|✨🕊|
خـــۅبانهمـہرفتند
مـابہڪجاییم؟!💔
#شهیدانــه
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ای شنیدنی از شهید ابراهیم هادی
سومین سالگرد شهادت فرمانده شجاع یگان فاتحین تهران برگزارمی گردد
به گزارش روابط عمومی یگان فاتحین سومین سالگرد شهادت فرمانده یگان فاتحین بسیج تهران شهید مجید فتحی نژاد
پنج شنبه مورخ ۱۴۰۱/۵/۲۷ازساعت ۱۷ الی ۱۹
قطعه ۲۶ مزار شهدا بهشت زهرا (س) برگزارمی گردد .
محمد صائبی مدیر روابط عمومی یگان فاتحین ضمن دعوت از یاران و همرزمان آن شهید والامقام از شهروندان عزیزدعوت بعمل آورد در این مراسم معنوی حضور پرشور داشته باشند .
فتحی نژاد از بنیانگذاران یگان فاتحین بسیج و استاد خلبان بوده است
روابط عمومی یگان فاتحین بسیج تهران
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن کس که تو را شناخت...(:
جان را چه کند..؟!
-
- سرهنگ بازنشسته ارتشی ڪه سابقاً فرمانده پادگان بود تعریف می ڪرد :
بعد از بازنشستگی داشتم نیازمندیهای همشهری را بالاو پائین میڪردم تا با پیدا ڪردن شغلی دومی شڪم اَهل بِیتَم را هرچه بیشتر سیر کُنم!
-چشمم به آگهی فروشندگی برای فروشگاه لوازم ورزشی خورد..،
-زنگ زدم ، طرف گفت بیا ببینمت..."
-رفتم و از سابقه ڪاریام پرسید..."
-صاحب فروشگاه جوانڪی زیر اَبرو برداشته بود ، خجالت ڪشیدم بگویم سرهنگ بازنشسته و فرمانده پادگان بوده ام.."
-گفتم استوار بازنشسته ارتش هستم!
-گفت از فردا با ماهی یڪ و دویست سرڪار بیا..."،
-قبول ڪردم و فردا اول صبح روانه محل ڪار جدیدم شدم..."
-جوانڪ همان اول صبح من را دنبال خرید نان سنگک و ڪره و مربا فرستاد. در حالی ڪه برای خرید ڪره و مربا میرفتم یادم آمد روزگاری را ڪه اوایل صبح ، به محض ورودم به پادگان شیپور می زدند و یگان تشریفات ایست خبردار می ڪشیدند.."
-بیش از چند هزار نفر ڪادری و سرباز جلوم رژه می رفتند...
-ڪره مربا و نان سنگڪ را گرفتم و جلوی رئیس زیر اَبرو برداشتهام گذاشتم ڪه بِلا درنگ مرا مامور دَم ڪردن چای ڪرد.."
-حوالی ظهر مامور خرید چلوڪباب برای نهار از فلان رستوران شدم و تاڪید ڪرد پیاز هم بیار!!
-چلو ڪباب را گرفتم و جلوی دست صاحب ڪار گذاشتم و خودم مشغول خوردن عدس پلوی همسرِ بدبختم شدم.."
فردا صبح مجدداً خطاب به من گفت برو پنیر لیقوان بگیر ، با شرم و خجالت گفتم : قربان ببخشید من برای فروشندگی اینجا مشغول به ڪار شدم نه دَم ڪردن چای و خرید پنیر لیقوان!!
جوانڪ به هم ریخت و جواب داد : همینه!! دوست داری بمون !! دوست نداری بفرما!!
-ڪارت شناساییام را در آوردم و به جوانڪ نشان دادم ، گفتم : من سرهنگ بازنشسته هستم ، فرمانده پادگان بودم زمان جنگ در جبهه بیش از چهل ماموریت برون مرزی داشتم ، بارها با عزرائیل سلام علیڪ ڪردم! تقصیر تو نیست جوون ، ڪار از جای دیگه خرابه و زدم بیرون.
-جوانک هر چقدر صدایم زد : جناب سرهنگ! جناب سرهنگ!... پشت سرم را هم نگاه نڪردم و راهی خانهام شدم..."
دلم آروم و قرار ندارد بعد از ۳۰ سال خدمت و ۸ سال جنگ و ۲سال بعد از جنگ در بیابانهای مرزی ایران و عراق در ڪمترین امڪانات و زندگی با همڪاران بدبختم در چادرهای گروهی.. حالا باید پادوی یه الف بچه زیر اَبرو برداشته باشم. آتشی در دلم افتاده ڪه تمام وجود را عین خوره داره از بین میبره..."
-ما در جامعه حرمت ها را شڪسته ایم
-بزرگان را ڪوچڪ و افراد ڪوچڪ را بزرگ ڪرده ایم.."
-ارزشها گم شده و نامردی قُبح خودش را از دست داده..!
-واقعا جامعه ما دارد به ڪجا می رود؟
... برگی از خاطرات سرهنگ پیاده محمدرضا اختردانش فرمانده وقت گردان ۱۵۱ پیاده تیپ ۴ لشگر ۹۲ زرهی مکانیزه اهــواز.."
#بهڪجاچنینشتابان💔
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
کانالهای
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس.شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.