eitaa logo
شهید موسوی نژاد
385 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ منم ؛ میهمان مجازی شما ... همسایه ات نیستم اما... خانه ی مجازی ات که هستم!😔 حق مهمان کمتر از همسایه که نیست! خودت دستم را گرفته ای و آورده ای اینجا☝️ پس کمکی کن من هم یکی شبیه تو شوم💔 به حق مادرت (س) رفیق‌ شهیدم ؛ @shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
✍کتاب عبدالحسین شیدای شهید به قلم علیرضا محمدی خبرنگار حوزه دفاع مقدس روزنامه جوان، با روایت‌های کوتاه، زندگی شهید موسوی نژاد را از بدو تولد تا زمان شهادت تعقیب می‌کند که به دلیل گره خوردن زندگی این شهید با مقوله شهدا و فرهنگ شهادت، این کتاب را باید سرگذشت رزمنده‌ای دانست که عشق و شیدایی‌اش به شهادت شهره عام و خاص بود. به گفته محمد جلیلی از دوستان شهید و همچنین مجری طرح کتاب، «عبدالحسین شیدای شهید» به پاسداشت مجاهد‌ت‌های فرهنگی شهید موسوی‌نژاد در توجه به شهدا و خانواده‌های ایثارگران، در پی چهار سال جمع آوری اطلاعات و خاطرات شهید موسوی‌نژاد محقق شده است که تا اگر روزی این شهید برای اعتلای فرهنگ شهادت تلاش می‌کرد، اکنون بیان سرگذشت روحانی او، قدمی دیگر در گسترش فرهنگ شهادت باشد. فصل اول کتاب به نام «تولد یک شهید» خاطراتی را از شهید با عنوان‌های نوزاد اذان‌گو، دست‌هایی زیر برف، از حوزه تاجبهه، شهدای شعبانیه، یکی از 20 نفر، جامانده، داستان قاصدک و درد فراق را شامل می‌شود. فصل دوم نیز به نام «آیینه همسرداری» خاطراتی را از شیوه زندگی خانوادگی و رفتار با همسر دربردارد. وی سمبل همسری مهربان و پدری نمونه بود. فصل سوم کتاب نیز «عقد اخوت با شهدا» نام دارد. «ماجرای عقد اخوت‌هایی که سید عبدالحسین موسوی‌نژاد با دوستان وهمرزمانش می‌خواند راوی‌های زیادی دارد. یکی‌شان مهدی راشدی که کنار نهر عرایض و در دی ماه 1365 به اصرار خود سید با او برادر دینی شد. یا مادر شهید که روایت می‌کند روزی از پسرش شنیده با شهیدی به نام حسین مرادی عقد اخوت بسته و امیدوار است چنین شهدایی شافی‌اش باشند تا بلکه این سید جامانده از قافله شهدا هم به منزل مقصود برسد.» فصل چهارم کتاب به نام «قدم به قدم تا معراج» خاطراتی را با عنوان‌های شیشه مربا یا شمع بیت‌المال»، «سپند رخ یار»، «یادگاری‌های سید» و «نماز شب» را دربردارد. فصل پنجم کتاب نیز «فصل شهادت» است. «بالاخره لحظه رفتن فرا می‌رسد. اما سید عبدالحسین بر خلاف همیشه خیلی زود خداحافظی می‌کند و سریع از پله‌ها پایین می‌رود. همسر شهید که از عجله سید متعجب شده بود، از خاطره آن روز می‌گوید: هر بار که عبدالحسین به ماموریت می‌رفت کمی مکث می‌کرد، سفارش‌های لازم را می‌کرد و بعد می‌رفت. اما این بار به قدری سریع رفت که انگار می‌خواست پرواز کند. به پاگرد که رسید گفتم: چقدر عجله داری؟ مکث کوتاهی کرد، نگاهی کرد و گفت دیرم می‌شه، باید برم و خیلی زود هم رفت.» در انتهای کتاب نیز به نام «گلواژه» دلنوشته‌های همسر و دو تن از دوستان شهید و نیز سخنرانی‌ها و دست‌نوشته‌های زیبای وی آمده است. کتاب عبدالحسین شیدای شهید در 108 صفحه از سوی موسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس نیروی زمینی سپاه منتشر شده است. @shahidmosavinejad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: ✍ به جای اینڪه عابـد باشی عبـد باش. تا عبـد نشوی، عبـادت سودی به حالت ندارد. 🌷 عبـد بودن یعنـے : ببین خدایتـــ چه می خواهد نه دلتـــ
شهید شدن «دل» میخواهد! دلی که آنقدر قوی باشدو بتواند بریده شود از همه تعلقات، دلی که آرام له شود زیرپایت به وقت بریدن و رفتن. و شهدا"دلدار بی دل" بودند:) 📷| 1390/4/30
هدایت شده از شهید موسوی نژاد
سلام برعاشقان دوستداران راه وسیره شهدا✋ 🌷همراهان گرامی کانال برای دسترسی به این شهید عزیز میتونید هشتک رو داخل کانال جستجو نمایید وهمچنین برای برای دسترسی به خاطرات همرزمان این شهیدعزیز هشتک راداخل کانال جستجوکنید ممنون از همراهیتون یاعلی✋
از یه بنده خدایی پرسیدم: حاجی کاری که سودش زیاد باشه و دست توش کم باشه سراغ داری؟! گفت:
در مورد پدر و مادر یه خورده با هم حرف بزنیم؟! من خودمم که دارم براتون مینویسم توی این مورد لنگ میزنم ان شاءالله امام زمان عجل الله یاریمون کنه درست شیم
پدر و مادر چه بسا اون پدر و مادری که بد ترین عالمه ، بازم احترام بهش واجبه فراموش نشه احترام به پدر و مادر توی قرآن بعد از توحید بیان شده، شما نگاه کنید... چه دین دارا... چه بی دینا... چه شیعه ها... چه سنی ها... چه یهودیا ... چه مسیحیا... همه و همه پدر و مادر براشون مقدس هستن محترم و قابل ستایش هستن
آقای صابر خراسانی میگه : نمیشه آدم امام حسینی باشه و پدر و مادرش براش محترم نباشن... بچه ها یه چیزی بگم؟! دستمونو نمیگیرن اولیای خدا اگه پدر و مادرمون ازمون ناراضی باشن... پدر و مادر دلشون دریاست ولی یه کار کنیم از ته دل راضی باشن
میدونی اوج احترام چیه؟! این که خودمونو در برابرشون بزنیم زمین... اونوقت ببینیم چه طوری هم توی این دنیا، هم توی اون دنیا سعادتمند میشیم. یه عالِمی میگفت: اوج زمین زدن میدونی چیه؟! اینکه بیای دست مادر و پای پدرتو ببوسی ... میگفت به خدای احد و واحد قسم، جوری بزرگ میشی، جوری مورد احترام قرار میگیری که همگان به تو غبطه میخورن...
فکر نکنید راحته ها نه خیلی سخته... سخته غرورتو بزاری زمین و خم شی دست مادر ببوسی ... سخته چشم بپوشی از اون همه تکبر و خاک پای پدر رو سرمه ی چشمات کنی ... به حرف خیلی راحته... درسته سخته، ولی این کارو انجامش بدیم... مگه قرار نشد ما مَردِ روزای سخت باشیم ...😉 بخوایم از مولامون از صاحب الزمان بخوایم این غرور و تکبر رو ازمون بگیره بخوایم که یاریمون کنن
وقتی یه خواسته ای ازمون دارن اطاعت امر کنیم. یه مثال میزنم مثلا به پدرت میگی اجازه میدی من برم کربلا؟! پدر حالا به هر دلیلی کاری ندارم چه دلیل منطقی، چه غیر منطقی، میگه خیر و اجازه نداری... بعد دیگه تو حق نداری بهش اخم کنی... حق نداری غر بزنی سرش.... حق نداری داد و بیداد کنی و قهر کنی... بهترین جوابه... یه چیزی بگم ؟! حالا که بحث کشیده شد به اربعین و کربلا ... اصلا اجازه و این حرفا فرمالیته اس بخدا... اگه ارباب دعوت کنن اگه مادرش حضرت زهرا اِذن بدن... خدا یه جوری به دل پدر و مادرت میندازه که خودت انگشت به دهن میمونی...
دعای مادر خیلی میگیره ... تو اگه یه قدم براش برداری مادر انقدر دعا میکنه... پدر سخت ناراحت میشه ولی امان از روزی که ناراحت بشه.... حواسمون باشه دلشونو نشکونیم... هرجا کم آوردی زنگ بزن پدر و مادرت اگه در قید حیات هستن... اگه در جوار رحمت حق هستن، برو سر خاکشون... التماسشون کن برات دعا کنن... دعای پدر و مادر در حق اولاد اگه به صلاحش باشه مستجابه ..‌. حالا چه زمانی برات از جون و دل دعا میکنن؟! وقتی براشون اولاد خوبی باشی😉 وقتی ازت راضی باشن... حواست جمعِ چی میگم دیگه؟!
پدر و مادردو گوهری که وقتی نباشن تازه ارزششونو میفهمی... از من گفتن...😉
هر کدوم از شما با پدر و مادرتون بیشتر اشنایید... یه وقتی شما توی مسائل کار خونه خیلی کمک میکنید اما هیچوقت رابطه صمیمی ندارین و محبتتون و ابراز نمیکنید... یه وقتی هم هست بوسیدن دست پدرومادرتون براتون دشوار نیست اما توی مسائل کمک کردن کم میزارین !!! بگردین دنبال نقطعه ضعفتون و جبرانش کنید...
میگفت: بین دو ابروی دیواری هست بین آتش جهنم این کار خیلی سعادت میخواد هر روز یک بار هم شده پیشونی مادرتو ببوس!