⭕️ با این لایحه، ایران بهشت برهنهگرایان خواهد شد
🔻مهمترین ایرادات وارد به #لایحه_عفاف_و_حجاب قوه قضائیه که با تأیید دولت انقلابی با طرح دو فوریت راهی مجلس میشود را در پایین ببینید👇
1️⃣ عدم تفکیک صحیح متخلفین
طبق ماده 2 لایحه، فرقی بین کشف حجاب سر و پوشیدن لباس زیر در خیابان وجود ندارد و رویکرد تساهلی نسبت به همه افراد اجرا خواهد شد
2️⃣ پلیس در نقش عکاس
پلیس حق هیچ گونه مداخله میدانی را ندارد یعنی اگر یک یا چند نفر با لباس زیر هم در خیابان حاضر شوند پلیس تنها باید عکسشان را بگیرد تا در مرحله بعد پیامک تذکر برایشان ارسال شود.
»»3️⃣ لطفا تحمل کنید**!
چنانچه ذکر شد پلیس امکان مداخله با فرد برهنه را ندارد؛ مردم هم درصورت مداخله با مجازات روبرو میشوند و چاره ای جز نظاره ندارند.
4️⃣ جرایم تمسخرآمیز
کسی که بدون پوشش سر و یا حتی برهنه در خیابان قدم بزند، تنها در صورتی که دوربین تصویرش را ثبت کند با «پیامک تذکر» روبرو میشود و در مرتبه بعد با جریمه 100 هزار تومانی مواجه میشود!
5️⃣ فرآیند غیرممکن
پیامک و جرایم 100 و 200 هزار تومانی نیز منوط به عکاسی پلیس و بارگزاری تمام ادله و قرائن تخلف در یک سامانه است که فرآیندی غیرممکن و یا دشوار خواهد بود.
6️⃣ این کجا و آن کجا!
پلیس حق دارد در صورت مشاهده تخلف رانندگی، همان جا شما را جریمه کند، در حالی که جریمه حضور برهنه در خیابان، منوط به بارها ثبت تصویر واضح چهره خواهد بود (اگر ماسک به صورت نداشته باشید!)
7️⃣ اپال ها!
طبق این لایحه، تنها با نصب تابلوی «حجاب»، تردد افراد برهنه و نیمه پوش در پاساژها و مراکز تجاری قانونی میشود (!) و مدیران این مراکز مسئولیتی نخواهند داشت.
8️⃣ راننده را دریاب!
طبق تبصره ماده 1، سرنشینان خودرو میتوانند هر پوششی داشته باشند؛ تنها در صورتی که «راننده» بدون حجاب باشد پلیس میتواند ورود کند و نقش عکاسی خود را ایفا نماید.
9️⃣ ایران، بهشت برهنه گرایان
در صورتی که جریمه برهنگی کامل در آمریکا هزار دلار معادل 50 میلیون تومان است، طبق لایحه عفاف و حجاب (!)، جریمه برهنگی در ایران تنها 2 تا 8 میلیون تومان خواهد بود!
#روشنگری
عنایت شهید 🥀 عنایت شهید بسیار گفتنی هاست که من حقیر هم از لطف ودستگیریشان بی نصیبی نبودم اما یک عنایت از شهید عرض میکنم که خداوند در قرآن فرمودند کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند ونزد خدا روزی میخورند 🌹از شهید نقی حاجیوند عزیز سه فرزند به یادگار مانده دو پسر ویک دختر زمان شهادت پدر فرزند ارشد شهید پانزده سال بودند وخواهر وبرادشان خردسال بودند که سایه مهر وحمایت پدر از سرشان پر کشید عنایت شهید مربوط به امر ازدواج یگانه دخترشون بود که خیلی این دخترشون دوست داشتند وهمیشه سر دخترش باید روی سینه پدر میبود این روایت از پسر ارشد شهید هست **** در تمام سالهای نبود پدرم تمام مسولیت زندگی به دوش پسری افتاد که فقط پانزده بهار از عمرش میگذشت ورویای پزشک شدنم برای پدرم یک باره فرو ریخت ومجبور شدم بعد دیپلم فعلا به فکر دانشگاه نباشم تا خواهر وبرادرم از آب گل در بیارم تمام سختی ها رو به عشق مادرم تحمل میکردم چون مادرم هم عطر پدرم داشت وکنارم بود تا اینکه یه جای زندگی دیگه واقعا کم آوردم ای کاش خود بابا بود وخودش تصمیم میگرفت چون خیلی سخت وسرنوشت ساز بود وهمه منتظر نظر من بودند که جای پدر گرفته بودم برای خانوادم ،،برای یگانه دختر بابام خواستگار میمود ومن هر دفعه ردشون میکردم اما اینبار قصه فرق داشت حس کردم خواهرم تمایل داره زندگی جدیدی شروع کنه واین داماد هم پسر خوب ومتینی بود دلهره ونگرانی شدیدی بهم غالب شده بود چه کارکنم قبول کنم ؟اگر بد از آب در بیاد بعدش چطور جواب بابام بدم اگر ردش کنم دل خواهرم شکستم که مهر این بنده خدا به دلش نشسته،، بابا کاش خودت بودی دخترتو میفرستادی خونه بخت** درمانده شده بودم جای خالی بابام بیشتر، بیشتر حس میکردم رفتم سر مزار بابا یه فاتحه خوندم و چشم دوختم به عکسش داشتم از بغض نداشتنش منفجر میشدم وشروع کردم به درد دل 🌹بابا یادت میاد همیشه دخترتو بیشتر از من داداشی دوست داشتی ومیگفتی باید مواظبش باشیم دختر لطیفه نازک زودتر میشکنه باید خوشبختش کنم دخترمو، حالا بگو من با ناز دونت چکار کنم؟ لطیفه میترسم مخالفت کنم بشکنه اگر موافقت کنم اگر این آقا خدای نکرده خوب نباشه خواهرم خوشبخت نکنه چی ؟ بابا ای کاش خودت بودی ومیگفتی چکار کنم بعدکلی درد دل بلند شدم آمدم خونه شام نخورده رفتم تو اتاق باهمون بغض خوابم برد شب خواب بابام دیدم آمد سمتم مثل همیشه با اون لهجه شیرینش صدام زد روله عزیزم چرا انقدر گرفته وناراحتی ** میدونم برای خواهرت نگرانی ودلهره داری اما پسرم نترس من همیشه کنارتون بودم الانم هستم از اول تا آخرش خودم مهمونی بر گزار میکنم دخترم میفرستم خونه بخت نگران نباش همین آقا مورد تأیید منه نگران نباش تو قبول کن بقیه اش با من ،وحتی در شب عروسی خواهرم پدرم به خواب خاله کوچکم آمدند گفتن آمد م عروسی دخترم مهمونارو بدرقه کنم،، هیچ وقت هر جای زندگی گیر افتاد به زندگیمون بدون عنایت پدرم نبودیم نه تنها من
حتی اقوام هم از پدرم عنایت ها دیدند وباور دارم پدرم زنده است با ما زندگی میکنه یادش گرامی باد🌹🌹
@shahidmostafamousavi
✍بسم الله الرحمن الرحیم
💖✨💖✨💖✨💖✨💖
⚜كيميا،ليميا،هيميا،سيميا،ريميا چیست؟
1⃣علم كيميا (علم صناعت): علمي است كه بوسيله آن ميتوان قواي اجرام معدني بعضي را به بعض ديگر تبديل كرد. مثلاً بوسيله اين علم ميتوان طلا و نقره را از فلزات جدا كرد.
از این رو مردم در قدیم در آرزوی تبدیل مس به طلا بودند و به کیمیا گری علاقه فراوانی داشتند.
2⃣علم ليميا (طلسمات): علمي است كه بوسيله آن روح در بدن ديگري انتقال می یابد.همچنین می توان گفت علمی است كه از كیفیّت تاثیر قدرت اراده و روح به وسیله ارتباط آن با ارواح قوی و بزرگ،مانند ارتباط با فرشتگانی كه موكِّل ستارگانند، گفتگو دارد. ( كيفيّت تمزيج قواي فاعله عاليه با مفعوله سافله تا فعل غريب از آن حادث گردد. )
3⃣علم هيميا (تسخیرات): علمي است كه بوسيله آن سيارات هفتگانه را ميشناسند و در اثر آن شناخت بوسيله ستارههاي هفتگانه در زمين تصرف ميكنند و كارهاي عجيب و غريب در روي زمين انجام ميدهند. و بعضی بر این عقیده اند که علمی است كه از تركیب قوای عالم بالا با عناصر عالم پایین برای دست یابی به تأثیرات عجیب بحث می كند كه مبتنی است بر وجود ارتباط میان ستارگان و نحوه قرار گرفتن آنها در آسمان با حوادث مادی و طبیعی،و این كه اگر شكل خاصی از آن را كه مناسب با حادثه ای مانند مرگ یا حیات كسی است،با صورت مادی مناسب آن تركیب كنند،مراد حاصل می شود این علم همان فَنّ تسخیر است؛چون به وسیله آن ارواح قوی یا جنیان را تسخیر كرده و از آنان كمك می گیرد.
4⃣علم سيميا: علمي است كه انسان بوسيله يادگيري آن ، قدرتی عجیب براي انجام كارهاي خارق العاده پيدا ميكند. همچنین این علم از آمیختن قوایِ ارادی با قوای مادی خاص برای دست یابی به تصرّفات خاصّی در امور طبیعی،مانند تصرّف و خیال كه آن را جادوی چشم می گویند، بحث می كند.این علم و فن،از بارزترین مصداق های جادوگری است.نمونهٔ بارز سیمیاگران در طول تاریخ جادوگران اجیر شده توسط فرعون بودند كه در مقابل موسی (ع) قرار گرفتند.
5⃣علم ريميا: علم شعبده یا شعبده بازی است.یکی دیگر از اعجاب این علم این است به وسیله این علم ميتوانند در يك لحظه به هر کجا که بخواهند بروند. (مانند طي الارض)
🔺براى خدا🔺
🔸شیخ رجبعلی خیاط می گفت:
من هر وقت که نماز می خواندم، نمازهایی مثل نماز امام زمان علیه السلام یا نماز جعفر طیار، از خداوند حاجتی می خواستم.
🔹 یک روز گفتم: «بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخونم و حاجتی نخواهم.»
🔸 همان شب رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند:« چرا دیر آمدی؟!»
🔹 گفت : یعنی چه؟ یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می افتادی، حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و #حاجت طلب نکنی!
🔸ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا می زنیم. چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم، بگوییم:
خـــــــدا
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_هشتم
_آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ❓
خانومم همینطورے گفتم
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓باشہ علے آقا باشہ...
إ اسماء بخدا شوخے کردم
باشہ حالا قسم نخور
آخہ آدمو مجبور میکنے
خب ببخشید
نمیبخشم
إ علے
إ اسماء
_فاطمہ اومد پیشمو.دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مـݧ غیبت میکنید❓بستہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم.
_آخر هفتہ عقد اردلاݧ بود. نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود.
با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم
_تولد امام رضا نزدیک بود و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونـݧ و همونجا هم ثبتش کنیم
لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز
حلقہ هامونو یہ شکل سفارش دادیم.علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت
_مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بود.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند.
اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم
_بلیط قطار واسہ ۸صبح بود
مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم
علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند نگاهم میکرد
علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے❓باز چہ نقشہ اے تو سرتہ ها❓
از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت هیچے یاد این شعره افتادم:
"دوست دارم خنده ات را،چادرت
را بیشتر
هست زیبا سادگی از هرچه زیبا
بیشتر
ما دوتا_ماه عسل_مشهد-حرم،
صحن عتیق
عشق میچسبد همیشه،پیش آقا
بیشتر..❗️
_خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقد کنیم ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفرو ماه عسل و یکے کنے❓آره علے❓
خانومم.ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم.
لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم
اسماء❓
جانم علے❓
ینے فردا میشے مال خود خودم❓
_مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے.
کمک نمیخواے❓
دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم
کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم،بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت.وقتے پیشش بودم دلم میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ
هیییییی...
_تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم
برگشتم علے بود
إ بیدار شدے❓
آره دیگہ اذانہ خانوم.تو نخوابیدی❓
داشتم فکر میکردم
_بہ چے❓
بہ تو
علے همیشہ پیشم میمونے❓
معلومہ کہ میمونم. دستشُ گذاشت رو قلبش گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم❓
حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ ها.
_سجاده هامونو پهـݧ کردم و چادر نمازمُ سرم کردم.
آقا شما شروع کن، مـݧ بہ شما اقتدا کنم
با لبخند نگاهم کردُ گفت: آخ چہ حالے بده ایـݧ نماز.
اللہ و اکبر...
_واقا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز
انگار همہ ے فرشتہ ها از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بود.
"السلام و علیکم و رحمہ اللہ برکاتُ"
بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد
خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧُ نصیبم کردے
قند تو دلم آب شد. صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود.
_سوار قطار شدیم
پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ
مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد
تقریبا ساعت ۸ شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود
دستم و گذاشتم رو سینمو زیر لب زمزمہ کردم
"السلام و علیک یا علے بن موسے الرضا"
بغضم گرفت.
_موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید
علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوند.واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش میکشوند.
"آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده"
خدایا صداے مرد مـݧ،حرم آقا مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا
بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد
قطار از حرکت وایساد
بابا رضا اومد داخل کوپہ ما
إ چیشده چرا گریہ کردید
بہ احترامش بلند شدیم
هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد
إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها...
_خجالت کشیدم و سرمو انداختم ..
_نزدیک داروالعجابه نشستہ بودم
و منتظر حاج آقایے کہ قرار بود عقدمونو بخونـہ بودیم.
کلے عروس داماد مثل ما اونجا بود.
همشوݧ دوست داشتـݧ عقدشونو تو حرم اونم تو همچیـݧ روزے بخونـݧ
نسیم خنکے دروݧ محوطہ میوزید و بوے خوشے رو تو فضا پخش کرده بود.
همہ جاے حرم و واسہ تولد آقا چراغونے کرده بودند
علے دستمو محکم گرفتہ بود
✍ ادامه
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ ایران اینجوریه....😂
﷽یاد خاطرات عاشقان شهدا﷽
#خاطرات_شهدا
شهید مدافعحرم علی اصغر شیردل
همیشه میگفت
یک چیزی که مانع میشه
و داره منو به این دنیا دلبسته میکنه
پسرم امیرعلی است
امیرعلی بدجوری داره منو
به این دنیــــا دلبسته میکنه
من همیشه میگفتم که
بچه خودته، مسئلهای نیست
متوجه نمیشدم که داره چی میگه
ولی ایشون میخواست
حتی از بچهاش،از همسرش
و حتی از زندگیــــش بگــذره
و به ایــــن درجــــه والا برســــه
چون چیزی رو بالاتر از
زندگی و زن و بچهاش میدید
عــــلیاصغــــر
خدا و ائمّه اطهار رو میدید
راوے : همسر شهید
@shahidmostafamousavi
﷽یاد خاطرات عاشقان شهدا﷽
#شهدای کربلای خانطومان است
کوتاه و غمگین درست مثل خانطومان
همان لشکری که حاج قاسم در وصفشان گفت:
"لشکر ۲۵ کربلای خانطومان همان لشکر خطشکن زمان دفاع مقدس است"
شهدای خانطومان هنوز هم در آن خاک مفقودالاثر هستند،
چشمشان اما به ماست که چگونه میتوانیم مکتب حاج قاسم را حفظ کنیم و ادامه دهیم ...؟؟
📷 تصویر مربوطه: "حاج قاسم در میان لشکر ۲۵ کربلای خانطومان، سوریه.
@shahidmostafamousavi