستهای مبارک تو. سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. امـام‌ زمانـم✨! نامـت‌‌ که می‌آید آرام‌‌ میـشم گویی‌ جـز‌ تـو‌ هیـچ‌ نیسـت‌ مـرا سوگـند‌ به‌ نامـت‌‌ که‌ تو‌ آرام‌ منی... 🤲 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✍سه شهیدی که هر وقت کارتون گیر کرد بروید پیششون دست خالی بر نمی گردید. ✅سه شهیدی که از دوستان سردار شهید محمد حسین یوسف الهی بودند و هر سه با هم در بیست و سوم ماه رمضان به شهادت رسیدند. 🌹شهید علی اصغر صانعی 🌹شهید عبدالمجید اسلاملو 🌹شهید مهدی جلال مآب ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مهمترین سوال قبر و قیامت ؟ 🎙 استاد شجاعی ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°جمعہ‌یعنے °انتظارمَهدے‌صاحب‌زمان°° °مافَرج‌راتَمنـٰامۍکُنیم‌‌‌°💚° ❪بچشآن‌بردل‌ماطعم‌عبودیت‌را سجده‌هآیمآن‌به‌نگاه‌توبهامی‌گیرد‌...❫ °العجل‌یـٰابقیَة‌اللّٰه..؛🌿 °اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمَّدِوَآل‌ِمُحَمَّدوَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم
✅شهید محمدرضا تورجی زاده میگفت: مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... 🌱 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
32.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ۴ توصیه مهم به نوجوانان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بدون تعارف با خانوادۀ شهید مدافع‌حرم 🦋 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت سی و پنجم داستان #شهیدتورجی_زاده نماز شب راوی: علی تورج
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت سی و ششم داستان هیئت رزمندگان راوی: ابراهیم شاطری پور پاییز سال 65 بود . در پادگان غدیر اصفهان بودیم . مرحله اول آموزش شنا به پایان رسید . بچه ها محمد تورجی را خیلی دوست داشتند . همیشه اطراف او پُر از بچه های گردان بود . برادر تورجی در روز آخر آموزش اعلام کرد : رفقا دوشنبه بعد از نماز ، شام منزل ما هستید . بعد هم آدرس را اعلام کرد . همه بچه ها آدرس را نوشتند . حتی گفتند : رفقای خودمان را می آوریم . روز بعد محمد را دیدم . غرق فکر بود . گفتم : چیزی شده ؟! گفت : من فکر یه چیزی رو نکرده بودم . منزل ما بزرگ و خوبه اما گنجایش سیصد نفر رو نداره . به نظرت چیکار کنم ! کمی فکر کردم . گفتم : این که مشکلی نداره ! اطراف خونه شما مسجد یا حسینیه هست ؟ گفت : آره مسجد مهرآباد نزدیکه . گفتم : خُب حل شد ! به همه می گیم بیایید مسجد ! شام رو هم بیار مسجد . گفت : آخه من آدرس خونه رو دادم . گفتم : مشکلی نیست . من جلوی منزل شما می ایستم هر کی اومد می فرستم مسجد . گفت : خیلی خوبه ، من دوست دارم یه برنامه توسل هم داشته باشیم . مسجد برای اینکار خیلی خوبه . بعد رفت و با مسجد هماهنگ کرد . پارچه ای را جلوی مسجد نصب کردیم . روی آن فقط نوشته بود : یا زهرا (سلام الله علیها) همه بچه های گردان آمدند . عزاداری عجیبی شد . کمتر کسی باور می کرد مراسم اینقدر خوب برگزار شود . شام هم به همه رسید . فردای آن روز دیدم محمد با چند نفر از مسئولین گردان صحبت می کنه رفتم جلو . می گفت : دوست دارم این هیئت رو ادامه بدیم . دوشنبه ها دور هم جمع بشیم . هیئت برپا کنیم . به یاد حضرت زهرا (سلام الله علیها). گردان ما که متعلق به حضرت هست . همه بچه ها هم اهل توسل و ... هستند . پس بیایید هیئت گردان رو برپا کنیم . اگر منطقه بودیم همانجا برقرار می کنیم . اگر تو شهر بودیم همین جا توی یک مسجد. بچه ها موافقت کردند . هفته بعد هیئت رزمندگان یا زهرا (سلام الله علیها) در حسینیه بنی فاطمه در خیابان ابن سینا برقرار شد . روز بعد همه اعزام شدیم به منطقه . در چادرهای اردوگاه عرب بودیم . یکی از بچه ها برادر تورجی را صدا کرد و گفت : فردا دوشنبه است . هیئت یادت نره ! این دفعه برنامه ریزی کرد . ابتدا قرائت قرآن بود . بعد سخنران داشتیم . بعد هم مداحی برگزار شد . حالت معنوی عجیبی بود . چند روز بعد به خط پدافندی فاو برگشتیم . در سنگرها مستقر شدیم . هنوز درگیری های پراکنده بود . اما شب همه جا ساکت می شد . احساس کردم صدایی می آید . فاصله سنگرها زیاد بود . گفتم : محمد آقا صدای چیه ؟! کمی دقت کرد. بچه های سنگر مجاور مشغول دعای توسل بودند . از یکی دیگر از سنگرها صدای مناجات و ... . گفتم : راستی ، امروز دوشنبه است . ساعتی بعد از همه سنگرهایی که بچه های گردان یا زهرا (سلام الله علیها) در آن حضور داشتند صدای دعا و سینه زنی می آمد . هیئت روال خود را ادامه داد . بعد از عملیات کربلای پنج بیشتر بچه های گردان شهید و مجروح شدند . ...... 📚 کتاب یازهرا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
بعدازشهادت‌داداش‌مصطفےازمادرشهیدپرسیدن: "حالاكه‌بچه‌ات‌شهیدشده‌میخواےچیكارکنے؟" ایشونم‌دست‌گذاشتن‌روےشونه‌ی‌نوه‌شون‌وگفتن: "یہ‌مصطفےدیگہ‌تربیت‌مےڪنم🖐🏻" ... 🌷🕊 'از دامن زن مرد به معراج می‌رود'. ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا