eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
379 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
15.6هزار ویدیو
207 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
🌺بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید رمضان رضایی 🍃اینک ای خدای بزرگ، ای معنای هستی، ای وجود مطلق، ما وارثان خون شهیدان، امانت‌دار این امانت بزرگ تو گشته‌ایم. 🍃بار خدایا توفیق عنایت کن تا ما به وحدت کلمه‌ای که امام عزیزمان خمینی بت شکن پیوسته به ما می‌گوید، اختلافات را کنار گذاشته و خودخواهی‌ها و مقام پرستی ها را رها کنیم و فقط به اسلام و قرآن و این جمهوری اسلامی بپیوندیم. 🍃ای مسئولین امر، شما را به خدا قسم در مقابل دشمنانی که با اتحاد نامقدسشان برای نابودی اسلام عزیز بسیج شده اند، با برنامه‌ای صحیح و تجهیزات کامل حمله واقعی کنید و نه حمله سیاسی که به نفع آنان تمام شود. 🍃خدایا شاهد باش که این راه را آگاهانه انتخاب کردم و فقط جهت رضای تو در این راه گام نهادم و چگونه تحمل آن را خواهم کرد که دشمنان بیگانه به جان و مال و ناموسمان تجاوز نمایند و ما فقط نظاره‌گر این عمل باشیم؟ خیر تا زمانی که ما سروری چون حسین ع و صاحبی چون مهدی عج و رهبری چون خمینی داریم، هرگز زیر بار ذلت نخواهیم رفت. 🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانه‌ای جامعه سهیم باشید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
: مادر شما چه انتظاری از دارید؟ مادر: هیچ! مگر داده ام که چیزی بخواهم، هیچی نمیخوام. حتی توقع بیشتر رو هم ندارم... مادر ۴ شهید همسر شهید سجادیان 🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانه‌ای جامعه سهیم باشید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
خاطرات مادر یکی از نیروهای شهید سلیمانی که قابل تامل است "خدا در هر عصری حجتی دارد که با او به انسان احتجاج می کند" من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ شد.هم مادر خانه بودم هم مرد خانه! شوهرم و دخترم سه ساله ام مریض بودند و هردو  در یک سال مردند. در کل شهر کرمان کسی را نداشتیم من بودم همین یک پسر، به نام علی! میرفتم سر کوره آجرپزی و بعد از ظهرها که از سرکار برمی گشتم توان راه رفتن نداشتم و از خستگی از خدا می خواستم جان مرا هم بگیرد! حتی گاهی زندگی چنان سخت می شد که زیر باران و برف، گدایی هم می کردم. علی که کوچک بود نمی گذاشتم بفهمد چه کار می کنم با خودم می گفتم این بچه گناهی ندارد و غصه می خورد. شب می گفت مامان! ؟ می گفتم چیزی نیست بخاطر سرماست، مادر ! وقتی هیچ پولی نداشتم  با یک نان سر می کردیم و گاهی یک نان را هم سه قسمت می کردیم تا در طول سه روز بخوریم. علی که بزرگ شد با اینکه در یک خانه خرابه زندگی می کردیم می گفت "مامان خدا داره ما رو امتحان می کنه باید صبر کنیم و شکر کنیم!" یک دست لباس داشت که وقتی می شستم تو سرما بدون لباس می ایستاد  تا لباسش خشک شود می گفتم: مادر سردت نیست؟ می گفت نه، کدوم سرما ؟! وقتی که می رفتم سر کار  برای این که حتی همسایه ها هم نفهمند چیزی نداریم که بخوریم  قابلمه ای آب می گذاشت سر گاز تا جوش بیاید و قل بزند تا اگر همسایه ای آمد و چیزی آورد بگوید: نه! ببین مادر من غذا درست کرده برایمان! کوچک بود هنوز یه روز که چیزی برای خوردن نداشتیم گفت: مادر! برویم نان بگیریم؟ با سرافکندگی گفتم مادر صاحب کار هنوز پول کارم را نداده است.گفت طوری نیست دیشب یک دانه خرما خوردم می توانم تحمل کنم... اون روز مستاصل آمدم در خیابان و رو کردم به خدا و گفتم خدایا امروز یک لقمه نان گیر من می آید؟ برگشتم خانه دیدم نزدیک درب خانه یک کیسه نان هست برداشتم آوردم داخل...علی بعد از چند دقیقه آمد گفت؛ مادر بیا بخوریم...گفتم نگاه کردی تو کیسه چی بود؟ گفت خدا همین را برایم فرستاده! خودم رفتم پای کیسه دیدم نان ها از کپک سبز شده بودند! علی یک مقدارش را شسته بود و نشسته بود به خوردن ... . علی میرفت در کارهای پشت جبهه کمک می کرد تا به چشم حاج قاسم، که فرمانده لشکر کرمان بود بیاد، آنقدر رفت و آمد تا حاج قاسم او را با خودش به جبهه برد و شد جزو فرماندهان محوری الله شد و بعدها هم ... بعد شهادت علی کسی را نداشتم.. حاج قاسم برایم پسر شد، از سوریه زنگ می زد می گفت صدایت را شنیدم خستگیم رفع شد مادر ! صدایت را شنیدم ارامش پیدا کردم مادر! یک شب ساعت ۲ نصفه شب تلفن خانه زنگ زد با ناراحتی گفتم کیست این وقت شب زنگ می زند؟ برداشتم، گفت: منم قاسم، قاسم سلیمانی!؟ دلم تنگ شده برایت، از کربلا زنگ می زنم، به جایت زیارت کردم، برایت چه سوعاتی بیاورم؟ حاج قاسم همیشه می گفت: ما افتخار می کنیم بی بی سکینه از ماست! مادری که در عالم یک فرزند داشت و هیچ قوم و اقوامی نداشت و ندارد! زن زحمت کشیده سیه چرده پر از معنویتی که امروز افتخار شهر ماست او مادر شهید ماست که با کار در کوره های خشت مالی او را بزرگ کرد... حالا اما بی بی سکینه در کنار دو پسرش خوابیده است... علی که در جوانی به یاد روزهای گرسنگی کیسه به دوش می گذاشت و درب خانه های نیازمندان می رفت و در جبهه مجاهدت حق بر علیه باطل به شهادت رسید امروز مزارش حاجت ها می دهد... و قاسم پسر دیگرش که از ۷۰ ملیت دنیا زائر دارد و آرامش قلب بی بی سکینه است... بی بی اگر چه در این دنیا کسی را نداشت و  ندارد ولی آنجامادر لشکری از شهیدان راه خداست... کناب خاطرات دردناک هدیه به روح بی بی سکینه پاکزاد عباسی و فرزند شهیدش سردار شهید علی شفیعی فرمانده محور لشکر ثارالله و قاسم_سلیمانی رحمت الله علیهم بخوانید فاتحه ای همراه با صلوات            حاج قاسم همه زندگی اش برکت بود همراهان او هم مانند علی شفیعی هرکدام یک افتخاری برای کشور بودند ماجرای فوق را بخوانیم نظام ما با خون اینگونه شهیدان آبیاری شده قدر این نظام را بدانیم و خطاب به همه هستم، از خودم تا همه مسئولین و همه مردم از بالا تا پایین و از دارا و ندار اگر خیانت، دزدی، اختلاس، گرانفروشی، احتکار، کم فروشی، کم کاری، پارتی بازی، رشوه گرفتن و....  انجام دهیم پا روی این خونها گذاشته و باید در آن دنیا و در مقابل خدا و انبیاء و ائمه معصومین و شهدا، جوابگو باشیم، در ضمن در این دنیا هم خدا ما را رسوا خواهد کرد اللهم صل علی محمد و آل محمد 🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانه‌ای جامعه سهیم باشید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
📝』حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟ می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود. فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی. گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی. گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده. گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی. دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود. دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا. 🗣❥راوی:حسین یکتا و علی مالکی 📚❥کتاب مربع های قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا 🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانه‌ای جامعه سهیم باشید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
ماجرای ننه علی" مادری که مدت 20 سال به صورت شبانه روز در اتاقک فلزی کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد.خواهر شهید یکروز قربانعلی آمد خانه و ساکش را برداشت و به آبادان رفت،پس از ۳ روز اوضاع کشور به هم ریخت.بختیار از ایران بیرون نمیرفت و اعتصابات گسترده تر شد.مادرم خیلی بی تابی میکرد.برای همین عکس قربانعلی را در روزنامه ها چاپ کردیم تا شاید کسی خبری از او داشته باشد.بعدها فهمیدیم که قربانعلی همراه با اعلامیه ها توسط ساواک شکنجه و شهید شده و در گورستان اموات غریبه اهواز دفن شده است.مادرم دیگر طاقت نداشت و تنهایی به سمت اهواز حرکت کرد،او روزها در گرمای تابستان اهواز کنار مزار شهید بود و شبها در مساجد وحسینیه ها میخوابید.قرار شد پیکر قربانعلی نبش قبر شود و به تهران منتقل شود، بدن برادرم بعد از چند ماه هنوز سالم بود به نحوی که همسایه ها و اقوام به انگشتان پای قربانعلی دست میزدند و با تعجب صلوات و فاتحه میفرستادند.آغاز زندگی ننه علی در کنار مزار فرزند شهیدش شروع شد،روی قبر سایبانی برای او زدیم اما کارساز نبود و سایبان تبدیل به اتاقک فلزی شد.» آری این حقیقت دارد مادر شهید قربانعلی رخشانی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۸ یکه و تنها در اتاقک فلزی زندگی کرد.ننه علی بعد از سال 78 به دلیل کهولت سن و بیماری میهمان خانه تنها دخترش شد تا اینکه به بیماری آلزایمر مبتلا شد حتی آلزایمر هم نتوانست کاری کند که پسر شهیدش را فراموش کند. او در آستانه ۱۰۰ سالگی به فرزند شهیدش پیوست هدیه به مادران شهدا صلوات کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
امام خامنه ای: اگر بخواهیم قدمی انجام دهیم، به هیچ نیروی نیابتی نیاز نخواهیم داشت. 🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانه‌ای جامعه سهیم باشید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi