به تو حسادت میکنند، تو مکن!
تو را تکذیب میکنند، آرام باش!
تو را میستایند، فریب مخور!
تو را نکوهش میکنند، شِکوه مکن!
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو!
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش!
آنگاه از ما خواهی بود
حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت، از امام پنجم
🔰از وصیتنامه شهید بابک نوری
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
یکبار نشسته بودیم کنار هم میوه میخوردیم و اخبار میدیدیم. خبر بازگشت پیکر شهدا را پخش میکرد. من گفتم: ببین دسته گل مردم سالم رفته حالا یه تیکه استخون برگشته. نوید یک تکه سیب را زد سر چاقو و گرفت سمت من. گفت: نه بابا. نگو یه تیکه استخون. این شهدا ماندگارن. اثری که برای حفظ اسلام دارن، هیچوقت از بین نمیره. همین استخون خیلی با ارزشه.
🔰شهید نوید صفری به روایت پدر، برشی از کتاب "شهید نوید"
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
🔴فرازی از وصیتنامه خلبان شهید عبدالحسین حاتمی گزنی
🔹پدرم، از راه دور بوسه میزنم بر پیشانی تو که در سجدهی خدا آرامش مییابد. مادرم، بر دستهای چروکیدهات بوسه میزنم که در آرامش زندگی ما را فراهم میکنی؛ میدانم بعد از من صبر میکنی، چون از ایمانت خبر دارم.
🔹خداوندا در راه تو با دشمن میجنگم و شادمانه به سوی تو میآیم؛ مادرم، بعد از شهادتم به همه ثابت خواهی کرد که استوار هستی، چون من شادمانه به سوی خدا میروم. سرافرازم که شهیدم.
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
زمانی که سید مجتبی تازه شهید شده بود، پدر یکی از شهدا آمده بود و دنبال شهید علمدار میگشت. گفت
من چند وقت پیش در خواب دیدم جنازهای را دارند میبرند. گفتم: این جنازه کیه؟ یکی از تشییع کنندگان گفت:این شهید علمدار ساری است که یکی از دوازده سرباز آقا امام زمان(عج) بود.امام زمان (عج) دوازده تا سرباز مخلص در مازندران داشت که یکی علمدار بود که شهید شد.یازده تای دیگرش هنوز هستند. گفت:اتفاقاً خود امام زمان هم تشریف آوردند که با دست خودشان شهید را داخل قبر بگذارند
علاوه براین چندین بیمار ازطریق شهیدشفا پیداکردهاند.مثلاً دختردانشجویی ازتبریز خودش میگفت:من سرطان داشتم و دکترها ناامیدشده بودند وساعت مرگم را تعیین کردندیکی ازبچههای مازندران در خوابگاه دانشگاه تبریزبود.عکس شهید علمدار را داشت.به من گفت:این شهیدی است که جدش خیلی معجزه دارد اگرتوسل به جدش بگیری حتماً شفا میگیری.من آن شب و چندمدت بعدهم پشت سر هم خواب شهیدعلمدار رادیدم که میگفت:من برای تو جور میکنم که با دانشجویان بیایی شلمچه.وقتی برگشتی،شفا میگیری و همین هم شد. خیلی ازاین موارد پیش آمد. یکی خانم تهرانی بودکه سرطان داشت و دکترها هم جوابش کرده بودند.تعریف میکردکه من تازه از تهران به ساری آمده بودم. شوهرم کارمند یکی از ادارات بود. سر قبر شهیدآمدم و به جدش توسل کردم. در خواب شهید را دیدم که گفت تو سه روز دیگر شفا میگیری و همین هم شد و او هم یکی ازمریدهای خاص شهید علمدار شده و الآن هم پس از۴سال راحت زندگی میکند.
شهید سید مجتبی علمدار
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
#شهید_مستجاب_الدعوه_شیراز
شب اول سال ۱۳۹۴ بود که پسرم را از شیر گرفتم همه چیز خوب بود تا اینکه از صبح روز سیزدهم، شروع به ناآرامی کرد ،جیغ می زد و گریه میکرد آنروز بردیمش بیرون, فایده نداشت شب بدتر شد،داروی دکتر هم آرام اش نکرد این حالت شب های بعد هم ادامه داشت، من و همسرم هرشب از ۱۲ شب تا ۲ یا ۳ صبح بچه بغل در خانه یا کوچه می گشتیم همسایه ها هم از سر و صدایش در اذیت بودند ، زندگی برایمان زهر شده بود و چون خودم هم سر کار می رفتم کار کردن با این شرایط برایم خیلی سخت شده بود اطرافیان هر کدام نظری می دادند بعضی ها آدرس دعا نویس و بعضی ها هم آدرس دکترهای مختلف را به ما میدادند، در طول این چند ماه هر کجا که گفتند رفتیم، نه داروی دکتر تأثیر داشت و نه دعای دعا نویس ، روز به روز هم بدتر می شد هم امان ما را بریده بود و هم خودش اذیت می شد حدود ۲ماه در همین وضعیت گذشت، خرداد ماه بود که یکی از بستگان به منزل ما آمد و همسایه مان هم آمد، همین طور که گرم صحبت بودیم همسایه مان از شهیدی، در گلزار شهدای شیراز گفت که حاجت میدهد.
فامیل ما هم که گویا در موردش شنیده بود،گفت: منظورتون سردار شهید امام رضایی هست.
همسایه مان گفت: بله
ناخداگاه از روی کنجکاوی به همسایه مان گفتم: بیاد یک روز با هم بریم سر مزارش، قرار گذاشتیم و صبح دوشنبه رفتیم، توی راه من با خودم کلنجار می رفتم و می گفتم: داری کجا می روی؟ دیوانه شدی؟ یا جوگیر شدی؟ این هم یک شهید، مثل بقیه شهداست این فکرها تا رسیدن به مزار شهید ذهنم را مشغول کرده بود، خلاصه استرس زیادی داشتم تا اینکه رسیدیم وقتی چشمم به عکس شهید افتاد ناخود آگاه زدم زیر گریه، پسرم هم نشست روی سنگ مزار شهید، همه چیز را به سید، گفتم الا مشکل پسرم، وقتی بر می گشتم در اتوبوس برای چند لحظه ای خوابم برد، خودم را در حرم امام رضا (ع) دیدم، یک دفعه از خواب پریدم.
به خانه برگشتم، شب شد اما دیگه از جیغ و گریه پسرم خبری نبود ، آرامش به خانه برگشته بود و این به برکت زیارت این شهید بود و الحمدالله الان که چند ماه گذشته، پسرم دیگه مشکلی ندارد و بهبودی کامل حاصل شده و من و همسرم این را مرهون شهید سید کوچک موسوی هستیم.
روحش شاد.
🌹کرامتی از سردار شهید امام رضایی (شهید سید کوچک موسوی)
#راوی: سرکار خانم شاپورجانی از شیراز
گلزار شهدای شهر شیراز _قطعه ۱۲ محمد رسولالله (ص)_ردیف سوم
#کانال_رهپویان_سردارشهید_امام_رضایی_سیدکوچک_موسوی
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
اینجا☝️که باشید بیشتر باشهدا🌷آشنا میشوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁خدایا...
💫دوستان و عزیزانی دارم
🍁رسمشان معرفت
💫یادشان صفای دل
🍁و دلشان پر از محبت
💫خدایا...
🍁آنگاه که
💫دست نیاز بسوی تو میآورند
🍁پرکن از آنچه
💫دررحمت و برکت خدایی توست
صبحتون بخیر