eitaa logo
شهید موسوی نژاد
379 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
بطری وقتی پُره و میخوای خالی کنی خَمِش میکنی دیگه! دل آدمم همینطوره، بعضی وقتا از غم و حرف و طعنه دیگران پُر میشه. خدا میگه ما میدونیم و اطلاع داریم دلت می‌گیره به خاطر حرف‌هایی که میزنن... پس سرت رو بـه سجده بذار و خدا رو تسبیح کن!!
با محسن بحثم شد... گفتم: هی نگو شهید بشم، شهید بشم، باید مؤثر باشی آدم باید تو زندگیش تاثیر داشته باشه. یه سرباز مُرده به چه درد می خوره؟! خندید و گفت: شهید بشم انشاءالله مؤثر هم میشم!
خدایا آغوش تو که باشد خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست! تپشهای قلبت می شود لالایی کودکانه ام کنارم بمان... میخواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شود....
مَا وَ دَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا قَلَى  الضحی/۳ که خدا تو را به حال خودت رها نکرده دعایم مُشتی دانه بود که آویزانش کردم در ایوان تا پرنده‌ای بیاید و بخورد و  به خدا بگوید این دانه که خوردم از ایوان خانه‌ای بود که صاحبش دعایی داشت و خدا بگوید: با آن دانه که خوردی، تنت اندکی گرم شد؟! بالت کمی جان گرفت؟! و پرنده بگوید: بله اندکی و خدا بگوید: بیا این استجابت را ببر و بگذار در ایوانش به پاس همان اندکی... 🍃
میگفت: صد رکعت نماز بخون، صدتا کار خوب انجام بده؛ ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه اخلاق نداشته باشی، به هیچ دردی نمی‌خوره! مؤمن باید شاد باشه، اخلاق خوب داشته باشه! 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ٵلم یَعلَم بِٵنَّ الله یَریٰ؟؟ فکر میکنی وقتی زیر زیری به برگه ی کناریت نگاه میکنی یاوقتی به اسم خودکار دادن وچرک نویس گرفتن برگه ردوبدل میکنید یا هزارتا کار دیگه که خوشحالید مراقب ندیده وفقط خودتون میدونید ، ؟!
🕊🌹 خودمان را برای عملیات والفجر مقدماتی آماده می‌کردیم. حسن باقری به من گفت: بیا بریم از اسرا بازجویی کنیم. در بین اسرایی که چند شب پیش گرفته بودیم، سه نفر از فرماندهان عراقی به چشم می‌خوردند و حسن می‌خواست بداند عراق در مورد منطقه‌ای که ما برای عملیات انتخاب کرده‌ایم، چگونه فکر می‌کند. او حتی در انتخاب اسیر نیز دقت می‌کرد. به هر حال، بازجویی را آغاز کردیم. آن شب بازجویی به درازا کشید و تا ساعت یک بامداد به طول انجامید. من خسته شده بودم. به او گفتم: حسن! چقدر از این‌ها سوال می‌کنی؟ مگه می‌خوای آموزش ببینی؟ گفت: چه اشکالی داره؟ ما باید از این‌ها اطلاعات بگیریم. خستگی شدیدا بر من غلبه کرده بود. جالب این‌که در آن لحظات، من به علت خستگی در ترجمه‌ی سوالی که او گفته بود، اشتباه کردم و او با این‌که هنوز به زبان عربی تسلط نداشت، به من گفت: شما در سوال کردن اشتباه کردی؟ سوالت رو درست بپرس. آن‌قدر دقیق و نکته‌سنج بود که حتی اشتباهات سوالات عربی را نیز می‌فهمید. وقتی دید که من دیگر نمی‌توانم ادامه دهم، گفت: شما برو استراحت کن. من هم رفتم و از خستگی نفهمیدم که کی خوابم برد. در یک لحظه از خواب پریدم. نگاهی به دور و برم انداختم و با کمال تعجب دیدم که حسن هنوز مشغول بازجویی از اسراست و دست و پا شکسته، از آن‌‌ها سوال می‌کرد و جواب می‌گرفت. 📚
سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ الرعد/۲۴ درود بر شما به پاداش آنچه صبر كرديد، خوب عاقبتی نصیبتان شد ما شبایی رو گذروندیم که هیچوقت فکر نمیکردیم صبح بشه، آدمایی رو حذف کردیم که فکر میکردیم اگر یک روز توی زندگیمون نباشن، قطعا صبح از دوریشون بیدار نمیشیم از دست دادنایی رو تجربه کردیم که حس میکردیم از شدت غم، قطعا قلبمون همون لحظه منفجر میشه. اما یه روزایی بعدش اومد که دیدیم نه غم آدما رو نمیکشه، چون خدا معجزه ای رو میفرسته که میفهمی همه چیز میتونه عوض بشه فقط باید صبر داشته باشی 🍃
همسرش میگفت: وقتایی که ناراحت بودم با اینکه سرش داد میزدم میگفت: جان دل هادی...؟! چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود قلم و کاغذ برداشتم شروع کردم به نوشتن..‌. از دل تنگم گفتم... از عذاب نبودنش براش نوشتم... هادی فقط یه بار... فقط یه بار دیگه بگو جان دل هادی...💔 نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم... بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میشد ازش ببینم، دیدمش، صداش کردم... بهترین جوابی که میشد ازش بشنوم... جان دل هادی؟! چیه فاطمه؟! چرا انقدر بی تابی میکنی؟! تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای... 🕊🌹
رای میدهم چون...
واقعا کی فکرش رو میکرد ادامه راهتان اینقدر سخت باشد بعد از شما غرق شدیم در روزمرگی هایمان و گیر کردیم به سیم خاردار نفس . 🕊️