#رسم_خوبان
🌷بعد از #شهادت ايشان يك روز خيلی دلم گرفته بود و با عكسش درد و دل كردم. باز هم از آن حرفای قديمی زدم، از تنهايي قبر و قيامت گفتم. همان شب خواب ديدم در يك جای #تاريكی قراردارم، به سمت جلو شروع به حركت كردم، يكدفعه به داخل يك چاه بزرگ افتادم و تنه يك درخت هم به سمت من پرتاب شد. همان لحظه ديدم محمدآقا با #لبخندي كه به لب داشت دستم را گرفت و من را از چاه بيرون كشید
✍ به روایت همسر بزرگوارشهید
#شهید_محمد_منتظرقائم🌷
#ایام_شهادت
@shahidmosavinejad
😇 فرازی از وصیتنامه شهید 12 ساله رضا پناهی
چند بار باید این وصیت نامهها را بخوانیم تا بفهمیم که چطور جبهه برای بعضی دانشگاهی بود که حتی بدون گذراندن تحصیلات مقدماتی، از آن فارغ التحصیل شدند و مدرک خود را از اباعبدالله علیه السّلام گرفتند.
✍من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی الله برسم و به حق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بتشکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند، پاداش عظیم میبخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.
4_277828901663670743.mp3
444.4K
وصیت نامه شونو قبل از اعزام مخفیانه در نواری ضبط کردن و در گوشهای پنهان؛ که بعد از شهادتش به دست خانوادهاشون رسید .
از دست ندید رفقا 👆👆
@shahidmosavinejad
همه آزادن هر لباسی بپوشن، به جز...
همه آزادن هر رابطه ای داشته باشن،به جز...
همه آزادن...
همه آزادن...
#پویش_حجاب_فاطمے
@shahidmosavinejad
4_5843610272463324413.mp3
1.26M
#بشنوید🎧
❣هرکس برای شهدا کار کند امام زمان(عج)به او "یک دستت درد نکند" میگوید...
#راوی:حجت الاسلام ضابط
@shahidmosavinejad
#یاد_یاران
بازماندگانم گریه اگر برای خدا باشد خیلی ارزش دارد و باعث می شود که زنگار قلب کنده شود و قلب را روشن نماید.
گریه بر شهید هیچ معنی ندارد ولی اگر نتوانستی خودت را کنترل کنی به یاد علی اکبر و علی اصغر گریه کن و بگو خدایا اگر گریه می کنم به خاطر این است که گریه گنهکاران نزد تو بی نهایت ارزش دارد.
#شهید_یوسف_شریف🌷
@shahidmosavinejad
#شهدای_حسینی
نوجوان ۱۶ ساله
#شهید_عادل_کرمـــــی
روز خاکسپاری پیکرش را به خانه آوردند هر چه التماس کردم رویش را باز کنید تا یک بار دیگر چهره جگر گوشهام را ببینم راضی نشدند خودم را بر روی جنازه انداختم به ناچار رویش را باز کردند.
من منتظر دیدن صورت عادل و آخرین بوسه بر لبانش بودم اما ... مشمع کنار رفت ناگهان رگهای بریده گلویش ظاهر شد و من جایی را بوسیدم که هرگز تصور نمیکردم. عادل من بی سر و دست به خانه برگشته بود.
✍راوی:پدربزرگوارشهید
@shahidmosavinejad