دنیا، مرداب غفلت هاست هر که بیشتر، دچار شود
زودتر، غرق می شود ...
چقدر، دنیا را جدی گرفته ایم، ما مسافرهایی که
ماندن یا رفتن مان هم دست خودمان نیست !
با گذشت زمان و عمری که میاد و میره خیلی چیزا عوض میشه آرزوهامون، هدفهامون و...
و گاهی هم گناهامون، گاهی انقدر گناهامون زیاد میشه که دیگه حتی خجالت میکشیم که آرزوی شهادت کنیم...😔
ما خیلی چیزا رو یادمون رفته، اکثراً ظاهرسازی کردیم باطنامون پوچه...
یادمون رفته شهدا وقتی خوشحال میشن که خدا از ما راضی باشه
یادمون رفته پیج و کانال زدن ملاک نیست رضای الهی مهمه
یادمون رفته برای چی اینجاییم؟!
برای چی زندگی می کنیم، نفس می کشیم، راه میریم و...
حیفه وقتی زمان میگذره و ظاهر بچه مذهبی و عالیمون به عنوان سرباز بقیةالله انتخاب نشده باشه...
بچه ها
از باطن درست کنید
از باطن بسازید
خودسازی کنید
نکنه دیر بشه و ببینی بقیه رفتن و تو موندی...
برگردید بیایید بغل خدا، خدا بنده هاشو میخواد
خدا منتظرمونه
نگو خدا دوستم نداره...
نگو خدا از من بدش میاد...
نگو خدا منو نمیبخشه...
تو بیا اگه نبخشید اونوقت
خدا به حضرت داوود میگه که اگه اونایی که از من دور شدن می دونستن که چقدر منتظرم تا برگردن از شوق اومدن به سوی من جون میدادن
رضایت خدا تو بندگی خداست، تو احترام به پدر و مادرت، تو خدمت به خلق خداست و ...
دستتو بده به پدرت بگو آقای من، امام من دستمو بگیر نذار تو گناه غرق بشم، نذار از سربازی تو سپاهت جا بمونم، نذاز جایی برسه که همه برن و من بمونم...
یادت باشه خدا دوست داره
یادت باشه شهدا دوست دارن
یادت باشه شهدا دعوتت کردن به اینجا
یادت باشه از پایه بسازی و نه فقط ظاهر
یادت باشه که شهادت رو فقط به کسی میدن که کار کرده و درد کشیده
یادت باشه سربازای آقا رو غربال میکنن...
یادت باشه تو خیلی ارزشمندی پس دستتو بگیر بالا
و بگو امام زمانم تو رو به همین شب قشنگ دستمو بگیر و منو نجات بده
بگو خدایا اشتباه کردم من آسمون میخوام من غلط کردم گناه کردم خدا...
خادمین کانال رو از دعاهای خیرتون بی نصیب نذارید خیلی محتاج دعاهاتون هستیم🌸
یا علی
خوبه آدم برای هر کدوم از آرزوهاش نذر کنه، چلّه بگیره...
نه فقط به خاطر این که به آرزوهاش برسه!
به خاطر این که ببینه آرزوهای چهل روز پیش، هنوز آرزوهاش هستن؟!
یه سری چیزایی داریم که آرزومون بودن ولی یادمون نمیاد یه روز براشون دعا کردیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درشامگاه ۸ اردیبهشت یکی از شهروندان سبزواری که در انتظار بازگشت دختر خود از کلاس بود، متوجه ایجاد مزاحمت دوتن از اراذل و اوباش برای چند دختر جوان و کشاندن یکی از ایشان در خیابان میشود، بلافاصله در حمایت از او وارد عمل شده و با اراذل و اوباش مذکور درگیر میشود که در این درگیری هر دو شرور مسلح به سلاح سرد بودهاند و وی را از ناحیه قفسه سینه، قلب و پشت سر مضروب مینمایند.
اگر دوست داشتید یه حرکتی بابت کشف حجابها و بی بند و باری ها بزنید
و از خون پاک این شهید بزرگ که اینطور مظلومانه وناجوانمردانه از پشت به شهادت رسیده دفاع کنید.
و کمی از داغ دل مادر و دختر این شهید عزیز رو کم کنید.
پروفایلتون رو ست کنید و از بقیه هم بخوایید اینکارو بکنن.
قطعا همه ما مخاطبینی داریم که هنوز بابت اهمیت حجاب و غیرت آگاهی کامل ندارن.
با پروفایلتون ذره ای اهمیت این قضیه رو بهشون یادآوری کنید.
به امید روزی که دیگه تو این سرزمین دختری داغ پدر نبینه 💔💔💔💔
لطفا تا جان دارید #نشر بدید
با اصرار میخواست از طبقهی دوم آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!»
گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیشخندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش می کنم پایین»
#شهید_عباس_بابایی🕊🌹
📗پرواز تا بی نهایت
پوتین هاش رو برداشت و زد بیرون از خونه..
زن جوون دنبالش می دوویید و به پیر زن میگفت بگیر اون جوونو...
اما عبدالحسین فرار می کرد...
پیر زن داد می زد میگفت:
نرو... میکشنت... بدبختت میکنن...
وایسا خانوم میگه نرو...
اما اونجا که یاد خدا نیست قرار نه فرار باید کرد...
بعد یک روز آوارگی خودش و رسوند پادگان...
آخه اهل روستا بود ،شهر رو بلد نبود.
اومد جلو دژبانی تا خودش رو معرفی کرد...بازداشتش کردند...
سرباز و آوردن جلو فرمانده...
فرمانده هر چی میتونست حرف بارش کرد...
عبدالحسین فقط نگاه کرد
بهش گفت باید برگردی خونه ،
نوکریه خانوم و کنی...
خانوم امر بر تو هست...
هر چی که خانوم گفت:
باید بگی چشم
عبدالحسین گفت:
نه ، هر چی خدا گفت بگم چشم.
من تو اون خونه برنمیگردم...
تو اون خونه یه زن نامحرم هست.
تو اون خونه یه زنی هست که حجاب و حیا رو رعایت نمیکنه...
فرمانده گفت:
حالا که نمیری باید صبح تا شب،
شب تا صبح دستشویی های پادگان رو بشوری...
(دستشوییای پادگان ۱۸تا بود روزی ۶بار هر بار ۴نفر اینا رو میشستند...)
شبانه روز عبدالحسین تنهایی دستشوییا رو میشست...
بعد ده ، پونزده روز رفتم طرف عبدالحسین ببینم چیکار میکنه.
صدای عبدالحسین رو شنیدم...
داشت میخوند برا خودش و دستشویی میشست...
نزدیک تر رفتم دیدم داره گریه میکنه...گفتم بچه مردم و چی به روزش آوردن داره گریه میکنه...
یه چیزیم زیر لب میگه...
هی میگفت:
دستشویی میشوروم ،
کثافتا رو میشوروم،
اما " دل آقام و نمیشکونوم... "
روایتی از زندگی سردار بزرگ سپاه اسلام ...
#شهید_عبدالحسین_برونسی 🕊🌹
بنده ی من، تو نمی دانی!
در عالم مواردی هست که خارج از درک انسانهاست، نمونه اش میشه همین آیه ای که بسیاری از ما خوندیم :
وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ
ۖوَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ
یعنی که ای آدم، اگر چه تو به خیال خودت خیلی می دونی، اما هیچ نمیدونی، متوجه نیستی، قدرت تشخیص نداری، تو صلاحت رو نمی فهمی،
#باید تمامش رو به من بسپاری...
من خدا هستم و بهتر از تو می دونم که چه کنم...
#خدایاچهخوبهکهداریمت 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون تعارف با خانواده شهید غیرت و ناموس، شهید حمیدرضا الداغی
وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى يَحْلُمُ عَنِّى حَتَّىٰ كَأَنِّى لَاذَنْبَ لِى
ابوحمزه ثمالی
خدا را سپاس که بر من بردباری میکند تا آنجا که گویی مرا گناهی نیست.
یه جوری داری تحویلم میگیری که خودمم باورم شده آدم خوبی هستم...