eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
619 دنبال‌کننده
11هزار عکس
8.3هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌رازیست‌که‌تنها‌به‌ باید‌گفت... دلم یک دنیـا میخـواهد شبیه دنیای تو❤️🍃 که همه چیـزش بـوی بدهد... عصر جمعه تون متبرک به نگاه شهدا🌷🦋 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ ❣متوسلین به شهدا
🌱 یعنی کسانی‌که عقب مانده‌اند برسند و کسانی که جلو رفته‌اند برگردند... غدير يعنی؛ با حرکت کردن. عاشورا نتيجه از ياد بردن غدير است! الهی همیشه غدیری باشیم☀️
بعد از عملیات خیبر ؛ فرماندهان را بردند زیارت امام رضا(علیه‌السلام) وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بودیم برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و نمک تبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان ... اما مهدی حال همیشگی را نداشت! گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواسته‌ای که این چنین شده ای !!! نابودی کفار ؟؟؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟» چیزی نمی‌گفت ... به جان امام قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟ گفت: «مصطفی! دیگر نمیتوانم بمانم. باور کن. همین‌را به امام‌رضا(علیه‌السلام) گفتم ... گفتم: واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد». عجیب بود. قبلا هروقت حرف از شهادت می‌شد، می گفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است؛ اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی‌چه؟ اما دیگر انقطاعی شده بود... امام رضا (علیه‌السلام) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش... 🌱راوی: مصطفی مولوی 📚کتاب: نمی توانست زنده بماند خاطراتی از شهید مهدی باکری نویسنده: علی اکبری ناشر: صیام ،صفحه ۹۸٫ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[°•💚☁️•°] ❣ ❣ السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ ... ✋ سلام بر تو ای یادگار بهانه خلقت ، ای امید‌ِ مادر 🌺💫 سلام بر تو و بر روزی که دولت زهرایی‌ات جهان را منور خواهد ساخت🌸💫 مولای‌ من کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی به حرم تکیه نهی ، روی به عالم بنمایی🌺💫 خواستم تا که دعایی بکنم بهر ظهورت چه دعایی بکنم یوسف زهرا ، تو دعایی🌸💫 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🤲  ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌                ‌ ‍ ‌  ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ ❣متوسلین به شهدا ‌‌‌‌                ‌ ‍ ‌‌
enc_16495483731297815291415.mp3
3.23M
اومدم پیشت با دستای خالی..💔 آقای من...
ما ز اهل عالمیم اما ز عالم فارغیم...
1396-12-21_08-31-38_4_91_555_.mp3
5.86M
دلم رو من به آرزوش ان شاءالله می رسونم.‌‌..🍃
🖊 دم دمای عروسی، که پدرم داشت لیست مهمانان را آماده می کرد، عده ای از آنها خانواده هایی بودند که خانم هایشان بدحجاب بودند. احترام پدرم را داشت و جلویش چیزی نگفت؛ اما دو روز خانه مان نیامد. در همین دو روز زنگ زده بود به پدرم که: «من مریم را در ۲۹ سالگی پیدا کردم. اگه این مسئله باعث بشه که شما بگین مریم را بهت نمیدم، بدونید تا آخر عمرم زن نمی گیرم؛ اما اجازه هم نمیدم خانم بدحجاب تو مراسم عقد و عروسی من بیاد و گناه تو مراسم بشه». 🔸 پدرم هم راضی شده بود. من هم راضی بودم. من دلم با مهدی بود. پنج شنبه که آمد گفت: «بیا بریم قم هم زیارتی بکنیم و هم مددی بگیریم از حضرت معصومه (س) برای بقیه کارها». 🔹 حرم که بودیم. زنگ زد به یکی از علما تا از قرآن مدد بگیریم. آیه ای درباره زوج های بهشتی آمد که آن دنیا هم کنار همدیگر خواهند بود. آنجا با همدیگر عهد بستیم که با هیچ خانواده بدحجابی رفت و آمد نکنیم. موقع برگشت، النگویم را از دستم درآوردم و هدیه کردم به حرم حضرت معصومه (سلام الله). راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید 📚 برگرفته از کتاب «دیدار پس از غروب » به قلم منصوره قنادیان نشر روایت فتح ...🌷🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯