ابوتراب۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت چهاردهم
۰۰۰سید از خوشحالی زبونش بند اومده بود ، بریده بریده گفت : آب ب آبجی ، خدا خیرت بده ، امشب تو جلوی شروع جنگ جهانی سوم رو گرفتی ، همه زدیم زیر خنده ، موقع برگشتن وقایع رو تُو ذهنم مرور می کردم ، راستی این آقا میثم کِیه ؟ چه آدم بزرگیه که این همه فداکاری میکنه ، حتما" با شهید جمال عشقی خیلی صمیمی بوده که بخاطرش این همه وقت واسه خانواده شهید می زاره ، از اون بالاتر مثل اینکه خواهر افشانه پنهانی میره و کارهای خونه مادر شهید رو انجام میده ، چه کار خوبی میکنه ، چون بی بی خیلی پیر شده تنهایی نمی تونه خیلی سخته ، به دَم درب خونه رسیدم ، دست کردم تُو جیبم تا دسته کلیدم رو در بیارم ُ و درب رو باز کنم ، یه دفعه دستم خورد به دستمال یزدی ، دستم خیس شد ، وقتی دستم رو بیرون آوردم توک انگشتم خامه ایی شده بود ، یاد ریختن خامه روی فرش بی بی ُ و صورتم افتادم ، نگران شدم ، بعد از سال ها مجبور بودم دستمالی رو که واسم گنجینه اَشک هایی بود که واسه امام حسین(ع) ریخته بودم رو بشورم ، آخه وصیت کرده بودم ، موقعه فُوتم ، این دستمال متبرک رو تُوی قبر بکشن روی صورتم ، حالا چطوری بشُورمش ، قضیه رو واسه عیال تعریف کردم ، پیشنهاد داد که فقط اون قسمتی رو که خامه ایی شده رو آروم بشورم و جاهای دیگه رو خشک بزارم ، دستمال آوردم شیر آب رو کمی باز کردم تا آب به صورت باریک و نخی بریزه همون جایی که خامه ایی شده بود ، یه دفعه چشمم افتاد به حاشیه دستمال که خط های نارنجی داشت ، میون دوتا خط نارنجی حاشیه دستمال با یه نخ سبز زیتونی کوچیک یه چیزی نوشته شده بود ، دستمال آوردم بالا ، عینک رو چشمم نبود دیدم یه کمی تار شد ، عیال رو صدا کردم ، زودی اومد گفتم اینو می تونی بخونی یه نگاهی انداخت بعد گفت یه نوشتس ، گفتم : می دونم چی نوشته ، گفت : بزار عینکمو بزنم ، خندیدم ُ و گفتم : خوب شکر خدا ما دو نفر رو هم دیگه یه چشم سالم نداریم ، عیال خندید و گفت ناشکری نکن ، شکر خدا خیلی هم خوبه ، خوب ، پیر شدیم دیگه ، پیرچشمی هم از مزایایی پیریه ، عینکش به چشمش زد و با دقت بیشتری نگاه کرد ، پرسیدم چی نوشته ؟ گفت : نوشته (عشقم مملی) ، دوئیدم ، عیال گفت چی شد ، گفتم میرم عینکم رو بیارم ، پرسید ؟ حالا مگه واجبه ، گفتم : واسه من از نون شب واجب تره ، یه عینک دوربین داشتم ، واسه دیدن دور ، و یه عینک نزدیک بین ، واسه مطالعه دو تاشو زدم روی هم ، عیال با اون تعجب زنونش پرسید ، وا ، وا ، این دیگه چجورش ؟ گفتم : اینطوری بهتر می بینم ، نوشته دستمال آوردم بالا ، بله عیال درست دیده بود ، توی حاشیه بین دوتا خط نارنجی دستمال با نخ سبز زیتونی نوشته شده بود(عشقم مملی) ، عین بستنی ِ که آب شده باشه وا رفتم ، همون جا تُو آشپزخونه نشستم روی زمین صحنه آشپز خونه عوض شد ، یه هو دیدم تُو اتوبوس کنار حاج آقا قلعه قوند دبیرمون نشستم ، با تعجب گفتم سلام اقا ، شما هم اینجائید ، آقا خندید و گفت ، خوب اره ، مگه قرار بود کجا باشم ، برادر عبدی از لحظه ایی که از شهرک آناهیتای کرمانشاه حرکت کردیم خواب بودی ، تا خواستم پاهمو جمع کنم پام خورد به یه چیزی کف اتوبوس ، برگشتم پائین رو نگاه کردم ، آقای قلعه قوند گفت : اسلحه کِلاشِته ، خابت که بُرد رو پات بود ، واسه اینکه راحت بخوابی من اسلحه تو گذاشتم زیر پات ، با تعجب دولا شدم اسلحه رو برداشتم ُ و اوردم بالا ، خدا همون اسلحه خوشگل خودم بود یه کِلاشینکف قنداق تاشو که روش با نوک یه میخ نوشته بودم (ابوتراب) کُد اسلحه ۱۱۶ بود این عدد رو من خیلی دوست داشتم دلیله ش هم این بود که تُو سال های تحصیلم هیچ وقت نمره بالاتر از شونزده نگرفته بودم و نمره شونزده یه جورایی واسه من حکم نمره بیست و داشت و برام شانس می آورد وقتی جایی شماره هیفده هیجده بهم می افتاد ، غصه ام می گرفت ، به یاد لقب ابوتراب ِ آقام امیرالمومنین حضرت علی(ع) که خود حضرت رسول اکرم(ص) بهش داده بود دولا شدم ُ و لب هامو چسبوندم به اسم ابوتراب و اسم رو بوسیدم ، یه هو یکی از پشت سر زد رو شُونم ُ و گفت : حسن ؟ دیوونه شدی ، چرا اسلحه رو می بوسی ؟ برگشتم دیدم ناصره ، بلند داد زدم ناصر تو هم اینجایی ؟ یه هو جمشید که کنارش نشسته بود ، گفت ، وا ؟ مگه قراره کجا باشه ، دوباره داد زدم جمشید ؟ تو هم هستی ؟ یه دفعه یکی حُولم داد ُ و گفت : حسن مسخره مون کردی ، گفتم احمد ؟ تو کِی اومدی ؟ بغل دستیش دولا شد ُ و گفت وقت ِ گُل ِ نِی ، دوباره داد زدم علی شاهرخی ، تو که شهید شده بودی اینجا چی کار می کنی ؟ یه دفعه ناصر رو کرد به آقای قلعه قوند ُ و گفت ، بیا فرمانده اینم از معاونت که می گفتی : خیلی با استعداده ، حسن هم که موجیه بابا ؟ جمشید بلند شد رفت ُ و از شاگرد راننده اتوبوس یه لیوان آب گرفت ُ و آورد ، آب رو که خوردم گفتم همه شما اینجائید ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
واتساپرین شه
ید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
ایتا
@shahidmostafamousavi
جوانت
🔴تیر چندشعبه ارتش سایبری آمریکا
♦️گسترش جنگ روانی آمریکا علیه ایران در منطقه نشان میدهد احتمالا برنامهریزی علیه تهران از پیچیدگیهای بیشتری برخوردار است. موضوعی که خود را در التهابات اخیر کشور نمایان ساخت.
🔻بر همین اساس در این گزارش تلاش شده برخی از اهداف و اقدامات ارتش سایبری آمریکا در حوزه ایران مورد شناسایی و بررسی قرار گیرند.
1- بزرگنمایی و ویژهسازی فساد
🔻تحریمها فضای مساعد برای فساد و از سوی دیگر به فسادنمایی کمک میکند. تحریمها ضمن آنکه منجر به فساد میشوند، بهدلیل لزوم فعالیتهای پنهانی اقتصادی منجر به فسادنمایی از اقدامات صحیح نیز میگردند. کار ارتش سایبری آمریکا تلاش برای برجستهسازی این پدیدههاست، درحالیکه اساسا واشنگتن در ایجاد آنها نقشی موثر داشته است.
2 -سطحی ساختن دوسویه مردم
🔻عملیات روانی غرب بر افکار عمومی ایران بیشتر مبتنیبر انتشار اخباری سطحیکننده است. بر همین اساس طراحان امیدوار بودند در طرف مقابل نیز قشری سادهنگر تولید شوند تا قاعده دلسوزان نظام نیز به این بلا دچار شوند.
3 -مشکلات اقتصادی
🔻کمبود مواد غذایی و دارو مشکلات عمومی جهان هستند اما ارتش سایبری قصد دارند چنین مشکلاتی را مختص ایران معرفی کنند، درحالیکه همزمان با ایران کشورهای غربی نیز با این معضلات مواجهند.
4- القای ازهمگسیختگی نهادهای سیاسی
🔻برجستهسازی انتقادات معمول نهادها و ساختارهای سیاسی از یکدیگر درحالیکه میتواند اقدامی مفید در کشف مشکلات کشور باشد، با اقدام ارتش سایبری آمریکا باعث القای ازهمگسیختگی ساختارهای سیاسی میشود و همزمان ادامه مسیر انتقادات و کشف مشکلات را در کشور مسدود میسازد.
5- سوالزایی و ارائه یک راهحل
🔻راهبردهایی که برای مناظرات پیشنهاد میشوند پرسش سوالات متعدد از طرف مقابل است تا وی قادر به پاسخگویی به تمام آنها نبوده و حتی اگر تعداد زیادی را نیز پاسخ دهد، مخاطبان از وی قبول نمیکنند که هیچ اتهامی را نپذیرد.
6 -اخلال در فهم مشکل
🔻ارتش سایبری آمریکا با القای پاسخی مخصوص به معضل بیکاری که مقصر بودن دولت است، تنها راه یگانه را فروپاشاندن آن معرفی میکند.
7- القای مساله موشکی، هستهای و منطقهای بهعنوان ماجراجویی
🔻درحالیکه برنامه موشکی و حضور منطقهای با هزینههای بسیار کم موفق شده است معضلات کشور را حل کند، ارتش سایبری آمریکا بهدنبال معرفی کردن این اقدامات بهعنوان ماجراجویی است.
8 -انتشار گسترده اخبار منفی
🔻تمرکز بر انتشار اخبار منفی باعث شد تا رسانههای کشور نیز بهسمت این موضوع گام بردارند.
بر همین اساس در موضوعی قابلتوجه، برخی از افکار عمومی در برابر کوچکترین مشکلاتی در بالاترین سطح دولت را مقصر میدانند.
9- تعریف ملیت در برابر دین
🔻مطرح کردن سلطنتطلبان در فضای مجازی، بیش از آنکه برای بر سر کار آوردن آنها باشد، برای استفاده از این گروه برای تقویت ملیگرایی ایرانی است.
10- حقه مجازی
🔻ارتش سایبری آمریکا باعث کشیدن بخشی از توان کشور به فضای مجازی شده است. این مساله باعث شده بخشی از نهادها اساسا اطلاعاتشان درباره کشور در حد همان فعالیتهای مجازیشان باشد.
11 -ایجاد فضایی برای ایجاد پاس گل
🔻ارتش سایبری آمریکا در فضای مجازی موجی از گرایش به بیحجابی را القا میکند تا بتواند در کنار ورودهای کارشناسانه، به صید ورودهای غیرکارشناسی نشسته و پس از ابراز شدن شان آنها را در فضای مجازی بازنشر کند.
12- رویاسازی از کابوسها
🔻تصاویری گزینشی از برخی اقدامات نمایشی رژیم پیشین بهطور گستردهای منتشر میشوند تا به جامعه اینگونه القا شود که زندگی در آن دوره رویایی بوده است.
13 -ایجاد مشغولیت ذهنی
🔻مبهوت بودن جامعه به شمول مردم و مسئولان در برابر اعتراضاتی که اخبار و تصاویر آن ضریبگیری چندین برابری در کشور و سراسر جهان منتشر میشدند، موجب شد ایران تا مدتی دچار ایست در فعالیتهای مورد نیاز شود.
14- رساندن پیام مستقیم تهدید به دلسوزان کشور
🔻در نگاهی ساده ارتش سایبری آمریکا باید براساس شیوه اصلیاش به دنبال تاثیرگذاری بر اقشار ناآگاه و تحریک معترضان باشد، اما بخشی از پیامهای آن بهطور مستقیم تهدید دلسوزان کشور از میان مردم بود.
15 -نفرتپراکنی و تحریک
🔻ارتش سایبری آمریکا و حتی دنبالههای داخلی آنها به دنبال نفرتپراکنی و تحریک مردم در کشور هستند. برخی از این رسانهها بهشدت در حال خبررسانی درباره اظهارات افرادی هستند که نظراتشان در کشور تاثیری ندارد اما از طریق این رسانهها به یک جناح تبدیل شدهاند.
16- تلاش برای تحریک به برخورد سخت
🔻یکی از کارویژههای ارتش سایبری آمریکا تحریک به انجام اعمال فیزیکی خشونتآمیز است تا بتواند تا حد ممکن اختلافات را در داخل کشور تثبیت کند
ید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
ایتا
@sha
🍂 هنگامه عملیات بود و آتش خمپاره.
تدارکات لشکر، برای انتقال مهمات و آذوقه نیروها، تعدادی «قاطر» به خدمت گرفته بود.
هنگامی که در ارتفاعات، در کنار ستون نیروها بالا میرفتیم، تا سوت خمپاره میآمد قاطرها زودتر از ما خیز میرفتند روی زمین تا ترکش نخورند! چند بار که شاهد خیزرفتن قاطرها بودیم، بچهها متعجب از یکدیگر علت این را که چرا آنها زودتر از ما خیز میروند، سؤال میکردند.
دقایقی گذشت و ما به راه خود ادامه دادیم. ناگهان سوت خمپاره آمد و قاطری که در کنارم بود سریع خیز رفت.
من هم که روی جاده دراز کشیدم، نگاهم افتاد به شکم و ران قاطر. خوب که توجه کردم، دیدم جای چند زخم بزرگ که خوب شده بود، روی بدنش وجود دارد.
دیگر نتوانستم جلوی خندهام را بگیرم. بچهها پرسیدند که چرا میخندم،گفتم:
ـ شماها میدونین چرا قاطرها زودتر از شما خیز میرن؟
جواب همه منفی بود. با خنده گفتم:
ـ خب معلومه. این بیچارهها توی عملیات قبلی ترکش خوردن و اعزام مجددی هستن و دیگه میدونن با سوت خمپاره باید خیز برن که دوباره زخمی نشن.
#خاطرات_کوتاه
@shahidmostafamousavi
آخرین دستنوشته های غلامرضا بسیار خواندنی است:
شهیدان!، عزیزان!، چابک سواران!، شما رفتید و ما، کوله بار سنگین مسئولیت
را، چه سان و با چه قدرتی تحمل توانیم. الا به قدرت خدای شما.
ای عزیزان، از خدا بخواهید در درگاه ربوبی قدمهایمان نلرزد، دستانمان،
افکارمان، انحراف را حتی لحظه ای در پیش پایمان به استقبال ننهد.
شما میدانید اگر تنها مسئولیت خونتان و تنها مسئولیت انقلابتان، انقلابمان انقلاب امام زمانی ملت بزرگمان میبود آهنین اراده ی مردان را به زانو می نشاند.
حال چه گویم این سنگین امانت پربها را با غم رفتنتان، غم تنها شدنمان، سوز دلمان اشک دیدگانمان به باید کشاننده باشیم.
من با شما چه بگویم، چه دارم که بگویم، جز بر خاک تربت گلگونتان و یا بر غبار هجرت بی بازگشتتان سرشک غم ایثار کنم. خاطراتتان را چطور به فراموشی بسپارم! غم سنگین داغتان را به چه دارویی التیام بخشم؟ آوای قرآنتان درسم بود به رفتار و کردارتان معلم بودید. با چه روی در حضورتان سر بر گیرم.
شرم و خجلت از سیمای منورتان را چه سان پنهان دارم که لحظه ای در ادای دینتان استوار نبودم؟ داستان شیوای مهرتان و قصه غمبار هجرتتان را با که گویم که بزرگی و شرافت شما را و دل شکسته و افسرده مرا التیام بخشد.
#پنجاه_سال_عبادت
#گزیده_کتاب
@shahidmostafamousavi
فرمانده کل سپاه: شرایط عادی نیست / همه دشمنان به میدان آمدند
سردار سلامی:
وقتی در عرصه ساخت لوازم خانگی خودکفا شدیم، پیام دادند که پولهای بلوکه شده ایران را برمیگردانیم به شرط اینکه لوازم خانگی آنان را بخریم.
امروز هدف دشمنان از میان برداشتن انقلاب اسلامی ایران است و باید متوجه باشیم که امروز شرایط عادی نیست، بلکه خطیر و تعیینکننده است. همه دشمنان در دنیا علیه ملت ایران به میدان آمدند و این حضور دشمن، روشن و واضح است.
@shahidmostafamousavi